|

7 باور نادرست درباره وکیل دادگستری و کانون وکلا

1. کانون وکلا؛ نهاد مدنی یا حرفه‌ای؟: تعریف ساده «نهاد مدنی» عبارت است از «تشکیلاتی غیردولتی که بر‌اساس مشارکت عمومی و داوطلبانه، بدون وابستگی تشکیلاتی و مالی به دولت به وجود می‌آید». اما کانون وکلای دادگستری، مؤسسه خصوصی حرفه‌ای عهده‌دار خدمت عمومی بوده که بر‌پایه قوانین و مقررات مربوط به حرفه وکالت، مصوب مجلس یا دولت، تشکیل شده است.

7 باور نادرست درباره وکیل دادگستری و کانون وکلا

1. کانون وکلا؛ نهاد مدنی یا حرفه‌ای؟: تعریف ساده «نهاد مدنی» عبارت است از «تشکیلاتی غیردولتی که بر‌اساس مشارکت عمومی و داوطلبانه، بدون وابستگی تشکیلاتی و مالی به دولت به وجود می‌آید». اما کانون وکلای دادگستری، مؤسسه خصوصی حرفه‌ای عهده‌دار خدمت عمومی بوده که بر‌پایه قوانین و مقررات مربوط به حرفه وکالت، مصوب مجلس یا دولت، تشکیل شده است. پس در کاربرد واژه «نهاد مدنی» برای کانون وکلا باید احتیاط کرد؛ زیرا گرچه در ابتدای کار، تشکیلات توسط خود وکلا ایجاد شد، اما به مرور و با تصویب قوانین متعدد و گاهی پراکنده، ساختاری قانونی و با نظارت (و گاهی دخالت) دستگاه قضائی شکل گرفته است و نمی‌توان‌ نهاد کنونی را نهاد مدنی به معنای واقعی کلمه به حساب آورد.

2. قدیمی‌ترین نهاد مدنی: صرف‌نظر از مناقشه در نهاد مدنی‌ بودن یا نبودن کانون وکلا که ‌مانند هر مفهوم دیگری موافق و مخالف دارد، موضوع «قدیمی‌ترین» یا «کهن‌ترین» به دلیل کمی‌بودن معیار قابلیت سنجش دارد. وکلا نهاد صنفی خود را در 20 آبان 1309 شکل داده و از هفتم اسفند 1331 مستقل شده‌اند. با یک جست‌وجوی ساده می‌توان دریافت تشکل‌های حرفه‌ای دیگری همچون «اتاق بازرگانی» با نام‌های اولیه «وکلای تجار» و «اتاق تجارت»، از سال 1263 خورشیدی فعال بوده‌اند. بهتر است به‌جای «قدیمی‌ترین»‌، گفته شود «یکی از قدیمی‌ترین» نهادهای حرفه‌ای ایران.

3. «قانون» یا «لایحه قانونی»: حقوق‌دانان (شامل استادان دانشکده حقوق، قضات و البته وکلای دادگستری) با ابزار قانون سروکار دارند. انتظار طبیعی این است که حداقل در قوانین و مقررات مربوط به حرفه خود، اختلاف‌نظری نباشد و به اجماع نسبی رسیده باشند. در جامعه وکالت، در توصیف قانون اصلی صنف دو دیدگاه وجود دارد: گروهی مصوبه پنجم اسفند 1333 را‌ مانند مصوبه هفتم اسفند 1333 «لایحه قانونی» توصیف می‌کنند و دسته‌ای دیگر عنوان «قانون» می‌دهند.

4. وکلا؛ فرهیخته‌ترین قشر جامعه: در ادب فارسی، صفت «فرهیخته» با واژه‌هایی همچون «دانشمند»، «با‌فرهنگ» و «متین» مترادف است. البته‌ در هر شغلی افرادی با این ویژگی‌ها یافت می‌شود و نمی‌توان‌ چنین صفاتی را فقط مخصوص وکلای دادگستری دانست. از سوی دیگر، هیچ فردی نمی‌تواند «داور» کار خود باشد، زیرا در این صورت نتیجه‌ پیشاپیش مشخص است؛ حکم به‌نفع خودش و علیه طرف مقابل صادر خواهد شد. دیگران باید درباره رفتار هر فردی نظر بدهند، نه خود شخص. مولانا جلال‌الدین رومی با بیتی زیبا، جان کلام را ادا می‌کند: «بهتر آن باشد که سر دلبران‌‌/ گفته آید در حدیث دیگران».

5. وکلا و حرف مفت: گفته شده در زمان ناصرالدین‌شاه‌ اولین تلگراف‌خانه تأسیس شد، اما مردم استقبال نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود. به ناصرالدین‌شاه گفتند تلگراف‌خانه بی‌مشتری مانده و کارمندانش آنجا بی‌کار نشسته‌اند. دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند مجانی هرچه می‌خواهند تلگراف بزنند و چون مفت شد، همه هجوم آوردند و بعد از مدتی دیدند پیام‌هایشان به مقصد می‌رسد و هجوم مردم روز‌به‌روز زیادتر شد، در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخ‌گویی نبودند. سرانجام ناصرالدین‌شاه دستور داد سر‌در تلگراف‌خانه تابلویی بزنند به این مضمون: «به فرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!»؛ و اصطلاح «حرف مفت‌ زدن» از آن زمان به یادگار مانده که معنای سخن بیهوده می‌دهد. در فرهنگ ایرانی ضرب‌المثلی وجود دارد که می‌گوید: «وکلا حرف مفت زیاد می‌زنند، اما مفت حرف نمی‌زنند!»؛ هر دو بخش نادرست است. اول اینکه صاحبان همه مشاغل و همچنین تک‌تک گاهی حرف بیهوده می‌زنند و مختص وکلا نیست‌ و دوم، وکلا بخشی از فعالیت خود را رایگان انجام می‌دهند؛ ممکن است این اقدام ناشی از اجبار قانون باشد‌، مثل پرونده‌های معاضدتی که وکلا موظف هستند پس از ارجاع از سوی کانون وکلا، به شکل مجانی انجام دهند یا به شکل اختیاری‌ وکیلی از روی نوع‌دوستی، دفاع از شهروندی را بپذیرد.

6. آدم زنده وکیل و وصی نمی‌خواهد: گرچه ضرب‌المثل عصاره زندگی جمعی مردم هر سرزمینی در طول قرن‌های متمادی است، اما این تجربیات می‌تواند مثبت یا منفی باشد. «آدم زنده وکیل و وصی نمی‌خواهد» کنایه از دخالت‌نکردن در کار دیگران است، اما واژه‌ها درست انتخاب نشده است. گرچه موضوع «وصایت» مربوط به زمان پس از مرگ است و تا فرد زنده باشد، وصی او اساسا سمتی برای دخالت ندارد، اما وکیل‌ فقط نماینده افراد زنده است. سمت «وکالت» فقط در زمان حیات موکل اعتبار دارد‌ و فوت موکل یکی از دلایل انحلال قرارداد وکالت است.

7. وکیل خوب، همسایه بد: ضرب‌المثل سوم مربوط به دنیای انگلیسی‌زبان است. اصل ضرب‌المثل این است: 

«A good lawyer, is a bad neighbour». ریشه این نگاه به قدرت وکلا ناشی از تسلط آنان بر قوانین در برابر بی‌اطلاعی عموم مردم از حقوق و تکالیف خود است. تجربه نشان داده بسیاری اوقات شهروندانی که با یکدیگر دچار اختلاف می‌شوند، برای ترساندن طرف مقابل، خود یا یکی از نزدیکان‌شان را قاضی یا وکیل دادگستری معرفی می‌کنند. برخلاف باور عامه، وکلا با آگاهی از پیچیدگی‌های دادرسی، تلاش می‌کنند چالش‌ها را به روش دوستانه حل کنند. بهتر بود گفته می‌شد: «وکیل خوب، همسایه خوب و وکیل بد، همسایه بد است».