پازل احساسات
احساسات آدمی، پازلی چهلتکه است که در کتاب «در باب زندگی و رنج» به تکههایی از ناتوانی، تنهایی، اندوه، شکست، پوچی و امید پرداخته شده. «کیرن ستیا» این سیر را از ناتوانی شروع میکند و با امید پایان میدهد. او در هفت بخش بین مفاهیم مختلفی جابهجا میشود که نشاندهنده روان سیال آدمی است.


طاهره زنگوئی: احساسات آدمی، پازلی چهلتکه است که در کتاب «در باب زندگی و رنج» به تکههایی از ناتوانی، تنهایی، اندوه، شکست، پوچی و امید پرداخته شده. «کیرن ستیا» این سیر را از ناتوانی شروع میکند و با امید پایان میدهد. او در هفت بخش بین مفاهیم مختلفی جابهجا میشود که نشاندهنده روان سیال آدمی است. اما به توضیح این مفاهیم در زندگی خودش اکتفا نمیکند و از دیگرانی که در این موقعیتها بودهاند، شواهدی در رد یا تأیید خود میآورد. اینگونه نهتنها شرحی از خودش، که بیشتر شرحی از این مفاهیم در جهان را به ما میدهد. همه این مفاهیم در عدم ثبات و قطعیت بیان میشوند. با وجود تمام شواهد و منابع، در انتهای هر بخش با جملهای تردیدآمیز یا سؤالی تمام میکند تا دوباره ما را به نقطه اول ببرد.
انتهای بخش بیعدالتی میپرسد: «اگر راه رسیدن به آیندهای بهتر را پیدا نکنیم، زندگی امروزمان چه معنایی خواهد داشت؟». اینجا تازه سرآغاز تفکر خواننده و پیداکردن جواب در زندگی خودش است. نویسنده میداند که انسان قرن بیستویک مثل بارتلبی مسائل را به آسانی نمیپذیرد و میخواهد ببیند این فلسفهبافیها در سطح کلمات میمانند یا به زیرعنوان کتاب، فلسفه علیه مشقتهای روزمره، وفادارند؟
نگاه چندجانبه به هرکدام از مفاهیم نشان میدهد که نویسنده تا حد زیادی به آن وفادار مانده است. کیرن ستیا هنگام توضیح هرکدام از این مفاهیم، تقسیمبندی زمانی نسبت به خاطره انجام میدهد. احمد اخوت در کتاب «نقشهایی به یاد» چهار نوع تقسیمبندی برای فاصلهگذاری میان یک رویداد و روایت قائل میشود: روایت مابعد (گذشتهنگر)، روایت فراتر (آیندهنگر)، روایت لحظه به لحظه و روایت بینلحظهای. ما در اینجا شاهد هر چهار مورد هستیم. برای مثال وقتی از ناتوانی میگوید، از همه زندگیهای قبل از آن، در حین آن و بعد از آن حرف میزند و روایت جامعی با فواصل زمانی مختلف نسبت به آن ارائه میدهد. روایت آیندهنگر، پررنگتر از سایر روایات است. ما در مورد زندگی بدون درد که در آینده است، دچار اغراق میشویم. چرا زندگی بدون ناکامی در آینده شیرینتر از زندگی بدون ناکامی در گذشته قبل از وقوع آن اتفاق است؟ جولین بارنز که که بعد از گذشت فقط سیوهفت روز از اطلاع از بیماری همسرش، او را از دست میدهد، در کتاب «عکاسی، بالونسواری، عشق و اندوه» اینطور توضیح میدهد: «چیزی که کسر شده بیشتر است از مجموع همه آنچه بوده است. از نظر ریاضی البته احتمالا ممکن نیست؛ اما از نظر احساسی چرا». و این ماندگاری، به علت دوام احساسات در ذهن است. شاید آنها در واقعیت از بین رفته باشند ولی تا وقتی که در ذهن هستند، در زندگی هم جاریاند. مصداقهای آن را در زندگینگارههای زیادی میتوان یافت که رولان بارت نمونه بارز آن است. او در «خاطرات سوگواری» اینطور از تنهایی بیپایانش میگوید: «یک شب سرد زمستانی. به اندازه کافی گرم هستم، با این حال تنهایم. میفهمم که باید به زیستنی چنین طبیعی عادت کنم، به عمل کردن، کار کردن در آن، به همراهی و آویختن به حضور غیاب». این احساسات حاضر غایب که به چشم دیده نمیشوند، سالها در نویسنده تهنشین شدهاند. او از این مفاهیم فاصله گرفته و بعد آنها را نوشته اما نه به ترتیبی که بر او حادث شده. ابتدا در بخش اندوه از ترسش از آلزایمر مادرش نوشته و در بخش بعدی، شکست، از آزمون رانندگی در نزدیکی زایمان همسرش. این دو از لحاظ زمانی از هم فاصله دارند.
احمد اخوت در «نقشهایی به یاد» از ضد موزه بودن خاطرات میگوید؛ که نمیشود آنها را یکجا نگهداری کرد و بهصورت خطی به یاد آورد. سالهای زندگی متوالیاند اما اثر آنها بر ذهن مدور است. ادبیات نوین این نظم پراکنده و چندصدایی را میپذیرد. این جامعه و این ادبیات، بارتلبی و ذهن سازمانزدوده را هم میتواند بپذیرد. ما فقط به بخش کوچکی از ذهن و خاطرات نویسنده دسترسی داریم. از اینرو نمیتوانیم به کتاب جستار روایی بگوییم. کتاب بیشتر جستار توضیحی یا تحلیلی از مفاهیم مختلف است. هدف نویسنده، دادن دید جامع به احساسات در کنار هم است. برای مثال اگر بخواهیم فقط تنهایی ببینیم، به سراغ «فلسفه تنهایی» نوشته لارس اسونسن میرویم و به اندازه تمام صفحات این کتاب، فقط درباره تنهایی میخوانیم ولی اهمیت این کتاب از این جهت است که تنهایی را کنار امید و امید را کنار پوچی میگذارد و همه اینها را در کنار انسان؛ انسان چهلتکهای که هر تکهاش به تکه دیگر متصل است و بدون هرکدام از آنها پازلش شکل نمیگیرد.