نگاهی به نمایش «پیوتر اوهه» اثر فارس باقری
شاخصههای تئاتری مدرن
قهرمانان مدرن و استیصال درونی، مسئلهای که شخصیت را در برخورد با خود، دیگران و حتی نزدیکترین فرد زندگیاش دچار بحران میکند، انزواطلبی که همراه با نیاز شخصیت به برطرفکردن چالشهای روحی دیده میشود؛ آنگونه که در «اوهه» و تناقضات روحی او مشاهده میکنیم، نویسندهای نوگرا است که به دلیل نوشتن داستانهایی خلاف عرف اجتماعی، از سوی دولت طرد و به یک سال حبس محکوم شده است.


ترانه رحیمی
قهرمانان مدرن و استیصال درونی، مسئلهای که شخصیت را در برخورد با خود، دیگران و حتی نزدیکترین فرد زندگیاش دچار بحران میکند، انزواطلبی که همراه با نیاز شخصیت به برطرفکردن چالشهای روحی دیده میشود؛ آنگونه که در «اوهه» و تناقضات روحی او مشاهده میکنیم، نویسندهای نوگرا است که به دلیل نوشتن داستانهایی خلاف عرف اجتماعی، از سوی دولت طرد و به یک سال حبس محکوم شده است.
گذشتهای که او را در اکنون نمایش، با ورود افرادی از سوی حکومت -مأمور مالیات، مدیر سیرک، نماینده نخستوزیر هند و دانشمندی جوان- تحت فشار روحی قرار میدهد اما انتخاب «اوهه» بهعنوان پدری با یک فرزند دختر -ژوزه- چه میتواند باشد؟ شخصیتمحوری در نمایشنامههای مدرن دارای بار مسئولیت فردی بر سر انتخاب هستند؛ اوست که در چرخهای معکوس از روال عادی زندگی میگردد و خود را بیشازپیش در انزوا فرومیبرد، فردیتی که در «پیوتر اوهه» و نمایشنامهای به همین نام دیده میشود؛ نویسندهای که حتی قادر به فراهمآوردن غذای شب برای همسر -ربهکا- و دخترش نیست، در مواجهه با پیشنهادهای مالی از سوی مأموران دولتی قرار میگیرد اما در سفری دراماتیک از بار مسئولیت اجتماعیاش کاسته میشود. او که در آغاز نمایش حتی پذیرای پوشیدن کتی از سوی مأمور مالیات نبود، در پایان با پوشیدن کفشهای زنانه نماینده نخستوزیر، از ارزشهای فردیاش فرومیریزد. دیگر برای او نبودِ همسر و دخترش، هیچ نقطه عطفی محسوب نمیشود. اوهه چنان در «هامارتیا» غرق است که قادر به ارتباطگیری با نزدیکترین فرد زندگیاش -ربهکا- نیست.
او که در آغاز نمایش بر ارزشهای فردی ایستاده بود و علیه دیگران طغیان میکرد، حال زانوزده در جهان ذهنی، مادرش را شاهدی بر احوالات نابسامانش میدید؛ بنابراین آیا میتوان گفت در «پیوتر اوهه» شخصیت در جهان ذهنی قرار دارد و دیگر پرسوناژها در جهان عینی؟
یکی از مسائلی که در نمایشنامههای مدرن وجود دارد، آمیختگی بسیار شخصیت با جهان درونی و خیالی است. چالش از آنجا آغاز میشود که شخصیت در ارتباط با افرادی مخالف خود قرار میگیرد؛ افرادی در تعارض با خواستههایی که قابل بیان نیز نیستند. اوهه که خواستار نوشتن از جهانی است که تنها و تنها برای خودش مطلوب است؛ جهانی فردی و فارغ از حضور دیگران، این چیزی است که اوهه را در جایگاه قهرمان تراژدی مدرن تثبیت میکند. او در جدال میان معنویت و مادیت، به تنهایی گرفتار است. مادیت در نظام ارتباطی بیرونی -آپارتمانی کوچک، با چهارپایههای چوبی و تختی ساده- و معنویتی در نظام ارتباطی درونی -جهان ذهنی اوهه، آرزوها و ارزشهایش برای نویسندگی و خلق اثر- که در تعارض با هم قرار میگیرند. اوهه احساسات متناقضش را در برخوردهای متناقض دارد؛ احساس شکست و احساس پیروزی به طور توأمان، اما این احساسات کجا به اوج میرسند؟ آیا میتوان گفت اوهه در جایگاه شخصیتمحوری، دچار بالاترین میزان تغییرات میشود؟
در دنیای نمایشنامهنویسی مدرن، نقطه اوج مصادف با پایان است. شخصیت چهره اصلی خود را در پی تحولات و شکستی درونی، هویدا میکند؛ مانند اوهه که در اوج طردشدگی از سوی همسر و مأموران دولتی در انزوا فرومیرود. او در عریانی به دست همان مأمورانی -که در ابتدای نمایشنامه مقابلشان میایستاد- میافتد و به نجاستی که پیرامونش را گرفته، اعتراف میکند. تناقضهای او در سفر دراماتیکش به توسعه ابعاد ضدونقیض رفتاریاش منجر میشود. اوهه به شناخت میرسد اما نه در قبال شاخصههای مثبت، بلکه درباره ابعاد منفی، ناامیدی و انزوایی که انسان معاصر را در حضور دیگران همچنان حفظ میکند. دشواری شرایط او از انتخاب بر سر ارزشهایی ناشی میشود که در پایان نمایش دیگر اثری از آن باقی نمانده است.
این آشفتگیها در برخورد میان نظام ارتباطی درونی و بیرونی، در اجرای نمایشنامه با خلق فضاهایی متضاد دیده میشود. بهرهگیری از سرودهای منوفونیک، بازیهای میان اوهه و ربهکا، نوشیدن مشروب از دست زن نماینده نخستوزیر و بازگشایی دیوار خانه اوهه در انتهای اجرا، مخاطب را از انفعال خارج و وارد چالشهای ذهنی میکند. از سرودی جمعی و پرشور در آغاز، تا نوای «ویلنسل» در انتها، صحنهای که از تزئینات خالی است و توجه مخاطب را به سوی شخصیت اصلی میکشاند. همه چیز معطوف به رنج درونی اوهه و سکون او در خانهای محقر است؛ دیگرانی که به او ملحق و در نهایت از او جدا میشوند، از نزدیکترین فرد یعنی ربهکا تا دیگرانی که کوچکترین برخورد عاطفی با او ندارند. دیگرانی با لباسهای فرم یکسان، از سوی دولتی که در تعارض با ارزشهای معنوی او قرار دارند. تنها اوهه و خانوادهاش لباسی متفاوت دارند؛ متفاوت اما در نهایت سادگی با رنگهایی خاکستری که دلمردگی را در رنج انسان معاصر -که میان ربهکا و ژوزه نیز مشترک است- یادآوری میکند.
بنابراین در «پیوتر اوهه» پیوستگی میان اجرای صحنهای این نمایشنامه، با محتوا و مضمون، در کمال هنرمندی دیده میشود. هیچچیز استیصال، رنج، فقدان درونی اوهه را در تعارض با دیگران و محیط، از نظر دور نمیکند. این تکاملی هنرمندانه برای یک اجرای تئاتر مدرن است، در نهایت مسئولیت هنری است؛ وحدت میان صورت و محتوا که ارزش زیباییشناسانه اثر را متجلی میکند.