نگاهی به مستند «میدان جوانان سابق» به کارگردانی مینا اکبری
حرفه: خبرنگار
نیما حسنینسب
در بررسی سینمای داستانی عموما تعبیر «فیلم ژورنالیستی» را بهعنوان کنایه به کار میبرند، اما «میدان جوانان سابق» یک مستند ژورنالیستی به معنای درست و دقیق کلمه است. فیلم اصلا بهواسطه حرفه و سابقه مطبوعاتی سازندهاش امکان حضور و بروز پیدا کرده و از ایده و موضوع تا فرم و لحن و جزئیاتش به دنیای روزنامهنگاری ارجاع میدهد؛ حرفهای محترم و دلپذیر و خاطرهانگیز که این روزها دیگر آن شور و شعور و شیدایی را ندارد و فیلم میکوشد با مرور دو دهه پرالتهاب تاریخ معاصر ایران به چرایی این فقدان برسد.
«میدان جوانان سابق»، هم فیلمی درباره شرایط و سرنوشت روزنامهنگاری نوین ایران پس از تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پس از دوم خرداد 76 و جریان اصلاحات است و هم مروری بر سرگذشت همه ما در روزگاری که از سر گذراندیم. پس از تماشای فیلم با هر حرفه و گرایشی میشود به این نتیجه رسید که هیچکدام پس از عبور از آن روزها و تجربه آن شرایط - که فیلم با هوشیاری بخشهای کوتاه و کوچک، اما مهم و مؤثرش را لابهلای تصاویر و گفتههایش گنجانده - دیگر شبیه قبل نیستیم.
در فاصله بین دو عکس که شروع و پایان فیلم را قالببندی کردهاند، فرم اپیزودیک انتخاب خوبی است برای تمرکز و تأمل روی هرکدام از شخصیتها و سوژههایی که قرار است در کلیتش تصویری از متلاشیشدن و پراکندگی یک نسل خوشفکر و عاشق روزنامهنگاری باشد. هرکدامشان - چه آنها که رفتند و چه آنها که ماندند، ولی نیستند و چه آنها که هنوز هستند- با حسرت و شوقی تلخ از زمانی میگویند که با تمام دشواری و دردسرهای بیپایانش، دلچسب بود. این فیلم میتواند سندی مصور از مأیوسشدن و ازبینرفتن نسلی باشد که در شرایطی دیگر و وضعیتی بهتر میتوانستند ژورنالیسم ایران را چندین پله بالاتر ببرند و دوران طلایی و مستمری از رونق و کیفیت را برای این حرفه شریف رقم بزنند. حالا اما چند نماینده متفاوت از آن جمع، تلخ و مأیوس و دلتنگ، به یاد غم و شادی آن روزگار جلوی دوربین حرف میزنند و بغض میکنند و از ماجراهایی میگویند که باعث شد روزنامهنگارهای ایرانی را در کسوت بازیگر و کشاورز و کافهدار یا در تبعیدهای خودخواسته ببینیم. تلخترین بخش فیلم اما جایی است که یکی از معدود نمایندگان آن نسل که هنوز روزنامهنگار باقی مانده، ناامیدتر از بقیه از سودای
رانندگی وانت بهجای نوشتن و سردبیری بعد از توقیف و بیکاری میگوید.
«میدان جوانان سابق» فیلمی است که با حوصله و صبوری ساخته شده است. فارغ از سروشکل حرفهای تصاویر، این حوصله و صبر را میشود از دشواری پیداکردن چهرههای متنوع آن روزگار و مجابکردنشان برای حضور راحت جلوی دوربین فهمید. سابقه همکاری مینا اکبری با آنها البته مؤثر است، ولی همه ماجرا نیست.
فیلمساز در آمادهسازی کاراکترها برای رسیدن به نتیجهای که در ذهن داشته، از تجربهها و تکنیکهای مصاحبه و گزارشنویسی مطبوعاتی استفاده کرده و موفق شده از دل پراکندگی چهرهها و حرف و نظرها به کلیتی یکدست و وحدت موضوعی برسد که فقدانش عموما آفت مستندهایی با موضوع و قالب مشابه است. حوصله و صبوری در مراحل تدوین و پیداکردن قالب درست نقل این حرفها هم در فیلم آشکار است و از همه اینها مهمتر، پیداکردن تصاویر آرشیوی ناب و دیدهنشده از مسیر تحولات دو دهه اخیر حوزه سیاست و فرهنگ از ویژگیهای مهم فیلم است. کافی است یکبار به دنبال متن یا عکس و قطعهفیلمی از گذشتههای نهچندان دور گشته باشید تا پیچیدگی و دشواری جمعآوری تصاویر آرشیوی جذاب و مرتبط با موضوع را بفهمید. از این نظر، تماشای فیلم برای آنها که دوران پس از دوم خرداد 76 را تجربه کردهاند، شبیه مرور صوتی، تصویری خاطرات آن روزگار است و برای آنها که ندیدهاند، بسته کوچک، اما مفیدی از روند وقایع 20 سال اخیر؛ روندی که روزنامهنگار نخبه و سردبیر توانای آن زمان را از دل غوغای کلانشهر و شلوغی و هیجان دفتر روزنامهها به گوشهای ساکت در ناکجاآبادی پرتاب کرده که اگر
شوروحال آن فضا را ندارد، اقلا دیوارهای بلند و میلهها چشمانداز و افق نگاه را محدود و محصور نکردهاند.
فیلم بنا بر مصالح و مسائلی که میدانیم، مثل جمله آخر این یادداشت، خیلیجاها خیلی چیزها را نگفته میگذارد یا با ایهام و اشاره برگزار میکند. این شگرد هم حاصل تجربه روزنامهنگاری سازنده میدان جوانان سابق است که در تمام این سالها یاد گرفته چگونه بگوید که بشود گفت.
در بررسی سینمای داستانی عموما تعبیر «فیلم ژورنالیستی» را بهعنوان کنایه به کار میبرند، اما «میدان جوانان سابق» یک مستند ژورنالیستی به معنای درست و دقیق کلمه است. فیلم اصلا بهواسطه حرفه و سابقه مطبوعاتی سازندهاش امکان حضور و بروز پیدا کرده و از ایده و موضوع تا فرم و لحن و جزئیاتش به دنیای روزنامهنگاری ارجاع میدهد؛ حرفهای محترم و دلپذیر و خاطرهانگیز که این روزها دیگر آن شور و شعور و شیدایی را ندارد و فیلم میکوشد با مرور دو دهه پرالتهاب تاریخ معاصر ایران به چرایی این فقدان برسد.
«میدان جوانان سابق»، هم فیلمی درباره شرایط و سرنوشت روزنامهنگاری نوین ایران پس از تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پس از دوم خرداد 76 و جریان اصلاحات است و هم مروری بر سرگذشت همه ما در روزگاری که از سر گذراندیم. پس از تماشای فیلم با هر حرفه و گرایشی میشود به این نتیجه رسید که هیچکدام پس از عبور از آن روزها و تجربه آن شرایط - که فیلم با هوشیاری بخشهای کوتاه و کوچک، اما مهم و مؤثرش را لابهلای تصاویر و گفتههایش گنجانده - دیگر شبیه قبل نیستیم.
در فاصله بین دو عکس که شروع و پایان فیلم را قالببندی کردهاند، فرم اپیزودیک انتخاب خوبی است برای تمرکز و تأمل روی هرکدام از شخصیتها و سوژههایی که قرار است در کلیتش تصویری از متلاشیشدن و پراکندگی یک نسل خوشفکر و عاشق روزنامهنگاری باشد. هرکدامشان - چه آنها که رفتند و چه آنها که ماندند، ولی نیستند و چه آنها که هنوز هستند- با حسرت و شوقی تلخ از زمانی میگویند که با تمام دشواری و دردسرهای بیپایانش، دلچسب بود. این فیلم میتواند سندی مصور از مأیوسشدن و ازبینرفتن نسلی باشد که در شرایطی دیگر و وضعیتی بهتر میتوانستند ژورنالیسم ایران را چندین پله بالاتر ببرند و دوران طلایی و مستمری از رونق و کیفیت را برای این حرفه شریف رقم بزنند. حالا اما چند نماینده متفاوت از آن جمع، تلخ و مأیوس و دلتنگ، به یاد غم و شادی آن روزگار جلوی دوربین حرف میزنند و بغض میکنند و از ماجراهایی میگویند که باعث شد روزنامهنگارهای ایرانی را در کسوت بازیگر و کشاورز و کافهدار یا در تبعیدهای خودخواسته ببینیم. تلخترین بخش فیلم اما جایی است که یکی از معدود نمایندگان آن نسل که هنوز روزنامهنگار باقی مانده، ناامیدتر از بقیه از سودای
رانندگی وانت بهجای نوشتن و سردبیری بعد از توقیف و بیکاری میگوید.
«میدان جوانان سابق» فیلمی است که با حوصله و صبوری ساخته شده است. فارغ از سروشکل حرفهای تصاویر، این حوصله و صبر را میشود از دشواری پیداکردن چهرههای متنوع آن روزگار و مجابکردنشان برای حضور راحت جلوی دوربین فهمید. سابقه همکاری مینا اکبری با آنها البته مؤثر است، ولی همه ماجرا نیست.
فیلمساز در آمادهسازی کاراکترها برای رسیدن به نتیجهای که در ذهن داشته، از تجربهها و تکنیکهای مصاحبه و گزارشنویسی مطبوعاتی استفاده کرده و موفق شده از دل پراکندگی چهرهها و حرف و نظرها به کلیتی یکدست و وحدت موضوعی برسد که فقدانش عموما آفت مستندهایی با موضوع و قالب مشابه است. حوصله و صبوری در مراحل تدوین و پیداکردن قالب درست نقل این حرفها هم در فیلم آشکار است و از همه اینها مهمتر، پیداکردن تصاویر آرشیوی ناب و دیدهنشده از مسیر تحولات دو دهه اخیر حوزه سیاست و فرهنگ از ویژگیهای مهم فیلم است. کافی است یکبار به دنبال متن یا عکس و قطعهفیلمی از گذشتههای نهچندان دور گشته باشید تا پیچیدگی و دشواری جمعآوری تصاویر آرشیوی جذاب و مرتبط با موضوع را بفهمید. از این نظر، تماشای فیلم برای آنها که دوران پس از دوم خرداد 76 را تجربه کردهاند، شبیه مرور صوتی، تصویری خاطرات آن روزگار است و برای آنها که ندیدهاند، بسته کوچک، اما مفیدی از روند وقایع 20 سال اخیر؛ روندی که روزنامهنگار نخبه و سردبیر توانای آن زمان را از دل غوغای کلانشهر و شلوغی و هیجان دفتر روزنامهها به گوشهای ساکت در ناکجاآبادی پرتاب کرده که اگر
شوروحال آن فضا را ندارد، اقلا دیوارهای بلند و میلهها چشمانداز و افق نگاه را محدود و محصور نکردهاند.
فیلم بنا بر مصالح و مسائلی که میدانیم، مثل جمله آخر این یادداشت، خیلیجاها خیلی چیزها را نگفته میگذارد یا با ایهام و اشاره برگزار میکند. این شگرد هم حاصل تجربه روزنامهنگاری سازنده میدان جوانان سابق است که در تمام این سالها یاد گرفته چگونه بگوید که بشود گفت.