درک اثر هنری از نگاه مخاطب عام گالری
کاسیرر معتقد است «اگر اثر هنری درخشان باشد، پس از مواجهه با آن نمیتوان زندگی را مانند پیش نگریست؛ چراکه هنر افق دید آدمی را گسترش داده و این امکان را فراهم آورده تا انسان جهان و جای خود در جهان را بهگونهای دیگر بیابد».
کاسیرر معتقد است «اگر اثر هنری درخشان باشد، پس از مواجهه با آن نمیتوان زندگی را مانند پیش نگریست؛ چراکه هنر افق دید آدمی را گسترش داده و این امکان را فراهم آورده تا انسان جهان و جای خود در جهان را بهگونهای دیگر بیابد». هنر و زندگی همراه یکدیگر هستند و همانطور که از هم تأثیر میگیرند، بر هم نیز تأثیر میگذارند. هنر میتواند دریچهای برای کشف معنای زندگی باشد.
شاید هنر در نفس، امری معنوی باشد و ماهیتِ خلق و آفرینش در هنر آن را به امری والا بدل کند. اما همین ارتباط و همراهی هنر با زندگی علاوه بر جنبههای والای آن، مسئله مادی و اقتصاد هنر را نیز وارد این مقوله میکند. البته اقتصاد هنر هرگز در مقابل وجه معنوی هنر قرار نمیگیرد و ارزشگذاری روی هنر و خلاقیت هنری امری محال است؛ در عین حال نمیتوان منکر اهمیت اقتصاد هنر بهویژه در جهان معاصر بود.
یکی از مسائل روز در اقتصاد هنر پژوهش درباره چگونگی رفتار خریدار اثر هنری در فضای هنر معاصر است. آیا صرفا زیبایی یک اثر هنری و دوست داشتهشدن آن در نظر مخاطب عام میتواند منجر به خرید اثر شود؟ البته فاکتورهای بسیاری در خرید یک اثر هنری دخیل هستند و مجموعه عوامل بسیاری روی این فرایند تأثیر دارند. یکی از این عوامل میتواند میزان درک اثر هنری باشد. به منظور سنجش اهمیت این موضوع، پژوهش آماری کوچکی در بهار 1403 در گالری نگاه تهران شکل گرفت و از تعدادی از مخاطبان گالری خواسته شد در این آزمون پرسشنامهای شرکت کنند. در نهایت پرسشنامه 30 نفر از افراد مورد سنجش قرار گرفت (در پرسشنامه میزان سواد هنری و آشنایی افراد با هنرهای تجسمی سنجیده شد و 30 نفر که در این زمینه متخصص نبوده و صرفا مخاطب عام گالری محسوب میشدند، انتخاب شدند).
در این پژوهش چهار اثر متفاوت لنداسکیپ انتخاب شد که آثار دستههایی از طیف رئال تا آبستره را شامل میشدند. اثر اول یک منظره از منطقهای به نام بند، اثر دوم یک طبیعت برفی، اثر سوم یک نما از تپههایی مینیمال و اثر آخر یک منظره آبستره بود.
از مخاطبان خواسته شد به هر اثر جداگانه نگاه کرده و سپس به جملات توصیفی زیر امتیاز دهند. امتیازها از هفت که بیشترین امتیاز (کاملا موافقم) تا یک که کمترین امتیاز (کاملا مخالفم) لحاظ شد.
این اثر زیباست.
این اثر را دوست دارم.
احساس میکنم که این اثر را درک کردهام.
حاضرم این نقاشی را بخرم (بدون توجه به قیمت آن).
بر اساس تحلیلی که از پاسخ جامعه آماری حاصل شد، به نظر میرسد بین مورد پسند بودن اثر از لحاظ زیبایی (در معنای عام آن یعنی آنچه دیدنش موجب احساس رضایت و لذت شود)، دوستداشتن و درک اثر با خرید آن ارتباط مستقیمی وجود دارد. به این صورت که هرچه اثر هنری از دید مخاطب عام زیباتر باشد و بیشتر درکش کند، احتمال خرید بیشتر است. این در مقایسه اثر رئال با آبستره به خوبی دیده شد؛ زیرا اثر رئال بالاترین امتیاز در هر چهار مورد را به نسبت اثر آبستره دریافت کرد. اما در مقایسه اثر دوم و سوم (این دو اثر ترکیبی از رئال و آبستره بودند) گزینه درکپذیر بودن اثر هنری نقش پررنگتری را ایفا کرد؛ زیرا نقاشی منظره برفی که امتیاز بیشتری در درک اثر گرفت، تمایل بیشتری هم برای خرید دریافت کرد. این در حالی بود که مخاطبان تپههای مینیمال را زیباتر دیده بودند.
پس شاید بتوان این فرضیه را به این صورت عنوان کرد که هرچه فهم اثر هنری برای مخاطب عام بیشتر باشد، او تمایل بیشتری برای خرید دارد. و این فهم در آثار رئال بیشتر از آثار آبستره دیده شد.
این پژوهش صرفا به بررسی این فرضیه میپردازد که درک اثر هنری توسط مخاطب عام میتواند روی فروش آثار به عنوان یکی از فاکتورهای مهم اثر بگذارد. البته که رنگهای بهکاررفته در آثار، هنرمند اثر، ابعاد و دیگر ویژگیهای هر نقاشی روی مخاطب خود تأثیر دارد و هرگز یک عامل منجر به تصمیم خرید اثر هنری نمیشود. همچنین در پژوهشهای دیگری ارتباط معناداری بین سواد و موقعیت اجتماعی افراد با انتخاب یک اثر هنری دیده شده که معمولا هرچه سواد و موقعیت اجتماعی فردی بالاتر باشد از تماشای آثار آبستره به نسبت آثار رئال لذت بیشتری میبرد و تمایل بیشتری به سمت آثار انتزاعیتر دارد.