آنان كه نشكستهاند
عبدالرضا ناصرمقدسی- متخصص مغز و اعصاب
هفته پیش هم مثل تمام هفتهها پر از خبرهای بد بود. عادت کردهایم به این همه خبر بد. آیا ما حق شادی نداریم؟ تا کی قرار است وااسفا بگوییم و در سوگ ازدستدادنها بگرییم؟ هفته پیش بازهم شاهد مرگ بودیم. بعد از فوت «مهرداد میناوند»، «علی انصاریان» نیز به دلیل کرونا درگذشت. فوت دو ورزشکار نشان داد که نهتنها کرونا به هیچکس رحم نمیکند بلکه فقط و فقط این علم است که میتواند به مقابله با آن بپردازد. وقتی در جامعه ما علمستیزی ترویج میشود این اتفاقات نیز دور از انتظار نیست. سیر مسائلی که اتفاق افتاد، نشان میدهد که ما چقدر از یک جامعه پیشرفته فاصله داریم و حالا حالاها باید چوب عقبماندگیمان را بخوریم. ابتلای این دو ورزشکار به دنبال عدم رعایت نکات بهداشتی بود. آنها در یک برنامه اینترنتی بدون ماسک و فاصله اجتماعی شرکت کرده و بعد هم هر دو مبتلا شدند و متأسفانه فوت کردند. ورزشکاران و هنرمندان از آنجا که بسیار مورد توجه مردم جامعه هستند، نقش الگو را نیز بازی میکنند و وقتی مردم ببینند که دو ورزشکار ملی هیچ پروتکلی را رعایت نمیکنند، مشخص است که این الگوبرداری به کجا ختم خواهد شد. بدتر اینکه همزمان با همین اتفاقات شاهد برگزاری جشنواره فیلم فجر با عدم رعایت کوچکترین موازین بهداشتی بودیم. اینکه چرا هنرمندان و ورزشکاران ما نمیتوانند به الگویی در جامعه بدل شده و تأثیرات مثبتی در سطح جامعه بگذارند؟ همه اینها حاصل ضعف فرهنگیای است که دامن همهچیز ما را گرفته است. اتفاقات عجیب به اینجا البته ختم نشد. وقتی «علی انصاریان» بستری بود، شاهد حضور پیشکسوتان فوتبال در بیمارستان بودیم. وقتی مردم ببینند که یک الگوی ورزشی اینگونه بیتوجه به موازین بهداشتی در بیمارستان حضور مییابد، چگونه میتوان به چنین جامعهای امیدوار بود؟ حاصل تمام اینها فقط فوت دو ورزشکار ملی نیست، اینها همه آیینه تمامنمای فرهنگ جامعهای است که در آن زندگی میکنیم. متأسفانه از این به بعد نیز باید شاهد مسائل بیشتری باشیم. ترس از آمدن موجی دیگر و مرگومیر فزاینده در میان کادر درمان موج میزند. اگر توجه به توصیههای پزشکان و رعایت موازین بهداشتی در همین حد باشد، باید دوباره منتظر بالارفتن آمارها بود. مشکل بزرگ دیگری که دامنگیر جامعه ما شده است، ترویج علمستیزی ست. هنوز باور نکردهاند که در این وانفسا فقط علم است که میتواند به داد ما برسد، علم است که دارو تهیه میکند، علم است که درمان میکند، علم است که میتواند بایدها و نبایدها را به ما بگوید. اینکه جامعه را جولانگاه افراد علمستیزی کنیم که کتاب هاریسون در طب داخلی را میسوزانند، نتیجهای بهتر از این نخواهد داشت. کشتی این مردم در چنین طوفانی درحال حرکت است و اگر کماکان به همین شیوه برود، دیری نخواهد پایید که شاهد غرقشدن آن باشیم. تمام این مصیبتها را به خیل فراوانی از نخبگان و تحصیلکردگانی باید اضافه کرد که این کشور را ترک کردهاند. در همین دوران کرونا سههزار پزشک ایران را ترک کردند. وقتی در میانه جامعه افراد تحصیلکرده و نخبه وجود نداشته باشد، چنین جامعهای بهراحتی آسيب خواهد ديد. آن اندک کسانی هم که ماندهاند، معلوم نیست تا به کی و تا به کجا میتوانند بار سنگین بيتوجهي را تحمل کنند. امیدوارم خسته نشوند و از پا نیفتند. امید ایران به وجود همین انگشتشمار ایراندوستانی است که زیر بار چنین فشاری قد خم کردهاند اما نشکستهاند. امیدوارم هیچگاه نشکنند.
هفته پیش هم مثل تمام هفتهها پر از خبرهای بد بود. عادت کردهایم به این همه خبر بد. آیا ما حق شادی نداریم؟ تا کی قرار است وااسفا بگوییم و در سوگ ازدستدادنها بگرییم؟ هفته پیش بازهم شاهد مرگ بودیم. بعد از فوت «مهرداد میناوند»، «علی انصاریان» نیز به دلیل کرونا درگذشت. فوت دو ورزشکار نشان داد که نهتنها کرونا به هیچکس رحم نمیکند بلکه فقط و فقط این علم است که میتواند به مقابله با آن بپردازد. وقتی در جامعه ما علمستیزی ترویج میشود این اتفاقات نیز دور از انتظار نیست. سیر مسائلی که اتفاق افتاد، نشان میدهد که ما چقدر از یک جامعه پیشرفته فاصله داریم و حالا حالاها باید چوب عقبماندگیمان را بخوریم. ابتلای این دو ورزشکار به دنبال عدم رعایت نکات بهداشتی بود. آنها در یک برنامه اینترنتی بدون ماسک و فاصله اجتماعی شرکت کرده و بعد هم هر دو مبتلا شدند و متأسفانه فوت کردند. ورزشکاران و هنرمندان از آنجا که بسیار مورد توجه مردم جامعه هستند، نقش الگو را نیز بازی میکنند و وقتی مردم ببینند که دو ورزشکار ملی هیچ پروتکلی را رعایت نمیکنند، مشخص است که این الگوبرداری به کجا ختم خواهد شد. بدتر اینکه همزمان با همین اتفاقات شاهد برگزاری جشنواره فیلم فجر با عدم رعایت کوچکترین موازین بهداشتی بودیم. اینکه چرا هنرمندان و ورزشکاران ما نمیتوانند به الگویی در جامعه بدل شده و تأثیرات مثبتی در سطح جامعه بگذارند؟ همه اینها حاصل ضعف فرهنگیای است که دامن همهچیز ما را گرفته است. اتفاقات عجیب به اینجا البته ختم نشد. وقتی «علی انصاریان» بستری بود، شاهد حضور پیشکسوتان فوتبال در بیمارستان بودیم. وقتی مردم ببینند که یک الگوی ورزشی اینگونه بیتوجه به موازین بهداشتی در بیمارستان حضور مییابد، چگونه میتوان به چنین جامعهای امیدوار بود؟ حاصل تمام اینها فقط فوت دو ورزشکار ملی نیست، اینها همه آیینه تمامنمای فرهنگ جامعهای است که در آن زندگی میکنیم. متأسفانه از این به بعد نیز باید شاهد مسائل بیشتری باشیم. ترس از آمدن موجی دیگر و مرگومیر فزاینده در میان کادر درمان موج میزند. اگر توجه به توصیههای پزشکان و رعایت موازین بهداشتی در همین حد باشد، باید دوباره منتظر بالارفتن آمارها بود. مشکل بزرگ دیگری که دامنگیر جامعه ما شده است، ترویج علمستیزی ست. هنوز باور نکردهاند که در این وانفسا فقط علم است که میتواند به داد ما برسد، علم است که دارو تهیه میکند، علم است که درمان میکند، علم است که میتواند بایدها و نبایدها را به ما بگوید. اینکه جامعه را جولانگاه افراد علمستیزی کنیم که کتاب هاریسون در طب داخلی را میسوزانند، نتیجهای بهتر از این نخواهد داشت. کشتی این مردم در چنین طوفانی درحال حرکت است و اگر کماکان به همین شیوه برود، دیری نخواهد پایید که شاهد غرقشدن آن باشیم. تمام این مصیبتها را به خیل فراوانی از نخبگان و تحصیلکردگانی باید اضافه کرد که این کشور را ترک کردهاند. در همین دوران کرونا سههزار پزشک ایران را ترک کردند. وقتی در میانه جامعه افراد تحصیلکرده و نخبه وجود نداشته باشد، چنین جامعهای بهراحتی آسيب خواهد ديد. آن اندک کسانی هم که ماندهاند، معلوم نیست تا به کی و تا به کجا میتوانند بار سنگین بيتوجهي را تحمل کنند. امیدوارم خسته نشوند و از پا نیفتند. امید ایران به وجود همین انگشتشمار ایراندوستانی است که زیر بار چنین فشاری قد خم کردهاند اما نشکستهاند. امیدوارم هیچگاه نشکنند.