ماریو بارگاس یوسا، آخرین غول ادبی درگذشت
وداع با یوسا
ماریو بارگاس یوسا، نویسندهای منتقد بود که تا شرکت در انتخابات ریاستجمهوری پیش رفت و از این رو در میان نویسندگان پرو و نیز نویسندگان آمریکای لاتین، یکه و منحصر بود؛ در عین حال که از نویسندگان طراز اول جهان به شمار میرفت.


ماریو بارگاس یوسا، نویسندهای منتقد بود که تا شرکت در انتخابات ریاستجمهوری پیش رفت و از این رو در میان نویسندگان پرو و نیز نویسندگان آمریکای لاتین، یکه و منحصر بود؛ در عین حال که از نویسندگان طراز اول جهان به شمار میرفت. بارگاس یوسا، نویسنده پروییِ برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۰، روز یکشنبه در سن ۸۹سالگی در لیما، پایتخت زادگاهش درگذشت.
یوسا نویسندهای چپگرا بود که به کمونیسم اعتقاد داشت و طرفدار انقلاب کوبا بود، اما بعدها منتقد سرسختِ رهبران چپ و بهقول خودش، دیکتاتور آمریکای لاتین شد. یوسا متعلق به نسلی از نویسندگان دهه 60 است که در کنار مارکز و فوئنتس و دونوسو، دوران شکوفایی ادبیات آمریکای لاتین را رقم زدند؛ اما وجه تمایز یوسا با این نویسندگان، توجه خاص این نویسنده قَدَر به تنشهای سیاسی و اجتماعی است و از این روست که با تمام شیفتگی خود به ادبیات، در این مسیر حتی میکوشد رئیسجمهور پرو شود، چهبسا سرنوشت کشور خود را تغییر دهد.
در نظر یوسا، ادبیات و سیاست دو عرصه پرت و دورافتاده از هم نیست. او در مقاله «چرا ادبیات؟» مینویسد: «در جهانی که تکهتکه شده و همه چیز به حوزههای کوچک تخصصی تقسیم شده، ادبیات تنها امکانی است که میتواند به شناخت کلیت جامعه انسانی منجر شود». برای یوسا، ادبیات مترادف آزادی است و از این رو در زمانهای که اهمیت و جایگاه متن ادبی به حاشیه رانده شده است، یوسا با تأکید بر ضرورت و جایگاه ادبیات میگوید جامعهای که در آن ادبیات «مفسدهای شرمآور» تلقی شود و به گوشهوکنار زندگی اجتماعی و خصوصی تبعید شود، جامعهای است که آزادی خود را به خطر انداخته. یوسا ادبیات را آفریننده ذهنی انتقادی میدانست که در تحولات تاریخی نقشی اساسی دارد.
ادبیات خوب از دید او، ادبیاتی «سراسر رادیکال» است که «پرسشهایی اساسی درباره جهان زیستگاه ما پیش میکشد». با این اوصاف، ادبیات دیگر به فاتحان زندگی تعلق نخواهد داشت، بلکه خوراک «جانهای ناخرسند و عاصی» خواهد بود؛ صدای رسای «ناسازگاران» و پناهگاه همه آنان که از آنچه دارند، ناراضیاند. از دید یوسا، ادبیات خوب و اصیل، همواره «ویرانگر، تقسیمناپذیر و عصیانگر» خواهد بود و هستی را به چالش خواهد کشید. یوسا بهروایت خودش، در 12سالگی سیاست را کشف میکند؛ در اکتبر 1948، زمانی که خوسه، رئیسجمهور پرو، با کودتای نظامیان خلع میشود. کشف زودهنگام سیاست، موجب شد تمام آثار یوسا در هر دوره فکریاش با سیاست آمیخته شود. او بعدها در آثارش تصویری تحقیرآمیز از نظامیگری در پرو ترسیم میکند که تا حد بسیاری پیشگویانه است و سراسر آمریکای لاتین و خاورمیانه و حتی ایران (کودتای 28 مرداد 1332) را درمینوردد. رمان مطرح یوسا، «گفتوگو در کاتدرال» (1969)، روایت سالهای پس از کودتا و دیکتاتوری ژنرال اودریاست. یوسا نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد و 15 سال بیشتر نداشت که به عنوان خبرنگار پارهوقت برای روزنامه «لاکرونیکا» مینوشت و البته مقالهنویسی برای مطبوعات را تقریبا تا اواخر عمرش ادامه داد و هر دو هفته یک بار مقالهای در روزنامه «الپائیس» منتشر میکرد. کاوه میرعباسی، مترجم برخی آثار یوسا به فارسی، میگوید یوسا در 27سالگی و با اولین رمانش، یعنی «شهر و سگها»، که در ایران با عنوان «عصر قهرمان» و «سالهای سگی» منتشر شده، مورد استقبال زیادی قرار گرفت و بعد از آن تقریبا تمام جوایز معتبر ادبیات آمریکای لاتین را به دست آورد و در نهایت هم در سطح جهانی جایزه نوبل را گرفت. فارغ از این، بارگاس یوسا جزو نادر نویسندگان غیرفرانسویزبانی است که به عضویت آکادمی فرانسه پذیرفته شد و لقب اشرافی از پادشاه اسپانیا و جایزه شوالیه را هم از فرانسه گرفت.
از دیگر رمانهای شاخص یوسا میتوان به «گفتوگو در کاتدرال»، «رؤیای سلت»، «جنگ آخرالزمان» و «سور بز» اشاره کرد. یوسا بختیار بود که مترجمان مطرحی همچون عبدالله کوثری آثار او را بهطرزی درخور به فارسی برگرداندند و شاید کیفیت برخی از ترجمههای آثار یوسا بود که او را به نویسندهای محبوب و مطرح در ایران بدل کرد. یوسا معتقد بود ادبیات علاوه بر آنکه نیاز ما را به تداومبخشیدن به زبان و فرهنگ برآورده میکند، کارکردی بس مهمتر در پیشرفت انسان دارد: اینکه در اغلب موارد به ما یادآوری میکند «این دنیا، دنیای بدی است و آنان که خلاف این را وانمود میکنند، یعنی قدرتمندان و بختیاران، به ما دروغ میگویند، و نیز به یاد ما میآورد که دنیا را میتوان بهبود بخشید و آن را به دنیایی که تخیل ما و زبان ما میتواند بسازد، شبیهتر کرد. جامعه آزاد و دموکراتیک باید شهروندانی مسئول و اهل نقد داشته باشد، شهروندانی که میدانند ما نیاز به آن داریم که پیوسته جهانی را که در آنیم به سنجش درآوریم و هرچند این وظیفه روزبهروز دشوارتر میشود، بکوشیم تا این جهان هرچه بیشتر شبیه به دنیایی شود که دوست داریم در آن زندگی کنیم». یوسا بیشک آخرین نویسنده از نسل غولهای ادبی جهان بود که اینک دیگر نیستند اما نگاه انتقادی آنان به جهان، سیاست و باورشان به ادبیات، میراثی است که در اعصار متمادی ماندگار خواهد بود.