|

یک دانشجوی تخصص پزشکی در گفت‌وگو با «شرق»:

تأمین داروهای حیاتی در ایران مسئولان دغدغه‌مند می‌خواهد

‌آرمین بهرامی، دانشجوی تخصص پزشکی، در ‌دوران زندگی‌ فراز‌و‌نشیب‌های زیادی را تجربه کرده است. یکی از این فراز‌و‌نشیب‌ها، بیماری تومور مغزی است که او از‌ شش‌سالگی در ایران به آن مبتلا می‌شود. این بیماری و چالش‌های آن باعث شد تا او به رشته پزشکی علاقه‌مند شده و حالا در کشور دیگری این علاقه را دنبال کند.

تأمین داروهای حیاتی در ایران  مسئولان دغدغه‌مند می‌خواهد

سمیه جاهدعطائیان: ‌آرمین بهرامی، دانشجوی تخصص پزشکی، در ‌دوران زندگی‌ فراز‌و‌نشیب‌های زیادی را تجربه کرده است. یکی از این فراز‌و‌نشیب‌ها، بیماری تومور مغزی است که او از‌ شش‌سالگی در ایران به آن مبتلا می‌شود. این بیماری و چالش‌های آن باعث شد تا او به رشته پزشکی علاقه‌مند شده و حالا در کشور دیگری این علاقه را دنبال کند.

 

او ابتدا برای تحصیل در این رشته، به کشور گرجستان مهاجرت می‌کند و در حال حاضر به دلیل آنچه‌ در این گفت‌وگو به آن اشاره می‌شود، در رشته رسپیرولوژی کانادا (بررسی، تشخیص‌ و درمان بیماری‌های سیستم تنفسی) تحصیل می‌کند.‌ او همچنان در دانشگاه درس می‌خواند و خود را همواره یک دانشجو معرفی می‌کند. ‌آرمین بهرامی‌ ساعاتی از فراغت را به کودکان و نوجوانان علاقه‌مند، هنر خوشنویسی لاتین ‌آموزش می‌دهد‌. خواندن روایت‌های این پزشک و معلم‌ خالی از لطف نیست.‌ گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید...

 

 از آغاز مهاجرت به کشور گرجستان بگویید؛ چرا گرجستان را برای تحصیل انتخاب کردید؟

حدود سال 2016 و درست از 18‌سالگی و بعد از گرفتن دیپلم، به کشور گرجستان رفتم و در یک دانشگاه بین‌المللی آمریکایی به نام سئو، پزشکی عمومی خواندم. در‌واقع راحت‌ترین کشوری که می‌توانستم مثل بسیاری از ایرانی‌های دیگر، در این سن جایی را برای مهاجرت انتخاب کنم، گرجستان بود؛ چون از کشورهایی بود که آن زمان قرار بود‌ عضوی از اتحادیه اروپا شود. با‌این‌حال این کشور را انتخاب و آنجا مدرک پزشکی عمومی را دریافت کردم.

 

 چه زمانی به کانادا مهاجرت کردید و علت اصلی انتخاب این کشور چه بود؟

 

در زمان تحصیل در گرجستان، طرحی را در دانشگاه مطرح کردم که با یک‌سری از قوانین گرجستان همخوانی نداشت. در‌واقع این طرح بنا بر دلایلی با روال تحقیقاتی آنها سازگار نبود. به همین دلیل از من تعهد گرفتند که روی این طرح ابداعی، کار تحقیقاتی انجام ندهم.

 

 اسم این طرح چه بود؟ یعنی همین طرح باعث مهاجرت شما شد؟

 

این طرح درواقع‌ مربوط به ساخت اندام‌های حیاتی بدن به‌صورت مصنوعی بود که وقتی با آن مخالفت شد، طرح را به توصیه یکی از استادان، برای چند کشور فرستادم که کانادا و آمریکا با انجام کار تحقیقاتی روی آن موافقت کردند. من هم تعدادی دوست و آشنا در کشور کانادا داشتم که بعد از کمی تحقیق، در سال 2022 که 24‌ساله بودم، رفتن و مهاجرت را به ماندن ترجیح دادم.

 

 در کدام شهر از کانادا تحصیل را شروع کردید و دوره‌های تحصیلی شما چگونه بود؟

 

اولین ورودم به توصیه استادان دانشگاه، استان «نوآ اسکوشیا» در شرق کانادا و مرکز استان یعنی شهر «هالفیکس» بود. در کانادا، برای ورود به دانشگاه پزشکی باید مدرک لیسانس داشته باشید اما در ایران چنین روالی نداریم، کنکور می‌دهیم که در صورت قبولی می‌توانیم وارد دانشگاه شویم.

 

در گرجستان هم مثل ایران یک امتحان ورودی و چهار سال دوره تحصیل دارد که این دوره را در گرجستان سپری و مدرکم را گرفته بودم. باید در این شهر از کانادا به مدت دو سال ساینس را که همان علم پزشکی است، می‌خواندم تا مدرکم ارزیابی شود. بعد از آن آزمون‌های ورودی امکت (آزمون استاندارد جهانی برای ورود پزشکی یا پیراپزشکی) که از آزمون‌های پذیرش در دانشکده‌های پزشکی به‌ویژه در آمریکا و کانادا بوده و کسپر (آزمون‌های رقابتی- روان‌شناسی) را شرکت کردم.

 

 در مجموع چه مدت طول کشید تا بتوانید مدرک را معادل‌سازی کنید؟

 

حدود یک سال طول کشید تا مدرک معادل‌سازی شود و بعد از آن در امتحان نهایی به منظور انتخاب تخصص شرکت کردم.

 

 کشور کانادا تا چه مرحله‌ای از طرح پیشنهادی و تحقیقاتی شما در گرجستان که ساخت اندام‌های حیاتی بدن بود، حمایت کرد؟

 

ما در حال تحقیق هستیم اما هنوز نتوانسته‌ایم به کشت سلول‌ها برسیم. دانشگاه حمایت خوبی داشت؛ یک تیم حرفه‌ای از دانشجویان رشته ژنتیک و آزمایشگاهی برای انجام کارهای تحقیقاتی به ما اختصاص دادند.

 

 از انتخاب تخصص بگویید، رشته «رسپیرولوژی»، به این رشته علاقه داشتید؟

 

راستش از ابتدا که وارد رشته تجربی در دوران مدرسه شدم، علاقه زیادی به رشته چشم‌پزشکی داشتم، اما دانشگاه‌هایی که رشته چشم‌پزشکی را در کانادا ارائه می‌دهند، بسیار محدود هستند. مثلا فقط یک یا دو دانشگاه در کانادا‌ رشته «اپتومتری» از رشته‌های مرتبط با چشم‌پزشکی را پوشش می‌دهند. به همین خاطر احساس کردم ‌شانس ‌محدودی برای قبولی دارم، به همین دلیل ریسک نکردم.

 

 در ادامه باز هم مهاجرت کردید؟

 

بله؛ از شهر «هالیفاکس» مسافرتی چند‌روزه به انتاریو داشتم که علاوه بر شرکت در آزمون‌ها، در رابطه با دانشگاه‌‌های مختلف هم تحقیق کنم که استانی در غرب انتاریو نظرم را به خودش‌ جلب کرد و در برخی آزمون‌ها شرکت کردم. حالا هم همچنان در حال درس‌خواندن و تجربه‌اندوزی هستم. هم‌زمان در بیمارستان «ویکتوریا» و بیمارستان «یونیوریستی هاسپیتال» رزیدنت و کارآموز بالینی‌- پزشکی هستم. خودم را هم تا زمان دریافت فوق‌تخصص، یک دانشجوی در حال تحصیل می‌دانم.

 

 چرا در ایران تحصیل نکردید؟ با چه محدودیتی روبه‌رو بودید؟

 

دوران دبستان، یعنی حدود شش‌سالگی درگیر تومور مغزی شدم. دبیرستان افت تحصیلی را تجربه کردم... در این دوران خون‌ریزی شدید بینی داشتم و نتوانستم در تعدادی از امتحان‌های سراسری و مهم شرکت کنم. شانس قبولی من در آزمون کنکور پایین بود، در‌حالی‌که بچه درس‌خوانی هم بودم. در‌واقع علاقه و گرایش من به رشته پزشکی از همین دوران بیماری شروع شد.

 

 درمان‌ها به کجا رسید؟ در حال حاضر پیگیری و درمان خاصی هم دارید؟

 

درمان‌ها هنوز هم ادامه داشت، چون عارضه بعد از عمل جراحی در ایران به عارضه‌ای جدی به نام دیابت «اینسیپیوس» یا «دیابت بی‌مزه مرکزی» که به قند خون ارتباطی ندارد بلکه به غده هیپوفیز مرتبط است، منجر شد. درمان با نوعی اسپری بینی به نام «دسموپرسین» ادامه دارد که این درمان تا زمان حیات ادامه خواهد داشت و تمام‌شدنی نیست. متأسفانه این روزها از طریق ارتباط با دیگر بیماران در ایران، متوجه شدم که این داروی حیاتی در ایران نیز بسیار کمیاب و البته به‌شدت گران شده است.

 

 گفتید که گرایش شما به رشته پزشکی هم‌زمان با درمان بیماری بود، بیشتر توضیح می‌دهید؟

 

از تیم پزشکانی که من را درمان کردند بسیار خوشم آمده بود و بعد در دوران راهنمایی مادرم برایم کتاب‌هایی در رابطه با رشته‌های مختلف دانشگاهی تهیه کرد و من به پزشکی یا بهتر بگویم به حوزه درمان بیشتر علاقه‌مند شدم و تصمیم گرفتم رشته تجربی را انتخاب کنم، بعد در دانشگاه از رشته‌های پزشکی یا پیراپزشکی انتخاب کنم. تمام اینها من را به سمت و سوی رشته‌ پزشکی هدایت کرد.

 

 انتخاب رشته پزشکی و تحصیل در این رشته را در دانشگاه‌های ایران چطور ارزیابی می‌کنید؟ در‌واقع چه انتقادی به سیستم تحصیلی در رشته‌های پزشکی ایران و نظام آموزشی آن دارید؟

 

متأسفانه نظام آموزشی ما در ایران‌، نظام‌ غلطی است. چیزی که تدریس می‌کنند با آنچه‌ امتحان می‌گیرند تفاوت خیلی زیادی دارد. یک‌سری دروس‌ در دانشگاه داریم که اصلا نیازی به یادگیری‌ آنها نداریم.

 

 یعنی وضعیت آموزش و تحصیلات آکادمیک در حوزه پزشکی کشور کانادا را تأیید می‌کنید؟ با سیستم ایران قابل مقایسه هستند؟

 

چندان قابل قیاس نمی‌دانم، اما مطمئنم که سیستم آموزشی ایران اصلا درست نیست اما سیستم ورود به پزشکی در کشور کانادا هم درست نیست. الان در کانادا به‌وضوح کمبود پزشک، پرستار و در خیلی از کادرهای دیگر، کمبود نیرو داریم؛

 

از پزشکی تا رشته‌های تخصصی دیگر... . ورود به رشته‌های پزشکی در کانادا واقعا دشوار است. در‌حالی‌که بهتر بود در ابتدا پری‌مدیکالی (دوره‌های ورودی به رشته‌های پزشکی) مثل دیگر کشورها برای این رشته‌های درمانی و پزشکی در نظر می‌گرفتند تا دانشجو‌ها بعد از گدراندن این دوره‌های چند‌ساله و موفقیت در آزمون نهایی بتوانند وارد رشته‌های تخصصی حوزه پزشکی شوند؛ من بشخصه در مدت دو سالی که در کانادا، ساینس خواندم، دانشجویانِ علاقه‌مند زیادی را دیدم که با هدف خواندن رشته‌های پزشکی، انتخاب رشته می‌کردند و بعد از گذشتن چهار سال، به دلیل سخت‌گیری‌های دانشگاه و هزینه‌های بالای تحصیل، از ادامه تحصیل انصراف می‌دادند.

 

 به هر حال تب دکترشدن و دریافت مدرک پزشکی فقط در ایران است که معضل‌ساز شده و کشور کانادا با این سخت‌گیری‌ها به این گرایش‌ها دامن نمی‌زند... . درست است؟

 

تا اندازه‌ای با این دیدگاه موافق هستم که کسی وارد رشته‌های پزشکی و پیراپزشکی می‌شود که واقعا از صلاحیت لازم و کافی برخوردار است. اما شما تصور کنید که این دانشجوی علاقه‌مند، در سال حدود 50، 60 هزار دلار برای تحصیل در این رشته‌ها هزینه می‌کند. ضمن اینکه به هر حال دولت کانادا با کمبود پزشک روبه‌رو است. چطور قرار است این کمبود را جبران کند؟ باید برای جبران، شرایط به گونه‌ای مهیا شود که افراد علاقه‌مند بیشتری که هزینه هم می‌کنند و صلاحیت یا استعداد لازم را هم دارند، جذب شوند تا کمبود‌های درمانی جبران شود... .

 

 به‌عنوان یک متخصص در حوزه بیماری‌های تنفسی، معضل مازوت‌سوزی در ایران و تبعات منفی آن مانند آلودگی کلان‌شهر‌ها را چطور ارزیابی می‌کنید؟

 

اخبار ایران درباره وضعیت آلودگی هوا در سال‌های اخیر و به‌ویژه داستان جدی و خطرناکِ مازوت‌سوزی در ایران بسیار نگران‌کننده است. وجود ذرات معلق گوگرد و ترکیبات آلاینده هیدروکربن‌های آروماتیک باعث سرطان، بیماری‌های قلبی و عروقی و... می‌شوند و اینکه با داشتن آلودگی‌های زیست‌محیطی و باران‌های اسیدی، بر محیط، خاک، گیاه غذا و... هم اثرگذار هستند.

 

به‌ویژه اینکه مشکلات به همین‌ها ختم نمی‌شود و در ادامه دسترسی به دارو در زمینه‌های مختلف درمانی هم با معضل جدی روبه‌رو شده است. بسیاری از دوستان و همکارانم در ایران همچنان با چالش تأمین دارو برای بیماران‌شان روبه‌رو هستند. وقتی اخبار حوزه درمان را در ایران بالا و پایین می‌کنیم، نگران می‌شویم و آرزو می‌کنیم که کاش وطن جای بهتری بود و مسئولان دغدغه‌مندی داشتیم... . این جمله و آرزو اگرچه کلیشه‌ای و تکراری شده اما واقعیت تلخ است. ما بیرون از ایران هم گرچه نگران هستیم اما انگار چاره‌ای جز تماشاکردن نداریم... .

 

 به گرایش شما برای انجام فعالیت‌های ورزشی و هنری بپردازیم... . چه رشته‌ای کار کردید؟ چه شد که در کنار دنیای گرایش به رشته‌های پزشکی، به این فعالیت‌های جانبی علاقه‌مند شدید؟

 

در مجموع هنر و ورزش در زندگی من مثل حضور یک تراپیست بوده. در اوج استرس یا چالش‌های روزانه و استرس‌زا، نواختن پیانو، گیتار یا نوشتن یک خط خوش، دنیای من را عوض می‌کرد. فقط با انجام این هنرها یا انجام ورزش‌های رزمی می‌توانم آرام باشم و کنترل شرایط بحرانی را امکان‌پذیر کنم. به‌همین‌خاطر در‌حال‌حاضر مربی هنرهای رزمی هستم.

 

پسر‌بچه هشت‌ساله بودم که با تشویق‌های دایی‌ام که مربی جودو است، به کاراته و جودو پرداختم. حالا در کانادا هم کار می‌کنم و مربی هستم. حدود 10 سال است که به صورت حرفه‌ای در رشته «کیوکوشین» کار می‌کنم. در ایران حدود سال 1390 از یک رشته تازه‌تأسیس کره‌ای به نام «هاپکیدوهوشینکیدو» خوشم آمد و آن را در کانادا به‌‌صورت حرفه‌ای دنبال کردم. با اینکه من استقبال چندانی از رشته‌های رزمی کره‌ای ندارم و قبل از آن در رشته‌های ژاپنی فعال بودم، اما مزایای این رشته برای سلامتی نظرم را جلب کرد؛ ضمن اینکه بعد از آن متوجه شدم که این رشته در اصل در کشور کانادا پایه‌ریزی شده و از این موضوع بسیار خوشحال شدم... .

 در این رشته‌های ورزشی تدریس هم می‌کنید؟

 

بله، در دانشگاه نوا اسکوشیای کانادا، برای ایرانی‌های کانادایی و غیرکانادایی تدریس داشتم. خوشبختانه تنها رشته ایرانی کاراته که فدراسیون جهانی کاراته آن را به رسمیت شناخته، رشته «کان ذن ریو» است که از سوی مرحوم «فرهاد وارسته» (پدر کاراته ایران) در ایران پایه‌گذاری شده و در‌حال‌حاضر دختر این مرحوم هم مربی این تیم در کانادا و از افتخارات ایرانی‌ها هستند.

 

 از علاقه و گرایش‌تان به هنر کالیگرافی بگویید. چه شد که به این هنر علاقه‌مند شدید؟

 

هنر من کالیگرافی یا خوش‌نویسی انگلیسی در دو سبک «کاپرپلیت» و «کرسیو» است. خودم این هنر و تمام جزئیاتش را در مدت شش روز یاد گرفتم و بعد از آن نمونه‌های بی‌شماری را اجرا کردم. کاپرپلیت را قبل از آن با خودکار تمرین کردم و بعد آن را با جوهر و قلم اجرا کردم. شروع علاقه‌مند شدن به خوش‌نویسیِ حروف لاتین از مؤسسه آموزش زبان انگلیسی در ایران شروع شد.

 

در کتاب‌های آموزش زبان تصاویر رنگی و دست‌خط‌های لاتین خوش‌نویسی بود که من را علاقه‌مند و کنجکاو می‌کرد که این هنر را شروع کنم. همچنین فیلم‌های انگلیسی مثل پزشک دهکده که از تلویزیون پخش می‌شد، برایم جذابیت زیادی داشت و بسیار به خط‌های خوش ابتدای فیلم علاقه‌مند بودم. به صورت جدی برای یادگیری خط خوش‌نویسی لاتین در ایران پیگیر شدم و مؤسسه‌ای پیدا نکردم.

 

بعد‌ها مؤسسه‌ای برای تهیه وسایل و ابزارهای مورد نیاز پیدا کردم، همراه با استادی که توانست این هنر را به من آموزش دهد. من هم ابزارهای آن را تهیه کردم و به دوره آموزشی کالیگرافی کاپرپلیت رسیدم. با تکمیل این دوره، ابزار و قلم‌موهای دیگر را هم تهیه کردم و به صورت جدی و مستمر یادگیری و تمرین را دنبال کردم.

 

 شما در کانادا هنر کالیگرافی را به کودکان و نوجوانان ایرانی آموزش می‌دهید. با توجه به گرایش بچه‌ها به فضای مجازی و بازی‌های دیجیتالی، استقبال از این هنر مثل خوش‌نویسی فارسی، برای کودکان در کشورهای دیگر هم وجود دارد؟ یا گرایش‌ها به این هنر کمتر شده است؟

 

بله، آموزش‌ها وجود دارد و واقعا نه‌تنها افراد کم‌سن‌وسال، بلکه این استقبال برای بزرگسالان هم هست. من متقاضیان بزرگسال هم برای آموزش و یادگیری دارم. خط «کاپرپلیت» باید با قلم و خودکار نوشته شود و برای کودکان سختی‌هایی دارد؛ به‌همین‌خاطر این هنر برای کودکان چندان پیشنهاد نمی‌شود.

 

اما کودکان و بزرگسالان در نوشتن روزانه به خوش‌نویسی انگلیسی یا سبک «کرسیوهندرایتینگ» یا زنجیره‌نویسی گرایش دارند. این سبک نوعی دست‌خط است که در آن حروف به صورت زنجیره‌وار به هم اتصال دارند و طوری که قلم از روی کاغذ برداشته نشود، نوشته می‌شوند. در این سبک نوشتاری، حروف دارای زاویه ۶۰ درجه و ضخامت یکسان هستند که مخاطبان خاص خودش را دارد.

 

این سبک نوشتاری معمولا برای نوشتن سریع‌تر و راحت‌تر در مکاتبات روزمره استفاده می‌شود و به‌ویژه در مدارس به‌عنوان یک روش آموزشی برای نوشتن به دانش‌آموزان تدریس می‌شود که نمره کلاسی و امتیاز خاص خودش را دارد که نمره و امتیاز آن در کارنامه دانش‌آموزان ثبت می‌شود. این سبک از تحریر هم برای اجرا روی دیوار، مدارک دانشگاهی، کارهای تبلیغاتی، دعوت‌نامه‌های رسمی برای دادن فراخوان و... مورد استفاده و استقبال قرار گرفته است.

 

همیشه به والدین می‌گویم که فرزندشان در کنار داشتن ابزار و نوشت‌افزار استاندارد و حرفه‌ای، با داشتن آرامش، می‌توانند خط خوبی داشته باشند. در تمام دوره‌هایم این توصیه را به والدین می‌کنم که همین هنر و پرداختن به خوش‌نویسی لاتین می‌تواند در کنار خط خوش، آرامش زیادی برای بچه‌ها داشته باشد. خوشبختانه بچه‌ها در این زمینه از یکدیگر الگو می‌گیرند و وقتی یک نفر دست‌خط خوبی داشته باشد، بقیه هم تشویق می‌شوند که دست‌خط خود را تغییر دهند. پس امیدوارم بچه‌ها با حمایت خانواده بتوانند آرامش داشته باشند و برای داشتن خط خوب، تلاش کنند.