نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد «هیاهو برای هیچ»
اردشیر زارعیقنواتی : هفتادوچهارمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد سهشنبه، 17 سپتامبر، در شرایطی در مقر این سازمان در نیویورک آغاز به کار کرد که طبق معمول سالهای اخیر هیچکس انتظار معجزه برای تنظیم مناسبات جهانی و توافق حول سیاستهای کلان سیاسی، اقتصادی، امنیت جمعی و محیطزیستی را نداشت و فقط بعضی از رهبران جهانی دلخوش به حلوفصل چند موضوع مهم ازجمله بحران بین ایران و آمریکا بودند.در واقع از همان روز اول شروع به کار این نشست تمام تمرکز شرکتکنندگان جدا از اینکه مأموریت اعلان مواضع دولتهای خود را داشتند، بیشتر معطوف به موضوع تغییرات اقلیمی و یافتن یک راهحل برای کاهش تنش در حوزه خلیج فارس بود. به تجربه نشان داده شده که نشستهای سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد معمولا برخلاف وظیفه اساسیای که برای آن تعیین میشود، براساس قاعده بازی سیاست در نظام فشل بینالملل تابع مذاکرات، دیدارها و تفاهمات دوجانبه و چندجانبه بین رهبران سیاسی کشورها برای تنظیم مناسبات فیمابین بوده و کمتر کسی نگاه جهانشمول براي توافق جمعی در چنین نشستهایی دارد.شاید بههمیندلیل آنچه را که در چند روز نشست بهصراحت دراینباره
«بیان نشد» میتوان از مقاله «سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه روسیه که در مجله «راشیا این گلوبال افرز» درج شد، بهتر دریافت و درک کرد. لاوروف در این مقاله مینویسد «کشورهای غربی به خود میبالند که از حقوق بشر دفاع میکنند و نظام جهانی را سرپا نگه میدارند؛ اما رفتار آنها در واقع اعتماد و صلح را سست میکند و سبب پیدایش هرجومرج و رنج بیشتر است. لفاظی درباره لیبرالیسم و دموکراسی پابهپای سیاست نابرابری، بیعدالتی، خودخواهی و اعتقاد به مکتب «وجود استثنائی من هستم و بس» گام برمیدارد. دنیای امروز دنیایی چندمحور است و بنابراین همه کشورها باید بدون استثنا، رویکردها و نگرانیهای همه کسانی را که در روابط بینالملل درگیر هستند، در نظر بگیرند؛ فقط در این صورت است که آیندهای باثبات و امن تأمین خواهد شد».
از طرف دیگر در همان ابتدای جلسات این نشست مجمع عمومی که درباره خطر تغییرات اقلیمی برگزار شده بود، سخنان احساسی دختر دانشآموز سوئدی و فعال محیطزیستی، «گرتا تونبرگ» بیش از هر چیز جلب نظر کرد. او در سخنان کوتاه خود گفت: «این کاملا غلط است، من نباید اینجا باشم، من باید در آن سوی اقیانوس در مدرسه مشغول تحصیل باشم؛ ولی همه شما از ما جوانان میخواهید که امیدوار باشیم، به چه جرئتی چنین میکنید. شما با حرفهای توخالی کودکی و آرزوهای من را ربودهاید». متأسفانه گرتا خطاب به رهبرانی سخن گفت و در جایی این هشدار را داد که برای سیاستمداران متکی به نظام سرمایهداری و ارجحیت سود بر اقلیم هیچ گوش شنوایی وجود ندارد و حتی سلبریتیسازی از او نیز تابع همان پروژه منحرفکردن اصل چرایی تخریب محیط زیست است. در این نشست که تمام نگاهها به سخنرانی دونالد ترامپ معطوف شده بود، هرگونه توهمی درباره گشودهشدن روزنهای برای بازگشت به نظم متکی به صلح و عدالت مانند یک حباب توهم و «هیاهو برای هیچ» طوری ترکید که همه امیدواران را ناامیدتر از قبل کرد. سخنرانی ترامپ تکرار مکرر تهدید و اصرار بر یکجانبهگرایی آمریکایی بود که در چند سال اخیر
تمام نرمهای بینالمللی و حتی کنوانسیونهای جهانی را نقض کرده بود.او در این سخنرانی ضمن دفاع از دستاوردهای اقتصادی خود برای آمریکا در حوزه خارجی هم با دفاع از سیاست تحریم، تهدید و قدرت نظامی آمریکا بهعنوان تنها راهحل برونرفت از معضلات بینالمللی، سخن گفت. در فاصله سخنرانی ترامپ تا سخنرانی «حسن روحانی»، رئیسجمهوری ایران که با وساطت بعضی رهبران اروپایی انتظار پالس برای دیدار مستقیم بین این دو میرفت، مقام ایرانی همچنان بر سیاست راهبردی جمهوری اسلامی تأکید کرد. تحققنیافتن انتظارات از تغییر رویکرد رؤسای جمهوری آمریکا و ایران برخلاف خواست صف واسطههای بین دو کشور تابع این اصل بود که در شرایط تقابل و رقابت بین این دو کشور گرایش هر دو طرف به دلیل اهداف داخلی و خارجی استقبال از وضعیتی است در روابط فیمابین که فعلا حیات و بقای هر دو طرف را در حوزه سیاستهای کلان تضمین میکند.این نشست در شرایطی برگزار میشد که سطح تنش در حوزه خلیج فارس بهویژه بعد از حمله «حوثیها» و به ادعاي آمریکا و متحدان آن «از سوی ایران» به تأسیسات آرامکو در عربستان به بالاترین حد خود رسیده بود. جدا از اینکه این حمله کار چه کسانی بوده؛
اما از مجموع سخنرانیهای رهبران کشورها و موضعگیری دولتها اثبات شد که در نظم حاکم بر مناسبات بینالمللی اهمیت منافع اقتصادی و نفت همچنان بر قربانیشدن دهها هزار غیرنظامی یمنی ارجحیت دارد و تعجبآور نیست که چنین نشستهایی از قبل شکست خورده و فاقد راهحل انسانی و منصفانه خواهند بود. هفتادوچهارمین نشست مجمع عمومی در شرایطی پایان یافت که هیچ توافق و معاهدهای در حوزه اقتصاد جهانی، امنیت جمعی، تغییرات اقلیمی، سیاست بینالمللی و مهمتر از همه صلح جهانی به امضا نرسید و همه دست خالی به خانه خود بازگشتند. به دلیل اینکه امید برای تفاهمات جمعی در این نشست نقش بر آب شد، قابل انتظار بود که در فردای این نشست شکستخورده سطح تنشها در کانونهای منازعه تشدید شود و بازیگران منطقهای دست به صفآراییهای جدید بزنند که حمله حوثیها به خاک عربستان در حومه شهر «نجران» که بزرگترین پیروزی آنان از سال 2015 تلقی شد، از نشانههای آن بوده است. هماکنون هیولای جنگ بیش از هر زمان دیگری میتواند پیامد این معادله باشد؛ اما خوشبختانه به دلایلی (داخلی-خارجی) در تهران و واشنگتن فعلا عبور از مرز سطوح تنشها به سمت جنگ، تا حدودی کمرنگ
است. در آمریکا دونالد ترامپ هماکنون درگیر یک جنگ بزرگتر با کنگره و استیضاح در آستانه انتخابات ریاستجمهوری 2020 قرار دارد و در جمهوری اسلامی نیز با توجه به شرایط اقتصادی هیچ استقبالی از جنگ در قاعده اجتماعی انجام نخواهد گرفت. البته این وضعیت هرگز به مفهوم وقوعنیافتن جنگ نیست؛ چراکه زمینه واقعی آن وجود دارد و خواسته یا ناخواسته با محاسبات اشتباه میتواند جرقه آن زده شود. دراینمیان نکتهای که تا حدودی تعدیلکننده سطوح تنش در حوزه منطقهای است، یکی بحران سیاسی بعد از انتخابات پارلمانی در اسرائیل است که آینده «بنیامین نتانیاهو» را در هالهای از ابهام قرار داده است و دیگری قطع امید حاکمان عربستان از حمایت بدون قیدوشرط واشنگتن برای مبادرت به جنگ در حمایت از آنان است. متأسفانه نشستهای مجمع عمومی سازمان ملل متحد تبدیل به نشستهای دورهمی رهبران جهانی و مذاکرات دوجانبه بین این رهبران برای اهداف ملی و محلی شده است که همین وضعیت در تناقض با منشور و محتوای آن و زمینهساز شکست است.
اردشیر زارعیقنواتی : هفتادوچهارمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد سهشنبه، 17 سپتامبر، در شرایطی در مقر این سازمان در نیویورک آغاز به کار کرد که طبق معمول سالهای اخیر هیچکس انتظار معجزه برای تنظیم مناسبات جهانی و توافق حول سیاستهای کلان سیاسی، اقتصادی، امنیت جمعی و محیطزیستی را نداشت و فقط بعضی از رهبران جهانی دلخوش به حلوفصل چند موضوع مهم ازجمله بحران بین ایران و آمریکا بودند.در واقع از همان روز اول شروع به کار این نشست تمام تمرکز شرکتکنندگان جدا از اینکه مأموریت اعلان مواضع دولتهای خود را داشتند، بیشتر معطوف به موضوع تغییرات اقلیمی و یافتن یک راهحل برای کاهش تنش در حوزه خلیج فارس بود. به تجربه نشان داده شده که نشستهای سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد معمولا برخلاف وظیفه اساسیای که برای آن تعیین میشود، براساس قاعده بازی سیاست در نظام فشل بینالملل تابع مذاکرات، دیدارها و تفاهمات دوجانبه و چندجانبه بین رهبران سیاسی کشورها برای تنظیم مناسبات فیمابین بوده و کمتر کسی نگاه جهانشمول براي توافق جمعی در چنین نشستهایی دارد.شاید بههمیندلیل آنچه را که در چند روز نشست بهصراحت دراینباره
«بیان نشد» میتوان از مقاله «سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه روسیه که در مجله «راشیا این گلوبال افرز» درج شد، بهتر دریافت و درک کرد. لاوروف در این مقاله مینویسد «کشورهای غربی به خود میبالند که از حقوق بشر دفاع میکنند و نظام جهانی را سرپا نگه میدارند؛ اما رفتار آنها در واقع اعتماد و صلح را سست میکند و سبب پیدایش هرجومرج و رنج بیشتر است. لفاظی درباره لیبرالیسم و دموکراسی پابهپای سیاست نابرابری، بیعدالتی، خودخواهی و اعتقاد به مکتب «وجود استثنائی من هستم و بس» گام برمیدارد. دنیای امروز دنیایی چندمحور است و بنابراین همه کشورها باید بدون استثنا، رویکردها و نگرانیهای همه کسانی را که در روابط بینالملل درگیر هستند، در نظر بگیرند؛ فقط در این صورت است که آیندهای باثبات و امن تأمین خواهد شد».
از طرف دیگر در همان ابتدای جلسات این نشست مجمع عمومی که درباره خطر تغییرات اقلیمی برگزار شده بود، سخنان احساسی دختر دانشآموز سوئدی و فعال محیطزیستی، «گرتا تونبرگ» بیش از هر چیز جلب نظر کرد. او در سخنان کوتاه خود گفت: «این کاملا غلط است، من نباید اینجا باشم، من باید در آن سوی اقیانوس در مدرسه مشغول تحصیل باشم؛ ولی همه شما از ما جوانان میخواهید که امیدوار باشیم، به چه جرئتی چنین میکنید. شما با حرفهای توخالی کودکی و آرزوهای من را ربودهاید». متأسفانه گرتا خطاب به رهبرانی سخن گفت و در جایی این هشدار را داد که برای سیاستمداران متکی به نظام سرمایهداری و ارجحیت سود بر اقلیم هیچ گوش شنوایی وجود ندارد و حتی سلبریتیسازی از او نیز تابع همان پروژه منحرفکردن اصل چرایی تخریب محیط زیست است. در این نشست که تمام نگاهها به سخنرانی دونالد ترامپ معطوف شده بود، هرگونه توهمی درباره گشودهشدن روزنهای برای بازگشت به نظم متکی به صلح و عدالت مانند یک حباب توهم و «هیاهو برای هیچ» طوری ترکید که همه امیدواران را ناامیدتر از قبل کرد. سخنرانی ترامپ تکرار مکرر تهدید و اصرار بر یکجانبهگرایی آمریکایی بود که در چند سال اخیر
تمام نرمهای بینالمللی و حتی کنوانسیونهای جهانی را نقض کرده بود.او در این سخنرانی ضمن دفاع از دستاوردهای اقتصادی خود برای آمریکا در حوزه خارجی هم با دفاع از سیاست تحریم، تهدید و قدرت نظامی آمریکا بهعنوان تنها راهحل برونرفت از معضلات بینالمللی، سخن گفت. در فاصله سخنرانی ترامپ تا سخنرانی «حسن روحانی»، رئیسجمهوری ایران که با وساطت بعضی رهبران اروپایی انتظار پالس برای دیدار مستقیم بین این دو میرفت، مقام ایرانی همچنان بر سیاست راهبردی جمهوری اسلامی تأکید کرد. تحققنیافتن انتظارات از تغییر رویکرد رؤسای جمهوری آمریکا و ایران برخلاف خواست صف واسطههای بین دو کشور تابع این اصل بود که در شرایط تقابل و رقابت بین این دو کشور گرایش هر دو طرف به دلیل اهداف داخلی و خارجی استقبال از وضعیتی است در روابط فیمابین که فعلا حیات و بقای هر دو طرف را در حوزه سیاستهای کلان تضمین میکند.این نشست در شرایطی برگزار میشد که سطح تنش در حوزه خلیج فارس بهویژه بعد از حمله «حوثیها» و به ادعاي آمریکا و متحدان آن «از سوی ایران» به تأسیسات آرامکو در عربستان به بالاترین حد خود رسیده بود. جدا از اینکه این حمله کار چه کسانی بوده؛
اما از مجموع سخنرانیهای رهبران کشورها و موضعگیری دولتها اثبات شد که در نظم حاکم بر مناسبات بینالمللی اهمیت منافع اقتصادی و نفت همچنان بر قربانیشدن دهها هزار غیرنظامی یمنی ارجحیت دارد و تعجبآور نیست که چنین نشستهایی از قبل شکست خورده و فاقد راهحل انسانی و منصفانه خواهند بود. هفتادوچهارمین نشست مجمع عمومی در شرایطی پایان یافت که هیچ توافق و معاهدهای در حوزه اقتصاد جهانی، امنیت جمعی، تغییرات اقلیمی، سیاست بینالمللی و مهمتر از همه صلح جهانی به امضا نرسید و همه دست خالی به خانه خود بازگشتند. به دلیل اینکه امید برای تفاهمات جمعی در این نشست نقش بر آب شد، قابل انتظار بود که در فردای این نشست شکستخورده سطح تنشها در کانونهای منازعه تشدید شود و بازیگران منطقهای دست به صفآراییهای جدید بزنند که حمله حوثیها به خاک عربستان در حومه شهر «نجران» که بزرگترین پیروزی آنان از سال 2015 تلقی شد، از نشانههای آن بوده است. هماکنون هیولای جنگ بیش از هر زمان دیگری میتواند پیامد این معادله باشد؛ اما خوشبختانه به دلایلی (داخلی-خارجی) در تهران و واشنگتن فعلا عبور از مرز سطوح تنشها به سمت جنگ، تا حدودی کمرنگ
است. در آمریکا دونالد ترامپ هماکنون درگیر یک جنگ بزرگتر با کنگره و استیضاح در آستانه انتخابات ریاستجمهوری 2020 قرار دارد و در جمهوری اسلامی نیز با توجه به شرایط اقتصادی هیچ استقبالی از جنگ در قاعده اجتماعی انجام نخواهد گرفت. البته این وضعیت هرگز به مفهوم وقوعنیافتن جنگ نیست؛ چراکه زمینه واقعی آن وجود دارد و خواسته یا ناخواسته با محاسبات اشتباه میتواند جرقه آن زده شود. دراینمیان نکتهای که تا حدودی تعدیلکننده سطوح تنش در حوزه منطقهای است، یکی بحران سیاسی بعد از انتخابات پارلمانی در اسرائیل است که آینده «بنیامین نتانیاهو» را در هالهای از ابهام قرار داده است و دیگری قطع امید حاکمان عربستان از حمایت بدون قیدوشرط واشنگتن برای مبادرت به جنگ در حمایت از آنان است. متأسفانه نشستهای مجمع عمومی سازمان ملل متحد تبدیل به نشستهای دورهمی رهبران جهانی و مذاکرات دوجانبه بین این رهبران برای اهداف ملی و محلی شده است که همین وضعیت در تناقض با منشور و محتوای آن و زمینهساز شکست است.