|

حوثی‌های یمن؛ ظهور یک قدرت منطقه‌ای*

جنگ اسرائیل و حماس که در اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد به حوثی‌های یمن این فرصت را داد تا قدرتشان را در سطح منطقه‌ای گسترش بدهند. از سال ۲۰۱۱ که از پایگاه اصلی‌شان در شمال غربی یمن تلاش کردند قلمروی خودشان را به کل کشور بسط بدهند، تا سال ۲۰۱۴ که صنعا، پایتخت، را به تصرف درآوردند و نهایتا در‌برابر تهاجم اتحاد عربی به رهبری عربستان سعودی که از سال ۲۰۱۵ آغاز شده بود هم مقاومت کردند.

حوثی‌های یمن؛ ظهور  یک قدرت منطقه‌ای*

ترجمه و تخلیص: سید سراج میردامادی

 توماس ژونو **

اشاره: جنگ اسرائیل و حماس که در اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد به حوثی‌های یمن این فرصت را داد تا قدرتشان را در سطح منطقه‌ای گسترش بدهند. از سال ۲۰۱۱ که از پایگاه اصلی‌شان در شمال غربی یمن تلاش کردند قلمروی خودشان را به کل کشور بسط بدهند، تا سال ۲۰۱۴ که صنعا، پایتخت، را به تصرف درآوردند و نهایتا در‌برابر تهاجم اتحاد عربی به رهبری عربستان سعودی که از سال ۲۰۱۵ آغاز شده بود هم مقاومت کردند. حوثی‌ها از حمایت نظامی و سیاسی و فنی ایران برخوردارند و همچنین پا را فراتر از جنگ داخلی یمن گذاشته و نه‌تنها موفق شدند خود را در تمام کشور مسلط کنند، بلکه در آنچه محور مقاومت خوانده می‌شود نیز به یک بازیگر پرنفوذ تبدیل شدند. جنبش حوثی‌ها در دهه ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ در مناطق شمال غربی یمن با اکثریت ساکنان شیعه زیدی متولد شد. در ابتدای شکل‌گیری خود را به عنوان «اجتماع جوانان مؤمن» به رهبری حسین بدرالدین الحوثی معرفی کردند. حسین بدرالدین در سال ۲۰۰۴ درگذشت و برادرش عبدالمالک الحوثی جای او را گرفت و جنبش خود را «انصارالله» نامید.

عبدالمالک از آن سال در برابر تبعیض‌های اجتماعی و به حاشیه راندن حوثی‌ها موفق به بسیج اجتماعی و سیاسی زیدی‌ها شد و به‌ویژه توانست در برابر فساد حکومت علی عبدالله صالح امواج اعتراضی گسترده‌ای به راه بیندازد.

اوضاع سیاسی بین سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰ به حالت انفجار رسیده بود که نهایتا حوثی‌ها با قوای حکومتی به درگیری مسلحانه مستقیم روی آوردند. در آن مقطع روابط با ایران هنوز مراحل ابتدایی را طی می‌کرد و اولین ارتباطات انجام شده بود اما بسیار محدود بود. اولین نقطه عطف در سال ۲۰۰۹ اتفاق افتاد. در آن سال عربستان سعودی در حمایت از دولت وقت مستقر در صنعا از طریق دریا و همچنین با بمباران هوایی عملا وارد جنگ مستقیم با حوثی‌ها شد. ایران بلافاصله با گروه مسلح انصارالله به عنوان جریانی انقلابی که هم با آنها اشتراکات ایدئولوژیک دارد و هم مخالف نظم منطقه‌ای آمریکایی‌هاست ارتباط برقرار کرد. ایران تصمیم گرفت به توسعه ارتباطات خودش با حوثی‌ها بپردازد و ابتدا به میزان محدود به انتقال سلاح‌های سبک پرداخت. این گام اول سازگار با شیوه عمل همیشگی ایران است؛ ابتدا گشایش با احتیاط و ایجاد کانال‌های ارتباطی با یک شریک بالقوه با اهدای کمک‌های نظامی کم و سبک و با گوشزد احتمال گسترش مناسبات و ارسال کمک‌های بیشتر در آینده.

فاز دوم مناسبات حوثی‌ها و ایران بین سال‌ها‌ی ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ آغاز شد. هنگامی که در پی توافق انجام‌شده میان عربستان و آمریکا و زیر نظر سازمان ملل متحد، علی عبدالله صالح در فوریه ۲۰۱۲ قدرت را رها کرد. فرایند آشتی ملی که پس از آن آغاز شد، اجمالا امیدهایی برای آینده کشور ایجاد کرده بود. این تلاش‌ها که با هدف به نگارش درآوردن یک قانون اساسی جدید آغاز شده بود، به مرور به دلیل چالش‌های متعدد سیاسی و اجتماعی فرو‌ریخت.

حوثی‌ها از هرج‌ومرج و بی‌نظمی حاکم بر کشور بهره بردند و با استفاده از برتری و نفوذ خود در شمال غربی یمن، صنعا، پایتخت، را در سپتامبر ۲۰۱۴ تصرف کردند.

مناسبات حوثی‌ها با ایران هنوز در این مرحله هم ابتدایی و‌ جزئی بود اما موجب نگرانی ریاض شده بود. اما سومین مرحله از مناسبات حوثی‌ها و ایران که به مارس ۲۰۱۵ برمی‌گردد، سرنوشت‌سازتر بود. هنگامی که پادشاهی سعودی آغازگر یک تهاجم نظامی گسترده همراه با تشکیل یک ائتلاف عربی‌–‌اسلامی از 10 کشور مسلمان و عرب با دو هدف اولا سرنگونی حوثی‌ها و ثانیا بازگرداندن عبدالربه منصور هادی به صنعا شد. منصور هادی پس از ترک صنعا در تابستان ۲۰۱۴ گاهی در عدن و گاهی در ریاض  اقامت دارد.

10 سال پس از آغاز حمله نظامی فراگیر سعودی‌ها و متحدان‌شان، شکست آنها محرز شده است. حوثی‌ها حالا قدرتمندتر از ۲۰۱۵ و در بخش عدن راشد العلیمی، رئیس‌جمهور موقت تحت حمایت سعودی و امارات قدرت را در دست دارد و کشور تکه‌تکه و تقسیم‌شده بین قسمت جنوبی و قسمت شرقی است با ۴.۵ میلیون یمنی آواره و ۱۷.۶ میلیون نفر در ناامنی غذایی از میان ۳۵.۲ میلیون یمنی در سال ۲۰۲۴.

موفقیت حوثی‌ها هم‌زمان با مشکلات دشمن سعودی‌شان که آنها را گرفتار جنگی کرده که نمی‌توانند پیروز شوند، یمن را از حاشیه سیاست خارجی ایرانی‌ها به صدر آورد. محاسبه جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران به شکل معناداری دچار تغییر شد. به لطف حمایت ایرانیان و تلاش‌های محلی خودشان، حوثی‌ها براساس برخی تخمین‌ها حدود صد هزار سرباز گردآوری کردند اما دشوار است که این نیروها را بتوان منظم و آموزش‌دیده ارزیابی کرد که قابلیت به‌کارگیری در عملیات‌های ترکیبی داشته باشند.

انصارالله تنها فرمانده میدان

هیچ فرایند واقعی صلحی در یمن وجود ندارد. براساس داده‌های مستند، حوثی‌ها پیروز جنگ هستند و تلاش می‌کنند موقعیت خودشان را در تمام کشور تثبیت و تقویت کنند و دنبال این نیستند که ابتکار عمل آشتی ملی را آغاز کنند.

حوثی‌ها به یک بازیگر سیاسی و نظامی غالب تبدیل شده‌اند. هیچ‌یک از دیگر بازیگران داخلی یمن نمی‌توانند ایشان را به چالش بکشند. دولت راشد العلیمی کنترل مناطقی در جنوب، جنوب غربی و شرق را در اختیار دارد اما در عمل نشان‌دهنده یک ائتلاف شکننده‌ است که به حمایت سعودی و امارات وابسته است.

جدایی‌طلبان جنوبی که در شورای انتقالی جنوب تجمع پیدا کرده‌اند، عدن و اطرافش را در اختیار دارند در‌حالی‌که همچنان آسیب‌پذیر باقی می‌مانند.

با تثبیت قدرتشان در عرصه داخلی یمن، حوثی‌ها دیگر نمی‌توانستند نقش‌های مهم‌تری فراسوی مرزهای یمن بر عهده نگیرند. به‌ویژه در سال‌های اخیر ظهورشان به عنوان یک قدرت منطقه‌ای غیرقابل کنترل، بیشتر در افکار عمومی جا افتاده بود. این بیش از همه در روابطشان با عربستان سعودی و امارات متحده عربی ظهور و بروز پیدا کرد. در سپتامبر ۲۰۱۹ حوثی‌ها مسئولیت بمباران تأسیسات نفتی آرامکو در بقیق و خریص واقع در پادشاهی سعودی را برعهده گرفتند؛ هر‌چند نهایتا به ایران نسبت داده شد.

حوثی‌ها در ژانویه ۲۰۲۲ به وسیله پهپاد یک منطقه صنعتی را در نزدیکی شهر ابوظبی هدف گرفتند. هرچند خسارات وارده محدود بود اما پیام تهدید روشن بود: هر تلاشی که منجر به فشار بر حوثی‌ها بشود خطر پاسخ با هدف‌گیری مستقیم را در برخواهد داشت. تداوم امکان حملات حوثی‌ها تبدیل به تهدیدی فراگیر برای اقتصاد اماراتی‌ها شد؛ زیرا امنیت سرمایه‌گذاران خارجی را در زمینه ثبات و امنیت امارات به تردید می‌انداخت.

با تهدید ابوظبی، عملا حوثی‌ها موفق شدند فشار امارات علیه خودشان را کاهش بدهند. جنگی که در نوار غزه پس از عملیات حماس علیه اسرائیل در ۷ اکتبر آغاز شد، به حوثی‌ها این فرصت را داد تا با استفاده از آن خودشان را به یک بازیگر اصلی ضداسرائیلی که از ابتدا به دنبال آن بودند، تبدیل کنند. تا سال ۲۰۲۳ برد تأییدشده موشک‌ها و پهپاد‌های ایشان هنوز اجازه نمی‌داد که اسرائیل را هدف قرار بدهند اما در هفته‌های اول جنگ غزه بارها موشک‌هایی را به سمت اسرائیل فرستادند که بیش از دو هزار کیلومتر برد داشت و از شمال غربی یمن اسرائیل را هدف یا مورد تهدید قرار می‌داد. افزایش قدرت حوثی‌ها همچنین در دریای سرخ مشاهده شده است. وقتی جنگ غزه در اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد، حوثی‌ها به یک قدرت دریایی تبدیل شدند. آنها صاحب شهپاد زیردریایی هم هستند و از فناوری نظامی موشک‌های دریا به خشکی و مین‌های دریایی هم بهره می‌برند.

فقط ظرف چند سال به توانایی آسیب‌رساندن قابل توجه به کشتی‌ها و ترافیک دریایی نیمه جنوبی دریای سرخ دست پیدا کردند.

از آن موقع حوثی‌ها نشان دادند که مصمم هستند از امکانات نظامی و توانایی‌هایشان برای حمله به کشتی‌ها در خلیج عدن هم بهره ببرند و از آن به صورت رسمی برای همبستگی با آرمان فلسطین یاد کنند. اما نقاط ضعف حوثی‌ها هم زیاد هستند که این جنبه ایشان اغلب مورد غفلت قرار می‌گیرد. اگر ابعاد قدرت منطقه‌ای ایشان دارای آثار مهمی است اما در عین حال اراده تقویت موقعیت داخلی ایشان هم اهمیت زیادی دارد. آنها ممکن است از نظر نظامی مسلط باشند اما اقتصاد کشورشان ویران است و حوثی‌ها نشان دادند که در زمینه توانایی حکومت‌داری چندان کارایی ندارند.

تنش‌ها در منطقه تحت کنترل ایشان به دلیل سبک مدیریتی آنها به ویژه در برخورد با برخی قبایل در سطح مردمی به دلیل سرکوب خشن در حال افزایش است. حوثی‌ها تلاش می‌کنند با اقداماتشان و با بسیج احساسات عمومی به نفع فلسطینی‌ها، یمنی‌ها را نسبت به خودشان خوش‌بین نگه دارند. به علاوه این اقدام، دشمنان داخلی ایشان را به دلیل نزدیکی با عربستان سعودی و امارات و ارتباط این دو کشور با اسرائیل در موقعیت ناخوشایندی قرار می‌دهد. سلطه محلی ایشان و گسترش سریع قدرت نظامی‌شان موجب شد که اهدافشان دیگر محدود به یمن نشود و در نتیجه این بلندپروازی را پیدا کنند که خودشان را در جایگاه یک قدرت منطقه‌ای غیر قابل کنترل و عضو کاملی از «محور مقاومت» قرار دهند.

محور مقاومت نام شبکه‌ای از گروه‌های مسلح غیردولتی مورد حمایت ایران است که شامل حزب‌الله لبنان، حماس و دیگر گروه‌های فلسطینی، همچنین شبه‌نظامیان عراقی و سوری است. توانایی به نمایش گذاشته‌شده حوثی‌ها درخصوص هدف قراردادن بندر اسرائیلی ایلات یک تهدید نظامی مهم برای تل‌آویو محسوب نمی‌شود زیرا دفاع ضد موشکی و ضد هوایی اسرائیل می‌تواند آن را نسبتا ساده رهگیری و خنثی کند زیرا موشک‌ها نسبتا ساده هستند.

تهدید سمبلیک‌تر هدف قراردادن اسرائیل به صورت مستقیم در دفاع از آرمان فلسطین است و این امتیازات مهم‌تری برای ایشان به ارمغان می‌آورد به‌ویژه در زمینه قدرت نرم در افکار عمومی دنیای عرب.

به‌ویژه در صورت بالاگرفتن احتمال تنش یا حتی درگیری کامل میان اسرائیل و ایران یادآوری می‌کند که دولت یهود باید علاوه بر درگیری با فلسطینی‌ها، لبنانی‌ها، سوری‌ها، عراقی‌ها و ایرانی‌ها، با یک جبهه اضافی در جنوب نیز به مقابله بپردازد. این نگرانی‌های اسرائیل را از جنبه محاصره و اشباع‌شدن دفاع ضد موشکی‌اش افزایش می‌دهد و قدرت بازدارندگی محور مقاومت را برجسته‌تر می‌کند. همچنین اهمیت دارد برای فهم توانایی حوثی‌ها، کارآمدی آنها برای ایجاد اختلال در ترافیک دریایی دریای سرخ ورای جنگ اسرائیل و حماس به درستی شناخته شود. احتمالا آتش‌بس در غزه کافی خواهد بود که ایشان را متقاعد کند موقتا حملات خودشان را متوقف کنند.

با وجود این احتمال دارد که به ازسرگیری و تداوم این حملات برای فشارآوردن به دشمنان خود یعنی عربستان سعودی و اسرائیل و آمریکا ادامه بدهند، حال آنکه حملات حوثی‌ها به اسرائیل در دریای سرخ یک سیلی به صورت ریاض نیز محسوب می‌شود کما اینکه گویا مرتب به ایشان یادآوری می‌کنند که تهاجم سعودی و متحدانش در سال ۲۰۱۵ با شکست مواجه شده است.

شبکه طرفدار  ایران و بیش از  پیش نهادینه‌شده

ظهور حوثی‌ها پرسش‌های زیادی را درخصوص تکامل محور مقاومت طرح می‌کند. طبیعت مناسبات حوثی‌ها با جمهوری اسلامی به طور قابل توجهی متفاوت است. پنج مشخصه پویایی دو سویه این ارتباط را تشکیل می‌دهد؛ نوع حمایت ایرانی‌ها (نظامی، اطلاعاتی، سیاسی و مالی) اهمیت این حمایت (در برخی موارد عمده و در سایر زمینه‌ها محدود) استقلال گروه نسبت به تهران (نسبت وابستگی به منابع ایرانی به سایر منابع داخلی و خارجی حوثی‌ها) ماهیت رابطه حاصله (به ویژه امنیتی یا همراه با یک همکاری سیاسی) و نهایتا تأثیری که ایران بر این جنبش‌ها می‌گذارد.

درخصوص گروه‌های مسلح کوچک که وابسته به حمایت ایرانی‌ها هستند و اکثرا کارکردی نظامی دارند، این امکان وجود دارد که سخن از کنترل یا نفوذ قوی ایرانی‌ها روی اقداماتشان به میان بیاوریم مثل برخی گروه‌های مسلح در سوریه یا عراق. اما درخصوص حزب‌الله لبنان، حماس و حوثی‌ها تصور رایج که گمان شود کاملا تحت فرمان هستند با واقعیت تطابق ندارد.

این سه جنبش از حمایت‌های نظامی سیاسی و مالی از سوی ایران برخوردارند اما این به آن معنا نیست که این تنها منبع حمایتی ایشان است و سطح وابستگی ایشان نسبت به گروه‌های مسلح نیابتی کوچک، پایین‌تر است.

بخش عمده توانایی حوثی‌ها به ویژه از قدرت جذب و چانه‌زنی خودشان می‌آید و در مواردی از احزاب و جناح‌های سیاسی و دولت‌های عربی هم مدد می‌گیرند و با شبه‌نظامیان قبایل و واحدهای نظامی ملی و امنیتی هم روابط خوبی دارند.

علاوه بر کارکردهای مهم سیاسی و اجتماعی حزب‌الله، حماس و انصارالله باید در فرایند تصمیم‌گیری منافع ملی خودشان را در نظر بگیرند. نتایج بررسی نشان می‌دهد که نفوذ ایران قطعی است اما به دور از مطلق‌بودن است.

برای حوثی‌ها شراکت با ایران یک همکاری سودمند و متقابل است که در آن منافع عموما همسو است. در طول سال‌های اخیر، محور مقاومت بیش از پیش نهادینه شده است. در گذشته این شبکه بیشتر با مدل تمرکزگرایانه تطابق داشت که ایران در مرکز آن بود. این شرکای غیردولتی عموما با هم ارتباط داشتند اما روابطشان عمدتا از مسیر تهران عبور می‌کرد.

با این حال مدتی است که آنها روابط مستقیم دوجانبه خود را توسعه داده‌اند. حزب‌الله به‌ویژه نقش کلیدی در این زمینه با حضور نظامی همراه با سپاه پاسداران در سوریه و یمن بازی می‌کند. افسران «حزب خدا» که زبان مادری‌شان عربی است و اکثرا سال‌ها تجربه نبرد دارند در زمینه آموزش و ارتباط با دیگر شرکای منطقه‌ای همکاری می‌کنند.

حوثی‌ها به طور قابل توجهی ارتباط مستقیم با دیگر اعضای محور مقاومت را توسعه داده‌اند. آنها در این راستا همچنین دفتری در بیروت راه‌اندازی کرده‌اند و فعالیت‌های خودشان را با حزب‌الله و حماس هماهنگ می‌کنند و از این طریق می‌توانند توسط شریک لبنانی خودشان کمک‌های فنی، به ویژه رسانه‌ای ایشان را دریافت کنند. این پیچیدگی و نهادینه‌شدگی فزاینده محور مقاومت به معنی این نیست که تهران کنترل را از دست داده، بر عکس عبارت است از تمایل جمهوری اسلامی به تشویق ایشان برای اینکه آن را گامی ضروری برای رسیدن به اهدافشان بدانند. جمهوری اسلامی ایران توانست با موفقیت استراتژی خود را برای انصارلله و جبهه مقاومت پیاده کند. آنها صبورانه موفق شدند با شرکای بالقوه خود پیوندهایی را برقرار کنند که دهه‌ها به طول انجامید.

هنگامی که انصارالله نشان داد که دارد بیشتر برای جمهوری اسلامی تبدیل به یک شریک مورد توجه می‌شود، حمایت خودش را بیشتر کرد و توسعه روابط را با سرعت بیشتری دنبال کرد. در ۲۰۲۴ پس از فقط چند سال، حوثی‌ها به جایگاه یک قدرت منطقه‌ای غیر قابل کنترل تبدیل شدند که توانایی ایجاد اختلال دریایی در دریای سرخ و ایستادگی در برابر عربستان سعودی و امارات، دو قدرت منطقه‌ای ثروتمند و برخوردار از حمایت آمریکا را دارند.

این شایستگی حوثی‌ها برای موفقیت در این عرصه‌ها تماما به ایران برنمی‌گردد؛ بخش عمده‌ای از قدرت حوثی‌ها به صورت محلی تولید می‌شود و به ویژه جنگ داخلی یمن ناشی از مداخله ایران نبود. با وجود این همان‌طورکه جمهوری اسلامی ایران در جاهای دیگری هم آن را به اجرا گذاشت، توانست به شکل ماهرانه‌ای از خلأ سیاسی در یمن با هزینه کمی برای افزایش نفوذ خود بهره‌برداری کند.

*ترجمه مقاله‌ای از فصلنامه فرانسوی خاورمیانه Moyen Orient شماره 63 سپتامبر ۲۰۲۴

** Thomas Juneau استاد روابط بین‌الملل دانشگاه اوتاوا در کانادا و نویسنده و پژوهشگر مسائل خاورمیانه و دنیای عرب و اسلام و نویسنده کتاب «یمن و جنگ» و مقالات پژوهشی در این زمینه