در سلسله نشست عدالت شغلی مطرح شد
بومیگزینی و انسداد بوروکراتیک
سلسله نشستهای عدالت شغلی که با همکاری وزارتخانه تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در مؤسسه راهبردهای بازنشستگی صبا برگزار میشود، به منزل هجدهم خود رسیده و همچنان ادامه خواهد یافت. در هجدهمین نشست از این سلسله گفتوگوها، بحث بر سر «بومیگزینی و عدالت شغلی» بود و اینکه اینها چه رابطهای با هم دارند.


حمیدرضا عظیمی:سلسله نشستهای عدالت شغلی که با همکاری وزارتخانه تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در مؤسسه راهبردهای بازنشستگی صبا برگزار میشود، به منزل هجدهم خود رسیده و همچنان ادامه خواهد یافت. در هجدهمین نشست از این سلسله گفتوگوها، بحث بر سر «بومیگزینی و عدالت شغلی» بود و اینکه اینها چه رابطهای با هم دارند. احسان هوشمند، ایرانشناس و پژوهشگر حوزه اقوام، از یک سو و محمدامین نیکجو، پژوهشگر توسعه و محقق پیشین بانک جهانی، از سوی دیگر به بحث و تبادل نظر در این زمینه پرداختند و از چندوچون آن در محضر حضار صحبت کردند. آنطور که در تعاریف آمده، «بومیگزینی» در اصل مجموعه سیاستها و اقداماتی است که در غایت خود، اولویتدادن به افراد و گروههای محلی در مسیر استخدام یا قراردادن فرصتهای شغلی، اقتصادی و اجتماعی به آنها را در دستور کار قرار میدهد. عدالت شغلی هم حذف تبعیض در استخدام است؛ چه تبعیض جنسیتی، نژادی، قومیتی، سنی یا هر عامل دیگر به طوری که دسترسی به فرصتهای شغلی عادلانه و منصفانه باشد. حالا بحث این است که این دو چه ارتباطی با هم دارند.
کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه
محمدامین نیکجو، پژوهشگر توسعه و محقق پیشین بانک جهانی، به عنوان نخستین سخنران در این نشست میگفت: سال 2016 بانک جهانی مطالعهای روی دلایل اجتماعی سیاسی و اقتصادی بهار عربی داشت که به چند مسئله اساسی و مشترک بین تمام کشورها رسید. یکی از آنها درواقع درک مردم بهویژه جوانهای بین 23 تا 43 از میزان جداافتادگی از نعمات زندگی در فضای رانت حکومتی بود. علاوهبرآن مطابق آمارها نرخ بیکاری منطقه منا در آن سالها بعد از آفریقا به بیشترین میزان رسیده بود و مردم احساس میکردند ظلمی به آنها شده است (مثل همان احساسی که ایرانیها در ماهشهر داشتند). مردم در این منطقه میگویند محیط زیستمان داغان شده و مثلا آب در تونس، لبنان، سوریه و مصر از دست رفت و عده کمی در عوض این خسارتها، بهرهمند شدهاند؛ به همین دلیل خشم آنها بالا میگیرد و درکی دیگر از اختلافات موجود به دست میآورند. همین است که رقمخوردن چنین وضعی را یکی از عوامل اصلی بهار عربی میدانند. کمی بعد از آن در ایران ما هم اتفاقاتی افتاد و ما رخدادهای ماهشهر را تجربه کردیم. اتفاقاتی که در قامت بستن خیابانها و مسائلی از این دست رقم خورد و متأسفانه هر چند سال یک بار در استانهای با منابع زیرزمینی بالا شاهد آن هستیم.
نیکجو ادامه داد: اگر به تجارب بینالمللی نگاه کنیم، مسئله فراگیری و همراهکردن اقلیتها، گروههای اقوام و گروههایی که تحت فشار تاریخی بودند، در آمریکا از 1960 با جنبش سیاهها شکل گرفته است. در همان مقطع کندی، امتیازاتی را میدهد و در دولت آمریکا بحث تبعیض مثبت است و قانون تبعیض مثبت میآید و کندی آن را فراگیر میکند و جانسون نیز همینطور. در این مقطع در آمریکا رد پای حمایت از گروههای مورد تبعیض قرارگرفته را میبینید که آن شرایط ادامه پیدا میکند و حتی در سال 2023 هم دانشگاههای تاپ آمریکا سهمیهای دارند برای اینکه دختران سیاهپوست را جذب کنند و برای اینکه حتی پسرهای سیاهپوست را در رشتههای پرستاری جذب کنند، به آنها سهمیه میدهند یا زنان رنگینپوست از وامهای بهتری نسبت به سفیدپوستان (به عنوان صاحب بنگاه) برخوردار میشوند. اینها یعنی حتی در آن اقتصاد با آن مشخصات نگاهی به مسئله فراگیری وجود دارد. اگر به مسائل ایران نگاه کنید نیز موضوعات قابل تحلیلاند. به عنوان یک پارامتر، ایران از منظر تعداد زنان صاحب بنگاه دارای مدرک فوقلیسانس و براساس اطلاعات بانک جهانی وضع مناسبی ندارد و جزء سه، چهار کشور انتهای جدول است. اینها که عرض کردم، در مقایسه با کشورهای خرد منطقه نیست، حتی در مقایسه با تونس و مصر ما خیلی اوضاع مناسبی نداریم. اگر دقیق شویم، در این کشورها یک چیزهایی مشترک میبینیم و اشتراک اصلی نفت است و اقتصاد سیاسی که پیرامون نفت ایجاد شده است، همان است که در شیلی هم پیرامون مس شکل گرفته است.
او گفت: در مقطع 1973 و 1980 هم شاهد همین چالشها برای گرفتن «فراگیری» بودیم که آنجا هم بومیگزینی در شیلی در دهه 90 خیلی جدی شد. اقتصادهایی که عموما با منابع زیرزمینی دست به گریباناند، دولت را به نحوی با دست بالا طرح میکنند. آنها به نحوی یک دولت در راستای منافع خودشان تربیت میکنند. لنت پریچت کتابی دارد که در سال 2016 منتشر شده است. آنجا او بحثی در تفاوت بین کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه دارد و میگوید: در کشورهای درحالتوسعه با حاکمیت توافقات مواجهیم با حاکمیت زدوبندها اما در کشورهای توسعهیافته با حاکمیت قانون مواجهیم.
بومیگزینی؛ پدیدهای نوظهور
احسان هوشمند، ایرانشناس و پژوهشگر حوزه اقوام، نیز در این نشست گفت: فرصت گفتوگو در ایران خودش به خودی خود غنیمت است. با این حال من به روند موجود در کشورمان خوشبین نیستم. به نظر من در سالهای گذشته شرایط بسیار دردناکی را تجربه کردیم و همچنان این تجربه ادامه دارد. ما در مجموعه ساختار سیاسی، اداری و بوروکراتیک کشور با بنبستهای زیادی مواجهیم که نمیشود همه را بررسی کرد، اما یکی از مباحث هم همین بومیگزینی است. به نظر من اگر صحبت درباره عدالت باشد، من از منظر متفاوتی به بحث ورود میکنم؛ چون میشود به این بحث هم از منظر حکمرانی و منافع ملی ورود کرد و هم از منظر نظام واژگان برآمده از مناسبات اجتماعی ایرانیان. او گفت: دوستمان به بحث نژاد و گروههای تحت فشار و مانند آن در ایران اشاره کردند. اساسا این نوع مفاهیم کاربستش در جامعه ما با چالش مواجه است. چالشی که هم به لحاظ نظری هم به لحاظ واقعیت میدانی در این موضوع با آن روبهرو میشویم. من برای اینکه تصویر ارائهشده را اصلاح کنم، با آمار و ارقامی که همراه دارم و حتی مقایسه بینالمللی، به نحو دیگری به موضوع نگاه میکنم. ما باید دقت داشته باشیم که اگر قرار باشد مقصودمان را از عدالت ارائه دهیم، باید بدانیم عدالت از منظر منِ شهروند خوزستانی، ماهشهری، ایذهای یا از منظر منافع ملی، یا عدالت از نظر مصالح یک وزارتخانه یا دولت آقای پزشکیان یا دولت مرحوم رئیسی، هرکدام با دیگری فرق دارد و تبیین هرکدام از اینها، نیاز به بحث نظری دارد. اما من به نظر خودم، از منظر مصالح ملی به عدالت نگاه میکنم. در این مسیر باید به دوتا شاخص اشاره کنم: یکی حافظه جمعی ایرانی و یکی هم واقعیت میدانی است.
درباره حافظه جمعی و برداشت آن از بومیگزینی، دستمان پر است؛ چون ما در جامعه ایران به دلیل جامعه تاریخی که در دورههایی شکوفایی داشتیم و گاهی افول، رفتوآمد زیاد دیدهایم و این رفتوآمدها در ایران پدیدهای معمول و مرسوم است. مثال میزنم، خواجه نصیرالدین طوسی اهل نیشابور است و بغداد درس خوانده و در مراغه هم رصدخانه تأسیس کرده است؛ یعنی او نرفته در نیشابور درس بخواند و آنجا هم رصدخانه بزند.
فهرست متقدمان و شاعرا و ادبا یا تمام کسانی را که منشأ اثر بودند ببینید. کدامشان در شهر خودشان بزرگ شده و نامش ماندگار شده است؟ استثنا داریم، اما قاعده نیست.
مولانای ما از شرقیترین نقطه ایران فرهنگی به غربیترین نقطه ایران فرهنگی، به بغداد و سپس قونیه رفته و مولانای جهان شده است که در مقطعی کتابش پرفروشترین کتاب در آمریکا بود. خیام، بوعلی سینا و... چه کسی را نام ببرم که دارای این شرایط بوده است؟ یا در همین تاریخ معاصر کسانی را که سرشان به تنشان میارزد، ببینید. این حافظه جمعی به ما میگوید بومی و بومیگزینی موضوع جدید و نوظهور است. این بحث نوظهور بعد از وقوع انقلاب شکل میگیرد. هوشمند ادامه داد: قبل از انقلاب قاعده نظام اداری آنطور بود که هرکسی در ارتش نیروهای مسلح و... کار میکرد، سرش مال دولت ایران بود. سرباز چنین است؛ سربازی سیستانی، سربازیاش را در سنندج طی میکرد، سنندجی در همدان، همدانی در جای دیگر. در جنگ همینها بودند. در تبریز لشکر عاشورا بخش بزرگی از خوزستان را از دست نیروهای متجاوز پس گرفتند. اینها تجربه تاریخی و حافظه جمعی ماست.
اینها همه به عدد هم قابل تعریف است. چنین وضعی بهتدریج و با سوءتدبیر و سوءحکمرانی که تجربه کردیم، به وجود آمد. ناکامیهایی که ملت ایران تجربه کردند، بسیار زیاد بود و راهی که برای جبران آن برگزیده شد، بومیگزینی بود. این موضوع ابتدا در ساختار آموزش عالی ایجاد شد و شیوع پیدا کرد.
آخرین آماری که من دارم (آمارها در ایران محرمانه است) متعلق به سال 99 است. داوطلبان سیستانوبلوچستان به عنوان محرومترین استان این کشور، خواستند در کنکور شرکت کنند و در دانشگاه درس بخوانند اما ما با نظام بومیگزینی در نظام آموزش عالی، کاری کردیم که تعداد دانشجویان بومی و آنهایی که در دانشگاه سیستانوبلوچستان پذیرفته شدند، 96.4 درصد بود. میدانید این یعنی چه؟ سیستانوبلوچستان دیگر شما را نمیشناسد، میدری را هم نمیشناسد؛ اصلا هیچکس را نمیشناسد.
متأسفانه ما با این شیوه ارتباطات را منفصل کردیم. در نظام سیاسیمان در سالهای اخیر منطقه محروم سیستانوبلوچستان را عملا جدا کردیم. در مدرسه سیستانوبلوچستان به نسبت اصفهان، اراک، تبریز، همدان و روستاهای دورافتاده، در مساحت بسیار بزرگ است و با سختی و دشواری درس میخواند.
اینطور پذیرش دانشجو، یعنی دانشجوی بومی مجموعه کشور را دچار مشکل میکند و سؤال این است که آیا گزینش با این مختصات، دانشجو را در چنبره سنت و مناسبات اجتماعی طایفهای گرفتار نخواهد کرد؟ آیا چنین دانشآموز و دانشجویی فرد را با نگاه ملیاندیش بار خواهد آورد یا خیر؟ آیا دنیای این دانشجو زاهدان است یا جهان او ایرانی خواهد بود؟ سؤال این است که ما چه کردهایم؟ سربازی را چه کردیم؟ کارکنان دولت را به افراط رساندهایم و با پوزش، با این وضع به ابتذال کشاندهایم. تمام اعداد و ارقام تأیید میکند که نظام اداری ما به انباشت درخور توجه نیروی بومی مبادرت کرده است. من در استانهایی که کار کردهام، استانهای مرزی بودهاند. آذربایجان، سیستانوبلوچستان و کردستان را ببینید. آمدن سپاه دانشی که از کرمان بود، از اصفهان و تبریز بود و به روستاهای دوردست میآمدند (بانوان و آقایان) به گشودگی افق هم در حوزه فرهنگ و هم در حوزه علم، هم در حوزه نوآوریها و کارآفرینی منجر میشد. منافع ملی هم حفظ میشد. الان کاری کردهایم که در شهری مثل بانه 99.98 درصد کارکنان آموزشوپرورش بومی هستند. سؤال من این است متوجه هستید چه کردهایم؟ چه بلایی بر سر ایران آوردهایم؟
این پژوهشگر حوزه اقوام افزود: بحث بومیگزینی بازگشت به عقب است و در جهان توسعهیافته چنین موضوعی اصالت ندارد. به عنوان نمونه کافی است مواردی را که به نظر خودتان نمونههای موفقیت در دنیای مدرن به حساب میآیند، در نظر بگیرید. شما بردید در موفقترین شرکتهای جهان مثل اپل، مایکروسافت و... ببینید آنها چطور عمل کردهاند. آیا آنها هم تمام نیروهایشان را از همان دهاتی که در آن مستقرند استخدام کرده و به کار گرفتهاند یا خیر، هموطن من را هم برده و آنجا استخدام کردهاند؟ همین حالا بروید و کانادا را بررسی کنید. یکی از آمارهای دگرگونی در کانادا، آمار ازدواج فراقومی است. یعنی بروید ببینید چقدر رنگینپوستان و بومیهای قومی، سیاهها، مهاجران چینی، لهستانیها و... با هم ازدواج میکنند. در چنین شرایطی دیگر فرزندانی که از چنین ازدواجی برآمدهاند، از مناسبات محلی، برداشتی ندارند. اصلا برایشان مهم نیست نظریهپرداز کجایی است یا دیگری اهل کجاست.
اما میخواهید از خوزستان خودمان مثال بزنید؟ باورنکردنی است. آنجا تشکیلات تولید نیشکر است. بببینید آنجا چه کردهایم؟ به نظر من آنجا یک بازی رسانهای بومیگزینی اتفاق افتاده و آنچه قربانی شده، مصالح ملی است. آنجا هزاران کارمند بومی دارند و همه هم از حضور غیربومیها ناراضیاند و میگویند: غیربومی زیاد است. من به عنوان یک محقق اسامی همه کارکنان را استخراج کردم تا معلوم شود هرکدام کجاییاند. با آقای مدیرعامل نشستیم و بررسی کردیم. منظور آنها از بومی خوزستانی نیست، منظور این است این دست رودخانه با آن دست رودخانه تفاوت دارد، میگوید: کارگری که گرفتهای مال آن دست رودخانه است پس من چه؟
عمق چاه ویلی که کندهایم معلوم نیست به کجا ختم میشود.