درباره سریال تاسیان
عشق با طعم سیاست
رضا صائمی- تاسیان را میتوان تداوم دراماتیک-تاریخی سریال «خاتون» دانست که راه به یک سه گانه میبرد تا تینا پاکروان عاشقانه سیاسی خود را تکمیل کند.

به گزارش گروه رسانه ای شرق؛ آنچه بیش از هر چیز، حتی خود قصه و فراز و نشیبهای دراماتیکش در کانون توجه است زمان تاریخی قصه است. یعنی سالهای منتهی به انقلاب 57 که کمتر سریالی در حوالی این سالها تمرکز کرده و قصهاش را حول رخدادها و فضای ملتهب آن برهه قرار داده است. این مقطع تاریخی از این حیث در سریال اهمیت مییابد که کارگردان در یک روایت جزیی نگرانه در ارجاع به زیست اجتماعی مردم و طبقات مختلف در آن دوران، امکانی به ویژه برای مخاطبان نسل جدید فراهم کرده تا با وضعیت تاریخی آن دوره آشنا شوند. این وضعیت تاریخی صرفا سویههای سیاسی آن برهه در دل یک عاشقانه نیست، بلکه تاریخ اجتماعی ایران در آن مقطع را هم بازنمایی میکند. سبک زندگی، مد، پوشش، موسیقی، اتومبیل، مناسبات و روابط اجتماعی و هر آنچه که شمایل زندگی روزمره مردم در آن مقطع را نشان میدهد در زیرمتن تصاویر و قابها و در صورتبندی میزانسن سکانسها جاگذاری شده تا لزوما قصه را به مثابه ابژهای سیاسی نبینیم بلکه سویههای فرهنگی و اجتماعی ایران پیش از انقلاب هم به تصویر کشیده شود. در بستر این فضاست که قصه میتواند در یک طراحی رمانتیک قوام گرفته و در یک دیالکتیک درهم تنیده از عشق و سیاست، مخاطب را با خود همراه کند. با یک ملودرام تاریخی که در نهایت به یک مفهوم کلانتر گره میخورد. به یک عاشقانه جمعی به نام وطن.
به عبارت دیگر همان چیزی که زیرمتن سریال «خاتون» بود در «تایسان» هم تکرار و بازتولید میشود و آن چیزی نیست جز وطن دوستی و عشق به وطن. عشقی که فراتر از خوانشهای سیاسی اثر باید آن را در روح قصه و نگاه کارگردان جستجو کرد. حتی به نظر میرسد نوعی ادای دین تینا پاکروان به سینما هم در این سریال پیداست. اشاراتی به فیلمسازانی بزرگ مثل کیارستمی و بیضایی را میتوان مصادیق این ارادت دانست که البته در دل قصه و منطق تاریخی آن گنجانده شده است. کمتر سریال تاریخ معاصر را شاهد بودیم که در آن به روشنفکران ایرانی و اساسا جریان روشنفکری در ایران بپردازد اما در اینجا هم شاهد روایت روشنفکری و نحلههای آن در قصه و البته قدرت حاکمه هستیم و هم رگههایی از نقد آنها به ویژه نقد روشنفکران چپ.
از آن سو نیز جریانهای سیاسی و امنیتی مثل ساواک و ساختار سیاسی آن در کنار پرداختن به توده مردم هم آمده تا در یک گره خوردن دراماتیک، تصویری چند بعدی و چند لایه از ایران در سالهای پایانی دهه 50 ترسیم شود. به همین دلیل ذهن مخاطب در تماشای این سریال مدام بین تعلیقهای دراماتیک قصه و ارجاعات سیاسی و اجتماعی آن در حرکت است و همین به تجربه تماشای این سریال پویایی بخشیده و وجوه دینامیک آن را تقویت میکند. از سوی دیگر شاهد نوعی بیانگری جامعه شناختی هم از آن دوره هستیم که در بازنمایی اقشار گوناگون اجتماعی تجلی میکند. شاید اوج این تقابل و تعامل را باید در فاصله طبقاتی خود امیر و شیرین و موقعیت آنها به مثابه نقطه کانونی درام تعریف کرد که احتمالا در قسمتهای بعدی در پارادوکسهای این رابطه ابعاد بیشتری از آن نمایان میشود. به این موارد باید عنصر زن به ویژه زنان مدرن تحصیلکرده با دغدغههای اجتماعی و سیاسی را هم در کنار توجه به دانشجو و فضای دانشگاهی به کلیت قصه اضافه کرد که کمک میکند تا مخاطب با یک تصویر چند لایه و موازی از وضعیت تاریخی آن دوره روبرو شود.
در «تاسیان» نه صرفا با تلاقی شخصیتها که با تلاقی رخدادهای مختلف فردی و اجتماعی مواجه هستیم که در نهایت کمک میکند تا سریال به یک رئالیسم تاریخی و اجتماعی هم بدل شود که با طعم عاشقانه، جذابیت و کشش لازم را برای تعقیب قصه از سوی مخاطب فراهم میکند. کاش این وسواس و دقت که در فضاسازی و جزیی نگری روایت آن وجود داشت در دیالوگ پردازی هم رعایت میشد تا زبان و ادبیات زمانه هم در یک تناسب تاریخمند به کار میرفت. برخی از واژهها و اصطلاحات به کار رفته در این مجموعه، برای آن زمانه نیست یا شیوه حرف زدن برخی شخصیتها کمی تصنعی به نظر میرسد. یکی از مهمترین سویههای سریال تاسیان، دقت و ظرافت در طراحی دکور و انتخاب لوکیشنهاست.
این سریال ما را به دلِ تهران دهه ۵۰ شمسی میبرد؛ از فضایدانشگاه تهران تا موزه هنرهای معاصر، از کافه خاچیک تا خیابانهای بالاشهر. تمام این فضاها با دقتی تحسینبرانگیزبازآفرینی شدهاند و در نهایت باید گفت که با یک سریال شهری مواجهایم. به این معنا که مخاطب با شهر تهران و شمایل آن در اواخر دهه 50 مواجه شده که در یک روایت رئالیستی به قصهای عاشقانه سیاسی میپردازد.