|

سلبریتی‌های سیاسی

برای هر تغییر سیاستی در جامعه باید به‌ سوی «سیاست اقلیت» گام برداشت. سیاست اقلیت از کنش خلاقانه در دل «سیاست اکثریت» شکل می‌گیرد. وقتی از سیاست اقلیت حرف می‌زنیم، قصدمان خرده‌اقلیت‌های قومی، بومی و ملی نیستند. درواقع این سیاست به اقلیت خاصی تعلق ندارد. سیاست اقلیت یعنی سیاستی که می‌تواند پوسته سخت سیاستی را که هژمونیک شده و به جریان غالب درآمده، بشکافد و از نو سیاستی تازه بیافریند. منظور از سیاست اکثریت، حکومت یا دولت نیست.

احمد غلامی نویسنده و روزنامه‌نگار

برای هر تغییر سیاستی در جامعه باید به‌ سوی «سیاست اقلیت» گام برداشت. سیاست اقلیت از کنش خلاقانه در دل «سیاست اکثریت» شکل می‌گیرد. وقتی از سیاست اقلیت حرف می‌زنیم، قصدمان خرده‌اقلیت‌های قومی، بومی و ملی نیستند. درواقع این سیاست به اقلیت خاصی تعلق ندارد. سیاست اقلیت یعنی سیاستی که می‌تواند پوسته سخت سیاستی را که هژمونیک شده و به جریان غالب درآمده، بشکافد و از نو سیاستی تازه بیافریند. منظور از سیاست اکثریت، حکومت یا دولت نیست. دست بر قضا، چهره‌های سیاسی هستند که با انتقادهای تندوتیز به حکومت و دولت به جریان غالب تبدیل شده‌اند؛ چهره‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی شب و روز در حال گفت‌وگو، مناظره و سخنرانی‌اند و طرفه آنکه قادر نیستند حتی کوچک‌ترین تغییری در وضعیت سیاسی و جامعه ایران به وجود بیاورند. اینک این چهره‌ها به سلبریتی‌های سیاسی تبدیل شده‌اند که کارشان کالایی‌کردن سیاست و تقویت سیاست اکثریت است. آنان با انتقادهای رایج، منتقدان خدمتگزار وضع موجود شده‌اند و بیش از هر چیز رقیب جدی اپوزیسیون خارج از کشور هستند و سیاست‌ورزی‌شان موجب شده تا حنای اپوزیسیون خارج از ایران رنگی نداشته باشد. در مجموع این اپوزیسیون‌ها در کار بازتولید و کالایی‌‌کردن سیاست‌ هستند؛ آن‌هم کالایی بنجل که نمی‌تواند جامعه سیاسی ایران را متأثر کند یا برانگیزد. این سیاست اکثریت که رتوریک (خطابی) است، هدفش در کنار ایجاد هم‌صدایی با مردم، تطهیر و بازنویسی تاریخ زیسته این چهره‌های سیاسی است و از این‌رو است که در آن مفهومی خلق نمی‌شود. اگر در سیاست مفهومی تولید نشود که با وضعیت بغرنج و دردناک توده‌ها چفت‌و‌بست شود، هیچ اتفاقی رخ نداده است. تولید و خلق مفاهیم سیاسی و تکرار آن به‌عنوان یک ایده نو می‌تواند مردمی را شکل ‌دهد که در موقعیت‌های حساس کارساز باشند. سیاست اکثریت، رتوریک و واکنش‌گر است. منتظر است اتفاقی رخ بدهد تا در برابر آن اتفاق موضع‌گیری کند و به بحث و مناظره بنشیند. فضایی پر از مجادله که امر نو و خلاقیتی در آن وجود ندارد. اکنون این چهره‌ها در رسانه‌ها خاصه در رسانه‌های اجتماعی دست بالا را دارند و واکنشگران عرصه میدان سیاست‌اند و حرف‌های کهنه را در شمایلی دیگر بازتولید می‌کنند. چهره‌های سیاست اکثریت حراف‌ هستند و حرافی قاتل معنا‌ست و همچون عنکبوتی که مفاهیم به تورش افتاده، مفاهیم را از معنا تهی می‌کند. سیاست اقلیت برخلاف این شیوه، کم‌گو و کنشگر است و درصدد خلق مفاهیم و مردمی تازه است تا سیاست را از بن‌بست‌های موجود خلاص کند. با حرافی‌های سیاسی، گیرم همراه با انتقادهای تندوتیز، سیاست از انفعال خارج نخواهد شد. این زبان و مفاهیم تازه‌ هستند که در پوسته صلب سیاست شکاف می‌اندازند. در گفت‌وگوها، در مناظره‌ها، در مجادله‌ها و در یک کلام در تکرار مکررات حرف‌های سیاسی می‌توان خیلی چیزها را نگفت و پنهان کرد. معمولا سیاست اکثریت زمانی به عرصه سیاسی می‌آید و لب به سخن باز می‌کند که تحولات سیاسی دچار شکست و بی‌معنایی شده باشند. اگر به اتفاقات 1401 بازگردیم و چهره‌های کنونی را در سیاست اکثریت واکاوی کنیم، خواهیم دید که آنان در آن زمان قادر نبودند از وضعیت به‌وجود‌آمده تحلیل درستی داشته باشند. گاه در کنار مردم بودند، گاه جلوتر از آنها، گاه در پشت ‌سرشان و گاه در دالان‌های سیاست‌بازی توصیه به آرامش می‌کردند و گاه در سکوت‌های طولانی فرو می‌رفتند تا عیان شود شرایط به کدام سمت می‌چرخد و می‌چربد. در آن زمان، اگر چهره‌های سیاسی منتقد سلبریتی بودند، ناگزیر بودند مواضع شفاف خود را اعلام کنند. آنان خوش‌اقبال بودند که سلبریتی‌های سینمایی، تلویزیونی و ورزشی در آماج مطالبه‌گران قرار داشتند و 

هر یک از آنان آزمون سختی را پشت‌ سر گذاشتند. بسیاری از آنان از پس این آزمون برنیامدند و مطرود شدند. آیا می‌توان این‌گونه نتیجه‌گیری کرد که بعد از شکست سلبریتی‌های هنری-ورزشی، این سلبریتی‌های سیاسی هستند که پا به میدان گذاشته‌اند و این روزها بیش از هر زمانی مخاطبان را مجذوب خود می‌کنند؟ اگر سلبریتی‌های هنری از پس اعتراضات دی 96 و آبان 98 سر برآوردند، سلبریتی‌های سیاسی یک سال پس از وقایع 1401 به این قبا درآمده و هر روز بیش از گذشته در این میدان تماشایی و به جریان غالب تبدیل شده‌اند. در این میان، برخی چهره‌های سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب وجود دارند و در کنار آنها چهره‌های سیاسی غیرحزبی و دانشگاهی دیده می‌شود. 

آنان که تندترند درصددند نشان بدهند از عقاید سابق خود پشیمان شده‌اند و در پی بازنویسی گذشته‌شان در حافظه مردم هستند. آنچه سیاست اکثریتی بازتولید می‌کند، تثبیت وضع موجود است. شاید بتوان گفت با اینکه وضعیت اقتصادی و سیاسی در وضعیت نامطلوبی قرار دارد، با‌این‌حال بازار بحث‌های سلبریتی‌های سیاسی داغ است و آنان همواره در صحنه‌ هستند.

 موقعیتی که پیش از آن در دست سلبریتی‌های هنری-ورزشی بود که در سال 1401 ‌یکباره ورشکسته شدند. آیا این ورشکستگی سیاسی هم در انتظار سلبریتی‌های سیاسی است؟