|

اقتصاد دیجیتال، روندهای بین‌المللی و فرصت‌ها و تهدیدهای پیش‌رو

محمد عبده‌ابطحی-مدیر ملی توسعه رسته فناوری اطلاعات، طرح تکاپو فاطمه رستم‌خانی-دستیار فناوری اطلاعات، معاونت توسعه کارآفرینی و اشتغال وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی

تعریف اقتصاد دیجیتال: عصر جدیدی در زندگی بشر شروع شده است که از ویژگی‌های آن افزایش سرعت تحولات، دگرگونی پرشتاب کسب‌و‌کارها و ظهور و سقوط کسب‌و‌کارها با سرعت عجیب، تغییر الگوی زندگی و وابسته بیش‌از‌پیش به فناوری‌های دیجیتال، افزایش سرعت و کیفیت دسترسی به اینترنت و ظهور دستیارهای دیجیتال مبتنی بر هوش مصنوعی چه برای کاربری شخص و چه برای کاربری تجاری است. آری عصر جدید، عصر انقلاب چهارم صنعتی است که شروع آن در کشور آلمان و به اوایل دهه ۲۰۱۰ میلادی برمی‌گردد و روندی که از این کشور شروع شد، با سرعت زیادی در همه دنیا در حال درنوردیدن است و شیوع ویروس کرونا در سال ۲۰۲۰ میلادی، تمایل کشورها و اقتصادها به پذیرش الزامات عصر جدید را دو‌چندان کرد. بر پایه همین الزامات، اقتصاد هم با پارادایم جدیدی روبه‌رو شده است و ما در دوره گذار از اقتصاد سنتی به اقتصاد دیجیتال هستیم. در این نوشتار سعی خواهیم کرد که مفهوم اقتصاد دیجیتال و روندهای مرتبط را بر‌اساس آخرین گزارش‌های مراجع معتبر بین‌المللی معرفی کنیم.

اقتصاد دیجيتال حوزه وسيع‌تری از بخش دیجيتال و ICT (فاوا) دارد و اغلب فعاليت‌های اقتصادی فعال در سطح دیجیتالی را پوشش می‌دهد. نكته درخور‌توجه آن است که اقتصاد دیجیتال در نقطه مقابل اقتصاد سنتی قرار داشته و به طور فزاینده‌ای با اقتصاد فیزیکی یا آفلاین درهم آميخته شده و این ترسيم شفاف از اقتصاد دیجیتال را مشكل‌تر می‌کند.
به طور کلی، تعریف واحدی از اقتصاد دیجیتال وجود ندارد؛ اما دو محقق در سال ۲۰۱۷ مدلی مفهومی برای درک هرچه بهتر از اقتصاد دیجیتال ارائه کرده‌اند و این تعریف توسط آنکتاد (کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد) به‌عنوان مبنای تعریف و اندازه‌گیری اقتصاد دیجیتال در نظر گرفته شده است (Bukht & Heeks، 2017) و (آنکتاد، 2019). این مدل به تبيين هسته مرکزی، حوزه محدود و وسیع از اقتصاد دیجیتال پرداخته است؛ بخش هسته مرکزی (همان رسته فاوا) و حوزه محدود، به بخش توليدات فاوا مربوط بوده و دربرگيرنده خدمات دیجيتال مختلف (مانند برون‌سپاری خدمات مرکز تماس) و خدمات اقتصاد پلتفرمی (مانند فيس‌بوک و گوگل) است.
حوزه وسیع‌تر از اقتصاد دیجیتال که تمام فعالیت‌های اقتصادی مبتنی بر فناوری‌های دیجیتالی را پوشش می‌دهد، به‌عنوان «اقتصاد دیجیتالی‌شده» نامیده می‌شود. این گستره وسیع، کسب‌وکارهای الکترونیک (معاملات کسب‌وکار مبتنی بر فاوا) و زیرمجموعه آن، تجارت الکترونیک (معاملات تجارت مبتنی بر فاوا)، تصمیم‌گیری الگوریتمی مبتنی خودکار در تولید شامل کارخانه هوشمند و کشاورزی دقیق، اقتصاد اشتراکی و اقتصاد پلتفرمی (مانند اوبر و Airbnb) و پلتفرم‌های نیروی کار آزاد آنلاین (مانند آپ ورک و آمازون مکانیکال تورک) تحت عنوان«اقتصاد گیگ» را پوشش می‌دهد.
اقتصاد دیجيتال در نتيجه ترکيبی از فناوری‌هایی است که تمام سيستم‌های مكانيكی، ارتباطی و زیرساخت‌ها را در بر می‌گيرد. تلاقی این فناوری‌ها با حوزه‌های مختلف کسب‌وکار است که مفهومی به نام اقتصاد دیجيتال را خلق کرده و در کنار تغيير نيازهای مشتریان و کسب‌وکارها، به‌عنوان پيشران‌های اصلی اقتصاد دیجيتال نمایان شده‌اند (عليزاده, 1397). در حوزه اقتصاد دیجیتال نابرابری بزرگی در دنیا وجود دارد و حجم غالب فعالیت‌ها و بالطبع فرصت‌ها و درآمدهای این حوزه در اختیار دو کشور آمریکا و چین است و این زنگ خطر را برای تمام کشورهای دیگر به صدا درآورده است. در واقع هر کشوری که می‌خواهد در عصر جدید جایگاه خود را در اقتصاد بین‌الملل حفظ کند یا آن را ارتقا ببخشد، باید توجه و تمرکز ویژه‌ای در حوزه اقتصاد دیجیتال داشته باشد و در صورت غفلت از این موضوع بیم آن می‌رود که توسعه‌نیافتگی و کاهش درآمد ملی و فقر بیش‌از‌پیش توسعه یابد. روندهای اخیر در اقتصاد دیجیتال و تصویری از این نابرابری در شکل زیر نشان داده شده است:

اشتغال بخش فاوا و متخصصان فاوا
اشتغال در حوزه فاوا به دو صورت است. اول اشتغال رسته فاوا و شامل تمام افرادی است که در بنگاه‌های کسب‌و‌کار رسته فاوا مشغول کار هستند و در واقع معرف اشتغال در هسته مرکز اقتصاد دیجیتال را شامل می‌شوند و دوم اشتغال متخصصان فاوا در کل کسب‌و‌کارها که در واقع معرف اشتغال در حوزه‌های محدود و وسیع اقتصاد دیجیتال علاوه بر رسته فاوا، است. درباره اشتغال رسته فاوا برآوردهایی انجام شده و گزارش‌های ملی و بین‌المللی متعددی وجود دارد که ما از گزارش‌های سازمان آنکتاد برای بخش بین‌الملل و گزارش‌های مرکز آمار ایران برای سطح ملی استفاده خواهیم کرد؛ اما درباره اشتغال متخصصان فاوا‌ برآوردهای محدودتری در اختیار است. در اتحادیه اروپا این موضوع سالانه برآورد می‌شود و به‌تازگی شرکت IDC یک برآورد در سطح بین‌المللی انجام داده است؛ اما در سطح ملی ما گزارش قابل استنادی در این حوزه در اختیار نداریم.
در اتحادیه اروپا (اتحادیه ۲۷ کشوری به جز انگلستان) تعداد اشتغال متخصصان فاوا از 5.6 میلیون نفر در سال 2011 با رشد ۴۰ درصدی به 7.8 میلیون نفر در سال ۲۰۱۹ افزایش یافته و در این در حالی است که کل اشتغال اتحادیه اروپا در این دوره فقط 6.9 درصد افزایش یافته است و در واقع سرعت افزایش اشتغال حوزه فاوا بیش از شش برابر سرعت افزایش کل اشتغال بوده است. همچنین سهم اشتغال این حوزه از کل اشتغال از 3.0 درصد به 3.9 درصد افزایش یافته است. این روند غالب در کل دنیا است و پیش‌بینی می‌شود که حجم اشتغال بخش فاوا دست‌کم در یک دهه آینده افزایشی باشد؛ هرچند نوع مهارت‌های مورد نیاز نیروی کار با سرعت زیادی در حال تغییر است و نگرانی چشمگیری در کل دنیا ایجاد کرده است که جداگانه باید مورد توجه قرار گیرد و در نوشتاری دیگر در همین ویژه‌نامه این موضوع به تفصیل بیان شده است.
مطابق گزارش اقتصاد دیجیتال آنکتاد، میزان اشتغال رسته فاوا در سال ۲۰۱۰ بیش از ۳۴ میلیون نفر بوده که با رشد متوسط سالانه ۱۶ درصد تا سال ۲۰۱۵ به ۳۹.۳ میلیون نفر افزایش یافته است ﻛﻪ در‌اﻳﻦ‌ﻣﻴﺎن ﺧﺪﻣﺎت راﻳﺎﻧﻪ‌اي ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺳﻬﻢ (38 درصد) را داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﻣﻴﺰان ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﺑﺨﺶ فاوا در اﺷﺘﻐﺎل ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻧﻴﺰ در ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺎزه زﻣﺎﻧﻲ از 1.8 درصد به دو درصد اﻓﺰاﻳﺶ ﻳﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
درباره اشتغال متخصصان تمام وقت فاوا، برآورد شرکت IDC نشان می‌دهد که تعداد این متخصصان در سال ۲۰۲۰ با رشد ۳.۹ درصد نسبت به سال ۲۰۱۹ به بیش از ۵۵.۳ میلیون نفر بالغ شود. این شرکت همچنین پیش‌بینی کرده که در فاصله سال‌های ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۳ با متوسط نرخ رشد سالانه ۳.۸ درصد، تعداد شاغلان متخصصان تمام‌وقت فاوا تا سال ۲۰۲۳ به بیش از ۶۲ میلیون نفر در سراسر دنیا افزایش یابد (IDC، 2019).
شرکت معتبر McKinsey‌ مطالعات مختلفی را درباره پیامدهای اشتغالی اتوماسیون جدید ناشی از هوش مصنوعی و سایر فناوری‌های پیشتاز انقلاب چهارم صنعتی داشته است که خلاصه یافته‌های آن به شرح زیر است (Manyika, et al.، 2017):
بین صفر تا ۳۰ درصد ساعات کار در سراسر دنیا تا سال ۲۰۳۰ مکانیزه شده و به کمک اتوماسیون جدید انجام خواهد شد و ۴۰۰ تا ۸۰۰ میلیون شغل (و تعداد درخور‌توجهی بنگاه) در سراسر دنیا حذف خواهند شد.
از میان کل مشاغلی که از بین می‌روند، ۷۵ تا ۳۷۵ میلیون نفر (14 درصد کل نیروی کار) نیازمند تغییر دسته‌بندی‌های شغلی و یادگیری مهارت‌های جدید است و با آموزش مهارت‌های جدید می‌توان افراد را از مشاغلی که حذف می‌شوند، به سمت مشاغل جدید هدایت کرد.
در انگلستان تا سال ۲۰۲۵ تعداد ۸۰۰ هزار شغل حذف و ۳.۵ میلیون شغل ایجاد خواهد شد.
۸ تا ۹ درصد تقاضای نیروی کار در سال ۲۰۳۰ در ارتباط با مشاغل جدیدی است که پیش‌از‌آن وجود نداشته‌اند.
راهکارهای اصلی برای ایجاد مشاغل جدید و حذف اثر اتوماسیون نوین شامل رشد اقتصادی، نوآوری و سرمایه‌گذاری کافی به‌ویژه در بخش آموزش و به‌کارگیری مؤثر فناوری‌های جدید است.
چالش بزرگ اطمینان از کسب مهارت‌های جدید از سوی کارکنان و وجود پشتیبانی‌های مورد نیاز برای تغییر به سوی مشاغل جدید است.
کشورهایی که نمی‌توانند این تحول را مدیریت کنند، شاهد افزایش بی‌کاری و کاهش شدید دستمزدها خواهند بود.
مجمع جهانی اقتصاد در گزارش سال ۲۰۲۰ آینده مشاغل خود (Schwab & Zahidi, 2020) اعلام کرده اتوماسیون،‌ هم‌زمان با رکود اقتصادی COVID-19 ، یک سناریوی «ایجاد اختلال مضاعف» برای کارگران ایجاد می‌کند. علاوه بر اختلال فعلی بر اثر قفل‌شدن ناشی از همه‌گیری و انقباض اقتصادی، پذیرش فناوری توسط شرکت‌ها، وظایف، مشاغل و مهارت‌ها را تا سال 2025 تغییر خواهد داد. 43 درصد مشاغل مورد بررسی از سوی WEF اعلام کرده‌اند قصد دارند نیروی کار خود را به دلیل ادغام فناوری کاهش دهند، 41 درصد قصد دارند استفاده خود از پیمانکاران را برای کارهای تخصصی توسعه دهند و 34 درصد نیز به دلیل تلفیق فناوری، قصد دارند کار خود را گسترش دهند. بنا بر همین گزارش تا سال 2025، زمان صرف‌شده برای کارهای فعلی به دست انسان و ماشین‌ها برابر خواهد بود. سهم درخور‌توجهی از شرکت‌ها همچنین به دلیل عواملی فراتر از فناوری در پنج سال آینده، انتظار دارند که در مکان‌ها ، زنجیره‌های ارزش آنها و اندازه نیروی کارشان تغییراتی ایجاد کنند.
بر‌اساس اعلام WEF اگرچه تعداد «مشاغل جدید» ایجاد‌شده از تعداد مشاغل از‌بین‌رفته پیشی خواهد گرفت؛ اما بر‌خلاف سال‌های گذشته، ایجاد شغل کند می‌شود. کارفرمایان انتظار دارند که تا سال 2025، نقش‌های زائد به طور فزاینده از 15.4 درصد نیروی کار به 9 درصد (6.4 درصد کاهش) کاهش یابد و مشاغل نوظهور از 7.8 درصد به 13.5 درصد (رشد 5.7 درصد) کل کارکنان افزایش یابد. بنا بر تخمین WEF، تا سال 2025 ، 85 میلیون شغل ممکن است با تغییر در تقسیم کار بین انسان و ماشین‌آلات حذف شوند؛ در‌حالی‌که 97 میلیون فرصت شغلی جدید ممکن است ظاهر شود که بیشتر با تقسیم کار جدید بین انسان‌ها ، ماشین‌ها و الگوریتم‌ها سازگار است.

اندازه بازار بخش فاوا و اقتصاد دیجیتال
شرکت معتبر IDC صنعت فاوا را به دو بخش سنتی و نوین تقسیم کرده و بر‌اساس این تقسیم‌بندی، حجم بازار این صنعت را اندازه‌گیری می‌کند. بخش سنتی شامل سخت‌افزار، نرم‌افزار خدمات فناوری اطلاعات و ارتباطات است و بخش نوین شامل اینترنت اشیا، هوش مصنوعی، رباتیک، واقعیت افزوده/مجازی و پرینت سه‌بعدی است. مطابق گزارش اخیر این شرکت، پس از سال‌ها رشد، حجم بازار فاوا به دلیل همه‌گیری COVID-19 در سال 2020 نسبتا ثابت مانده و رشد نداشته و این در حالی است که تولید ناخالص دنیا در اغلب کشورها و سطح بین‌المللی با رشد منفی درخور‌توجه روبه‌رو بوده است. البته همان‌طور که در جدول زیر مشاهده می‌شود همه بخش‌های سنتی فاوا در سال ۲۰۲۰ رشد منفی داشته‌اند و این فناوری‌های نوین بوده که با رشد بالای خود این رشد منفی را جبران کرده‌اند. در‌حالی‌که پیش‌بینی می‌شود حجم بازار در بخش سنتی فاوا‌ در سال‌های آتی به اندازه رشد تولید ناخالص داخلی کل اقتصاد در دهه آینده رشد کند؛ اما صنعت کل فاوا با رشد بیش از دو برابر تولید ناخالص داخلی مواجه خواهد شد؛ زیرا فناوری‌های جدید سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص می‌دهند. ظهور اینترنت اشیا در‌حال‌حاضر به رشد درخور‌توجه بازار کمک می‌کند و در پنج تا 10 سال فناوری‌های جدید مانند رباتیک، هوش مصنوعی و واقعیت افزوده و مجازی رشد درخور‌توجهی خواهند داشت و تا بیش از 25 درصد از بازار فاوا در اختیار فناوری‌های جدید خواه بود. به‌ویژه برآوردهای IDC‌ و شرکت معتبر و چند مرجع معتبر بین‌المللی دیگر بیانگر آن است که در چند سال اخیر بیشترین رشد و سودآوری و اشتغال در صنعت فاوا به بخش‌های فناوری‌های نوین، نرم‌افزار و خدمات فناوری اطلاعات متعلق است و روزبه‌روز رونق و توسعه این بخش‌ها در حال افزایش است (Lovelock , et al.، 2017) و (Miklós, Lehel, Gergely, Levente, & Edina, 2015). بنا بر گزارش شرکت IDC پیش‌بینی ‌شده که در دوره 2018 تا 2023 گردش مالی کل صنعت فاوا 4.6 درصد رشد سالانه (به قیمت ثابت) داشته باشد که در همین دوره بخش فناوری‌های جدید 15.8 درصد رشد خواهد داشت. پیش‌بینی ‌شده که در این دوره گردش مالی صنعت فاوا از ۴.6 تریلیون دلار در سال 2018 به حدود 5.8 تریلیون دلار در سال 2023 افزایش یابد. مطابق برآورد IDC‌ حجم بازار فاوا در سال 2020 حدود 4.9 تریلیون دلار است که سهم بخش فناوری اطلاعات ۳4 درصد (شامل خدمات فناوری اطلاعات ۲2 درصد و نرم‌افزار ۱2 درصد) ، ارتباطات ۲7 درصد، سخت‌افزار ۲1 درصد و فناوری‌های نوین ۱8 درصد خواهد بود.
فاوا حجم درخور‌توجهی از تولید ناخالص داخلی را در کشورهای پیشرو به خود اختصاص داده است. به‌عنوان نمونه در کشورهای اروپایی سهم این صنعت از کل اقتصاد از 2.49 درصد در یونان تا 8.04 درصد در مالت در سال ۲۰۱۸ بوده است.
حال پس از بررسی حجم بازار و جایگاه بخش فاوا، اندازه بازار اقتصاد دیجیتال را هم بر‌اساس مدل آنکتاد معرفی کنیم و در واقع مطابق آنچه در شکل 1 هست، ببینیم که حجم اقتصادی حوزه‌های محدود و وسیع اقتصاد دیجیتال چه اندازه است. بنا بر گزارش آنکتاد ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻧﻮع ﺗﻌﺮﻳﻒ، وﺳﻌﺖ ﻋﻤﻞ اﻗﺘﺼﺎد دﻳﺠﻴﺘﺎل ﺑﻴﻦ 4.5 تا ۱۵.۵ درﺻﺪ از ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺗﺨﻤﻴﻦ زده می‌شود. از ﻧﻈﺮ ارزشﻫﺎي اﺿﺎﻓﻪ‌ﺷﺪه در ﺑﺨﺶ فاوا، اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه و ﭼﻴﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﺎ ﻣﺸﻤﻮل 40 درصد ﻛﻞ ﻣﻴﺰان ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ اﻣﺎ در ﺑﺤﺚ ﻣﺸﺎرﻛﺖ در ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ ﻣﻠﻲ، ﺑﺨﺶ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺗﺎﻳﻮان در ﭼﻴﻦ، اﻳﺮﻟﻨﺪ و ﻣﺎﻟﺰي ﺳﻬﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮي دارﻧﺪ. در داﺧﻞ ﺑﺨﺶ فاوا ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي راﻳﺎﻧﻪ‌اي ﺑﺰرﮔ‌ﺘﺮﻳﻦ ﺟﺰء را ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲدﻫﻨﺪ و ﺳﻬﻢ آنها در ﻣﺠﻤﻮع ارزش اﻓﺰوده 40 درصد است. اﻛﺜﺮ ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي راﻳﺎﻧﻪ‌اي دﻧﻴﺎ ﺗﺤﺖ ﺳﻠﻄﻪ اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه اﺳﺖ، ﺑﻪ ﻧﺤﻮي ﻛﻪ ﺳﻬﻢ ارزش اﻓﺰوده ﺻﻨﻌﺖ اﻳﻦ ﻛﺸﻮر ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ ﻣﻌﺎدل ﺳﻬﻢ ﻣﺠﻤﻮع 9 اﻗﺘﺼﺎد ﺑﺰرگ ﺑﻌﺪ از ﺧﻮدش اﺳﺖ. از ﻣﻴﺎن ﻛﺸﻮرﻫﺎي در ﺣﺎل ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻫﻨﺪوﺳﺘﺎن ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺳﻬﻢ را در اﻳﻦ ﻣﻘﻮﻟﻪ دارد. ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي راﻳﺎﻧﻪ‌اي، ﺗﻨﻬﺎ زﻳﺮﺑﺨﺸﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ در ﺗﻤﺎم ﻧﻮاﺣﻲ در ﺣﺎل رﺷﺪ هستند و ﻳﻜﻲ از ﻣﻬﻢ‌ﺗﺮﻳﻦ ﻋﺎﻣﻼن اﺷﺘﻐﺎل در اﻳﻦ ﺑﺨﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ارزش اﻓﺰوده ﺗﻮﻟﻴﺪ فاوا ﺑﻪ ﻧﺤﻮ درخور‌ﺗﻮﺟﻬﻲ در آﺳﻴﺎي ﺷﺮﻗﻲ (ﻋﻤﺪﺗﺎ در ﭼﻴﻦ) ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ اﺳﺖ؛ در‌ﺣﺎﻟﻲ‌ﻛﻪ ﺣﻮزه ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻛﺸﻮرﻫﺎي ﺗﻮﺳﻌﻪ‌ﻳﺎﻓﺘﻪﺗﺮ ﺑﺮاي اﻓﺰاﻳﺶ ارزش در اﻳﻦ ﺑﺨﺶ ﻣﺤﺪودﺗﺮ است. در ﻳﻚ دﻫﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺻﺎدرات ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي فاوا و ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ از ﻃﺮﻳﻖ دﻳﺠﻴﺘﺎل ﺧﺪﻣﺎت‌دﻫﻲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺻﺎدرات ﺗﻤﺎم ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي دﻳﮕﺮ، رﺷﺪ ﺳﺮﻳﻊﺗﺮي داﺷﺘﻪاﻧﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺧﻮد ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ اﻓﺰاﻳﺶ ﻧﺮخ دﻳﺠﻴﺘﺎلﺳﺎزي در اﻗﺘﺼﺎد ﺟﻬﺎﻧﻲ اﺳﺖ. در ﺳﺎل 2018 ﺻﺎدرات ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي دﻳﺠﻴﺘﺎل ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﻮﻳﻞ 2/9 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮن دﻻر ﻳﺎ 50 درصد از ﻣﻴﺰان ﻛﻞ ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺑﺮآورده ﺷﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻣﻴﺰان از ﺳﺎل 2005 ﺗﺎ 2018 ﺑﻴﺶ از ﺳﻪ ﺑﺮاﺑﺮ ﺷﺪه است (آنکتاد، 2019).

تغییر ماهیت رقابت از رقابت بین شرکت‌ها به رقابت بین زیست‌بوم‌ها
عصر دیجیتال صدها فناوری جدید را به دست رهبران کسب‌و‌کار سپرده است و به آنها فرصتی می‌دهد تا مدل‌های تجاری، فرایندها و تجارب مشتری خود را تغییر دهند؛ اما فناوری‌های جدید به‌تنهایی برای تحقق این اهداف کافی نیستند. کسب‌و‌کارها باید بتوانند آنها را مهار کنند تا بتوانند برای شرکت و مشتریان خود به مؤثرترین و کارآمدترین روش‌ها کار کنند. این به زمان، هزینه و مهارت نیاز دارد. همه اینها می‌تواند منابع کمیاب باشد.
بنابراین، شرکت‌ها چه کاری می‌توانند انجام دهند تا از فناوری جدید بیشترین بهره را ببرند و سریع‌تر ارزش را به مشتریان خود برسانند؟ یکی از پاسخ‌ها پیوستن به زیست‌بوم‌های کسب‌و‌کار1 است. منظور از این کار پیوستن نیروها با سایر شرکت‌ها، همسان‌سازی قابلیت‌ها و به‌اشتراک‌گذاری منابع به منظور ایجاد محصولات و خدمات جدید و نوآورانه و تسریع سرعت در بازار است و این دقیقا همان کاری است که کسب‌و‌کارهای امروزی انجام می‌دهند. زیست‌بوم‌ها و مشارکت‌ها2به‌عنوان تنها راه موفقیت در بازار امروز مشاهده می‌شود، مطابق تحقیقات مؤسسه EY دو‌سوم (68 درصد) از رهبران کسب‌و‌کارها که در تحقیقات جدید این شرکت حضور داشته‌اند که شامل بررسی 500 شرکت و 70 شرکت نوپا در طیف وسیعی از کشورها و بخش‌های اقتصادی جهان بوده، این اعتقاد را داشته‌اند که تنها راه نجات و رقابت‌پذیری ایشان، پیوستن به زیست‌بوم‌ها بوده است (Higgins، 2020).
در یک نظرسنجی جداگانه از 400 مدیر ارشد جهانی، به سفارش EY مشخص شد که پاسخ‌دهندگان انتظار دارند استفاده از زیست‌بوم‌ها به طور مادی به درآمد آنها کمک کنند: دو‌سوم (67 درصد) معتقدند که حداقل 10 درصد از درآمد خود را در مدت‌زمان پنج سال از طریق زیست‌بوم‌ها کسب خواهند کرد.
اما زیست‌بوم کسب‌و‌کار چیست؟ زیست‌بوم کسب‌وکار تعریف ساده‌ای دارد؛ مجموعه‌ای از کسب‌وکار‌ها و صنایع مختلف که با هم در تعامل بوده و در بقای همدیگر مؤثر هستند. در واقع زیست‌بوم کسب‌و‌کار سیستمی گسترش‌یافته از سازمان‌هایی است که متقابلا از یکدیگر حمایت می‌کنند. در نگرش زیست‌بومی اعتقاد بر این است که هر‌یک از اعضا بر سرنوشت کل زیست‌بوم کسب‌و‌کار تأثیر دارد. به بیان دیگر، ورود و خروج هریک از اعضا بر عملکرد سایر اعضا مؤثر است. به‌عنوان مثال، هنگامی که تعداد مشتریان شبکه کاهش می‌یابد، ارزش شبکه برای تأمین‌کنندگان و سایر مشتریان شبکه کاهش می‌یابد. همچنین هنگامی که تأمین‌کننده جدید یک محصول مکمل به شبکه وارد می‌شود، ارزش شبکه برای کل اعضای آن افزایش می‌یابد (حبیبی, ۱۳۹۸) و (Iansiti & Levien، 2004).
جیمز موور، استراتژیست کسب‌و‌کار که اصطلاح زیست‌بوم کسب‌و‌کار را اولین بار در سال ۱۹۹۳ مطرح کرد، در سال ۲۰۰۶، مدلی برای توضیح زیست‌بوم ارائه داده است. مطابق این مدل، زیست‌بوم کسب‌وکار یک تشکل اقتصادی است که بنیان آن بر مجموعه‌ای از سازمان‌هایی که با یکدیگر تعامل دارند قرار می‌گیرد و توسط آنها پشتیبانی می‌شود. این زیست‌بوم، ساختار و رفتار شبکه‌ای از سازمان‌ها که همگی از یک پلتفرم فناوری اصلی استفاده می‌کنند و همچنین شیوه‌هایی را که هرکدام از سازمان‌های حاضر در زیست‌بوم می‌توانند در آن رشد یابند، توصیف می‌کند. زیست‌بوم کسب‌وکار مطابق آنچه در شکل زیر نشان داده شده است، مشتریان، تولیدکنندگان اصلی، رقبا و دیگر ذی‌نفعان را شامل می‌شود (شامی زنجانی، ۱۳۹۹).
رهبر یا هماهنگ‌کننده زیست‌بوم از‌جمله مهم‌ترین نقش‌های موجود و در واقع جزء کلیدی در یک زیست‌بوم است. نقشی که انگیزه‌های ورود به زیست‌بوم را برای اعضا فراهم می‌کند، بین فعالیت‌هایشان هماهنگی ایجاد می‌کند، استانداردها و قواعد را وضع می‌کند و در منازعات و اختلافات نقش داور را ایفا می‌کند و همچنین طرح‌ریزی آینده زیست‌بوم را بر‌عهده دارد. طبیعتا هماهنگ‌کننده زیست‌بوم باید نفوذ زیادی بر اجزا داشته باشد و از اینکه همه اعضا از کسب‌و‌کار در زیست‌بوم منتفع می‌شوند، اطمینان حاصل کند. رهبران زیست‌بوم باید از یک طرف، تأمین‌کنندگان و مشتریان را به همکاری با یکدیگر در راستای بهبود مستمر محصولات ترغیب کنند و از طرف دیگر، قدرت چانه‌زنی خود را نسبت به این شرکا حفظ کنند. در صورت رهبری مناسب، زیست‌بوم به پایداری و سودآوری بالا می‌رسد. (شامی زنجانی، ۱۳۹۹).
با ایجاد یا پیوستن به زیست‌بوم‌های متمرکز، شرکت‌ها قادر به ایجاد ارزش‌آفرینی برای مشتریان هستند؛ به‌گونه‌ای‌که به‌تنهایی قادر به انجام آن نیستند. زیست‌بوم‌ها امروزه یک فرصت مهم برای کسب‌و‌کارها است؛ اما این کار آسان نیست. فرهنگ، پیچیدگی و ملاحظات قراردادی، همگی چالش‌های مهمی را برای برنامه‌های شرکت‌ها برای استفاده از یک زیست‌بوم به وجود می‌آورد. کسب‌و‌کارهایی که این شیوه را در عملکرد خود ندارند؛ بنابراین به طور مؤثر مشارکت نمی‌کنند و در اتحادهای استراتژیک حضور ندارند، در معرض خطر هستند و نمی‌توانند به همان اندازه که مورد نیاز است، به نیازهای مشتریان و بازارهای خود پاسخ دهند.
در عصر جدید پلتفرم‌ها ابزار توسعه زیست‌بوم‌ها هستند و این دو با همدیگر توانمندساز ورود شرکت‌ها و کسب‌و‌کارها به اقتصاد دیجیتال و بهتر بگوییم لازمه ورود به این دوره هستند (Jacobides, Sundararajan, & Van Alstyne, 2019).
پی‌نوشت:
1-Partnership
2-Business Ecosystem

تعریف اقتصاد دیجیتال: عصر جدیدی در زندگی بشر شروع شده است که از ویژگی‌های آن افزایش سرعت تحولات، دگرگونی پرشتاب کسب‌و‌کارها و ظهور و سقوط کسب‌و‌کارها با سرعت عجیب، تغییر الگوی زندگی و وابسته بیش‌از‌پیش به فناوری‌های دیجیتال، افزایش سرعت و کیفیت دسترسی به اینترنت و ظهور دستیارهای دیجیتال مبتنی بر هوش مصنوعی چه برای کاربری شخص و چه برای کاربری تجاری است. آری عصر جدید، عصر انقلاب چهارم صنعتی است که شروع آن در کشور آلمان و به اوایل دهه ۲۰۱۰ میلادی برمی‌گردد و روندی که از این کشور شروع شد، با سرعت زیادی در همه دنیا در حال درنوردیدن است و شیوع ویروس کرونا در سال ۲۰۲۰ میلادی، تمایل کشورها و اقتصادها به پذیرش الزامات عصر جدید را دو‌چندان کرد. بر پایه همین الزامات، اقتصاد هم با پارادایم جدیدی روبه‌رو شده است و ما در دوره گذار از اقتصاد سنتی به اقتصاد دیجیتال هستیم. در این نوشتار سعی خواهیم کرد که مفهوم اقتصاد دیجیتال و روندهای مرتبط را بر‌اساس آخرین گزارش‌های مراجع معتبر بین‌المللی معرفی کنیم.

اقتصاد دیجيتال حوزه وسيع‌تری از بخش دیجيتال و ICT (فاوا) دارد و اغلب فعاليت‌های اقتصادی فعال در سطح دیجیتالی را پوشش می‌دهد. نكته درخور‌توجه آن است که اقتصاد دیجیتال در نقطه مقابل اقتصاد سنتی قرار داشته و به طور فزاینده‌ای با اقتصاد فیزیکی یا آفلاین درهم آميخته شده و این ترسيم شفاف از اقتصاد دیجیتال را مشكل‌تر می‌کند.
به طور کلی، تعریف واحدی از اقتصاد دیجیتال وجود ندارد؛ اما دو محقق در سال ۲۰۱۷ مدلی مفهومی برای درک هرچه بهتر از اقتصاد دیجیتال ارائه کرده‌اند و این تعریف توسط آنکتاد (کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد) به‌عنوان مبنای تعریف و اندازه‌گیری اقتصاد دیجیتال در نظر گرفته شده است (Bukht & Heeks، 2017) و (آنکتاد، 2019). این مدل به تبيين هسته مرکزی، حوزه محدود و وسیع از اقتصاد دیجیتال پرداخته است؛ بخش هسته مرکزی (همان رسته فاوا) و حوزه محدود، به بخش توليدات فاوا مربوط بوده و دربرگيرنده خدمات دیجيتال مختلف (مانند برون‌سپاری خدمات مرکز تماس) و خدمات اقتصاد پلتفرمی (مانند فيس‌بوک و گوگل) است.
حوزه وسیع‌تر از اقتصاد دیجیتال که تمام فعالیت‌های اقتصادی مبتنی بر فناوری‌های دیجیتالی را پوشش می‌دهد، به‌عنوان «اقتصاد دیجیتالی‌شده» نامیده می‌شود. این گستره وسیع، کسب‌وکارهای الکترونیک (معاملات کسب‌وکار مبتنی بر فاوا) و زیرمجموعه آن، تجارت الکترونیک (معاملات تجارت مبتنی بر فاوا)، تصمیم‌گیری الگوریتمی مبتنی خودکار در تولید شامل کارخانه هوشمند و کشاورزی دقیق، اقتصاد اشتراکی و اقتصاد پلتفرمی (مانند اوبر و Airbnb) و پلتفرم‌های نیروی کار آزاد آنلاین (مانند آپ ورک و آمازون مکانیکال تورک) تحت عنوان«اقتصاد گیگ» را پوشش می‌دهد.
اقتصاد دیجيتال در نتيجه ترکيبی از فناوری‌هایی است که تمام سيستم‌های مكانيكی، ارتباطی و زیرساخت‌ها را در بر می‌گيرد. تلاقی این فناوری‌ها با حوزه‌های مختلف کسب‌وکار است که مفهومی به نام اقتصاد دیجيتال را خلق کرده و در کنار تغيير نيازهای مشتریان و کسب‌وکارها، به‌عنوان پيشران‌های اصلی اقتصاد دیجيتال نمایان شده‌اند (عليزاده, 1397). در حوزه اقتصاد دیجیتال نابرابری بزرگی در دنیا وجود دارد و حجم غالب فعالیت‌ها و بالطبع فرصت‌ها و درآمدهای این حوزه در اختیار دو کشور آمریکا و چین است و این زنگ خطر را برای تمام کشورهای دیگر به صدا درآورده است. در واقع هر کشوری که می‌خواهد در عصر جدید جایگاه خود را در اقتصاد بین‌الملل حفظ کند یا آن را ارتقا ببخشد، باید توجه و تمرکز ویژه‌ای در حوزه اقتصاد دیجیتال داشته باشد و در صورت غفلت از این موضوع بیم آن می‌رود که توسعه‌نیافتگی و کاهش درآمد ملی و فقر بیش‌از‌پیش توسعه یابد. روندهای اخیر در اقتصاد دیجیتال و تصویری از این نابرابری در شکل زیر نشان داده شده است:

اشتغال بخش فاوا و متخصصان فاوا
اشتغال در حوزه فاوا به دو صورت است. اول اشتغال رسته فاوا و شامل تمام افرادی است که در بنگاه‌های کسب‌و‌کار رسته فاوا مشغول کار هستند و در واقع معرف اشتغال در هسته مرکز اقتصاد دیجیتال را شامل می‌شوند و دوم اشتغال متخصصان فاوا در کل کسب‌و‌کارها که در واقع معرف اشتغال در حوزه‌های محدود و وسیع اقتصاد دیجیتال علاوه بر رسته فاوا، است. درباره اشتغال رسته فاوا برآوردهایی انجام شده و گزارش‌های ملی و بین‌المللی متعددی وجود دارد که ما از گزارش‌های سازمان آنکتاد برای بخش بین‌الملل و گزارش‌های مرکز آمار ایران برای سطح ملی استفاده خواهیم کرد؛ اما درباره اشتغال متخصصان فاوا‌ برآوردهای محدودتری در اختیار است. در اتحادیه اروپا این موضوع سالانه برآورد می‌شود و به‌تازگی شرکت IDC یک برآورد در سطح بین‌المللی انجام داده است؛ اما در سطح ملی ما گزارش قابل استنادی در این حوزه در اختیار نداریم.
در اتحادیه اروپا (اتحادیه ۲۷ کشوری به جز انگلستان) تعداد اشتغال متخصصان فاوا از 5.6 میلیون نفر در سال 2011 با رشد ۴۰ درصدی به 7.8 میلیون نفر در سال ۲۰۱۹ افزایش یافته و در این در حالی است که کل اشتغال اتحادیه اروپا در این دوره فقط 6.9 درصد افزایش یافته است و در واقع سرعت افزایش اشتغال حوزه فاوا بیش از شش برابر سرعت افزایش کل اشتغال بوده است. همچنین سهم اشتغال این حوزه از کل اشتغال از 3.0 درصد به 3.9 درصد افزایش یافته است. این روند غالب در کل دنیا است و پیش‌بینی می‌شود که حجم اشتغال بخش فاوا دست‌کم در یک دهه آینده افزایشی باشد؛ هرچند نوع مهارت‌های مورد نیاز نیروی کار با سرعت زیادی در حال تغییر است و نگرانی چشمگیری در کل دنیا ایجاد کرده است که جداگانه باید مورد توجه قرار گیرد و در نوشتاری دیگر در همین ویژه‌نامه این موضوع به تفصیل بیان شده است.
مطابق گزارش اقتصاد دیجیتال آنکتاد، میزان اشتغال رسته فاوا در سال ۲۰۱۰ بیش از ۳۴ میلیون نفر بوده که با رشد متوسط سالانه ۱۶ درصد تا سال ۲۰۱۵ به ۳۹.۳ میلیون نفر افزایش یافته است ﻛﻪ در‌اﻳﻦ‌ﻣﻴﺎن ﺧﺪﻣﺎت راﻳﺎﻧﻪ‌اي ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺳﻬﻢ (38 درصد) را داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﻣﻴﺰان ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﺑﺨﺶ فاوا در اﺷﺘﻐﺎل ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻧﻴﺰ در ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺎزه زﻣﺎﻧﻲ از 1.8 درصد به دو درصد اﻓﺰاﻳﺶ ﻳﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
درباره اشتغال متخصصان تمام وقت فاوا، برآورد شرکت IDC نشان می‌دهد که تعداد این متخصصان در سال ۲۰۲۰ با رشد ۳.۹ درصد نسبت به سال ۲۰۱۹ به بیش از ۵۵.۳ میلیون نفر بالغ شود. این شرکت همچنین پیش‌بینی کرده که در فاصله سال‌های ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۳ با متوسط نرخ رشد سالانه ۳.۸ درصد، تعداد شاغلان متخصصان تمام‌وقت فاوا تا سال ۲۰۲۳ به بیش از ۶۲ میلیون نفر در سراسر دنیا افزایش یابد (IDC، 2019).
شرکت معتبر McKinsey‌ مطالعات مختلفی را درباره پیامدهای اشتغالی اتوماسیون جدید ناشی از هوش مصنوعی و سایر فناوری‌های پیشتاز انقلاب چهارم صنعتی داشته است که خلاصه یافته‌های آن به شرح زیر است (Manyika, et al.، 2017):
بین صفر تا ۳۰ درصد ساعات کار در سراسر دنیا تا سال ۲۰۳۰ مکانیزه شده و به کمک اتوماسیون جدید انجام خواهد شد و ۴۰۰ تا ۸۰۰ میلیون شغل (و تعداد درخور‌توجهی بنگاه) در سراسر دنیا حذف خواهند شد.
از میان کل مشاغلی که از بین می‌روند، ۷۵ تا ۳۷۵ میلیون نفر (14 درصد کل نیروی کار) نیازمند تغییر دسته‌بندی‌های شغلی و یادگیری مهارت‌های جدید است و با آموزش مهارت‌های جدید می‌توان افراد را از مشاغلی که حذف می‌شوند، به سمت مشاغل جدید هدایت کرد.
در انگلستان تا سال ۲۰۲۵ تعداد ۸۰۰ هزار شغل حذف و ۳.۵ میلیون شغل ایجاد خواهد شد.
۸ تا ۹ درصد تقاضای نیروی کار در سال ۲۰۳۰ در ارتباط با مشاغل جدیدی است که پیش‌از‌آن وجود نداشته‌اند.
راهکارهای اصلی برای ایجاد مشاغل جدید و حذف اثر اتوماسیون نوین شامل رشد اقتصادی، نوآوری و سرمایه‌گذاری کافی به‌ویژه در بخش آموزش و به‌کارگیری مؤثر فناوری‌های جدید است.
چالش بزرگ اطمینان از کسب مهارت‌های جدید از سوی کارکنان و وجود پشتیبانی‌های مورد نیاز برای تغییر به سوی مشاغل جدید است.
کشورهایی که نمی‌توانند این تحول را مدیریت کنند، شاهد افزایش بی‌کاری و کاهش شدید دستمزدها خواهند بود.
مجمع جهانی اقتصاد در گزارش سال ۲۰۲۰ آینده مشاغل خود (Schwab & Zahidi, 2020) اعلام کرده اتوماسیون،‌ هم‌زمان با رکود اقتصادی COVID-19 ، یک سناریوی «ایجاد اختلال مضاعف» برای کارگران ایجاد می‌کند. علاوه بر اختلال فعلی بر اثر قفل‌شدن ناشی از همه‌گیری و انقباض اقتصادی، پذیرش فناوری توسط شرکت‌ها، وظایف، مشاغل و مهارت‌ها را تا سال 2025 تغییر خواهد داد. 43 درصد مشاغل مورد بررسی از سوی WEF اعلام کرده‌اند قصد دارند نیروی کار خود را به دلیل ادغام فناوری کاهش دهند، 41 درصد قصد دارند استفاده خود از پیمانکاران را برای کارهای تخصصی توسعه دهند و 34 درصد نیز به دلیل تلفیق فناوری، قصد دارند کار خود را گسترش دهند. بنا بر همین گزارش تا سال 2025، زمان صرف‌شده برای کارهای فعلی به دست انسان و ماشین‌ها برابر خواهد بود. سهم درخور‌توجهی از شرکت‌ها همچنین به دلیل عواملی فراتر از فناوری در پنج سال آینده، انتظار دارند که در مکان‌ها ، زنجیره‌های ارزش آنها و اندازه نیروی کارشان تغییراتی ایجاد کنند.
بر‌اساس اعلام WEF اگرچه تعداد «مشاغل جدید» ایجاد‌شده از تعداد مشاغل از‌بین‌رفته پیشی خواهد گرفت؛ اما بر‌خلاف سال‌های گذشته، ایجاد شغل کند می‌شود. کارفرمایان انتظار دارند که تا سال 2025، نقش‌های زائد به طور فزاینده از 15.4 درصد نیروی کار به 9 درصد (6.4 درصد کاهش) کاهش یابد و مشاغل نوظهور از 7.8 درصد به 13.5 درصد (رشد 5.7 درصد) کل کارکنان افزایش یابد. بنا بر تخمین WEF، تا سال 2025 ، 85 میلیون شغل ممکن است با تغییر در تقسیم کار بین انسان و ماشین‌آلات حذف شوند؛ در‌حالی‌که 97 میلیون فرصت شغلی جدید ممکن است ظاهر شود که بیشتر با تقسیم کار جدید بین انسان‌ها ، ماشین‌ها و الگوریتم‌ها سازگار است.

اندازه بازار بخش فاوا و اقتصاد دیجیتال
شرکت معتبر IDC صنعت فاوا را به دو بخش سنتی و نوین تقسیم کرده و بر‌اساس این تقسیم‌بندی، حجم بازار این صنعت را اندازه‌گیری می‌کند. بخش سنتی شامل سخت‌افزار، نرم‌افزار خدمات فناوری اطلاعات و ارتباطات است و بخش نوین شامل اینترنت اشیا، هوش مصنوعی، رباتیک، واقعیت افزوده/مجازی و پرینت سه‌بعدی است. مطابق گزارش اخیر این شرکت، پس از سال‌ها رشد، حجم بازار فاوا به دلیل همه‌گیری COVID-19 در سال 2020 نسبتا ثابت مانده و رشد نداشته و این در حالی است که تولید ناخالص دنیا در اغلب کشورها و سطح بین‌المللی با رشد منفی درخور‌توجه روبه‌رو بوده است. البته همان‌طور که در جدول زیر مشاهده می‌شود همه بخش‌های سنتی فاوا در سال ۲۰۲۰ رشد منفی داشته‌اند و این فناوری‌های نوین بوده که با رشد بالای خود این رشد منفی را جبران کرده‌اند. در‌حالی‌که پیش‌بینی می‌شود حجم بازار در بخش سنتی فاوا‌ در سال‌های آتی به اندازه رشد تولید ناخالص داخلی کل اقتصاد در دهه آینده رشد کند؛ اما صنعت کل فاوا با رشد بیش از دو برابر تولید ناخالص داخلی مواجه خواهد شد؛ زیرا فناوری‌های جدید سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص می‌دهند. ظهور اینترنت اشیا در‌حال‌حاضر به رشد درخور‌توجه بازار کمک می‌کند و در پنج تا 10 سال فناوری‌های جدید مانند رباتیک، هوش مصنوعی و واقعیت افزوده و مجازی رشد درخور‌توجهی خواهند داشت و تا بیش از 25 درصد از بازار فاوا در اختیار فناوری‌های جدید خواه بود. به‌ویژه برآوردهای IDC‌ و شرکت معتبر و چند مرجع معتبر بین‌المللی دیگر بیانگر آن است که در چند سال اخیر بیشترین رشد و سودآوری و اشتغال در صنعت فاوا به بخش‌های فناوری‌های نوین، نرم‌افزار و خدمات فناوری اطلاعات متعلق است و روزبه‌روز رونق و توسعه این بخش‌ها در حال افزایش است (Lovelock , et al.، 2017) و (Miklós, Lehel, Gergely, Levente, & Edina, 2015). بنا بر گزارش شرکت IDC پیش‌بینی ‌شده که در دوره 2018 تا 2023 گردش مالی کل صنعت فاوا 4.6 درصد رشد سالانه (به قیمت ثابت) داشته باشد که در همین دوره بخش فناوری‌های جدید 15.8 درصد رشد خواهد داشت. پیش‌بینی ‌شده که در این دوره گردش مالی صنعت فاوا از ۴.6 تریلیون دلار در سال 2018 به حدود 5.8 تریلیون دلار در سال 2023 افزایش یابد. مطابق برآورد IDC‌ حجم بازار فاوا در سال 2020 حدود 4.9 تریلیون دلار است که سهم بخش فناوری اطلاعات ۳4 درصد (شامل خدمات فناوری اطلاعات ۲2 درصد و نرم‌افزار ۱2 درصد) ، ارتباطات ۲7 درصد، سخت‌افزار ۲1 درصد و فناوری‌های نوین ۱8 درصد خواهد بود.
فاوا حجم درخور‌توجهی از تولید ناخالص داخلی را در کشورهای پیشرو به خود اختصاص داده است. به‌عنوان نمونه در کشورهای اروپایی سهم این صنعت از کل اقتصاد از 2.49 درصد در یونان تا 8.04 درصد در مالت در سال ۲۰۱۸ بوده است.
حال پس از بررسی حجم بازار و جایگاه بخش فاوا، اندازه بازار اقتصاد دیجیتال را هم بر‌اساس مدل آنکتاد معرفی کنیم و در واقع مطابق آنچه در شکل 1 هست، ببینیم که حجم اقتصادی حوزه‌های محدود و وسیع اقتصاد دیجیتال چه اندازه است. بنا بر گزارش آنکتاد ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻧﻮع ﺗﻌﺮﻳﻒ، وﺳﻌﺖ ﻋﻤﻞ اﻗﺘﺼﺎد دﻳﺠﻴﺘﺎل ﺑﻴﻦ 4.5 تا ۱۵.۵ درﺻﺪ از ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺗﺨﻤﻴﻦ زده می‌شود. از ﻧﻈﺮ ارزشﻫﺎي اﺿﺎﻓﻪ‌ﺷﺪه در ﺑﺨﺶ فاوا، اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه و ﭼﻴﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﺎ ﻣﺸﻤﻮل 40 درصد ﻛﻞ ﻣﻴﺰان ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ اﻣﺎ در ﺑﺤﺚ ﻣﺸﺎرﻛﺖ در ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ ﻣﻠﻲ، ﺑﺨﺶ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺗﺎﻳﻮان در ﭼﻴﻦ، اﻳﺮﻟﻨﺪ و ﻣﺎﻟﺰي ﺳﻬﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮي دارﻧﺪ. در داﺧﻞ ﺑﺨﺶ فاوا ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي راﻳﺎﻧﻪ‌اي ﺑﺰرﮔ‌ﺘﺮﻳﻦ ﺟﺰء را ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲدﻫﻨﺪ و ﺳﻬﻢ آنها در ﻣﺠﻤﻮع ارزش اﻓﺰوده 40 درصد است. اﻛﺜﺮ ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي راﻳﺎﻧﻪ‌اي دﻧﻴﺎ ﺗﺤﺖ ﺳﻠﻄﻪ اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه اﺳﺖ، ﺑﻪ ﻧﺤﻮي ﻛﻪ ﺳﻬﻢ ارزش اﻓﺰوده ﺻﻨﻌﺖ اﻳﻦ ﻛﺸﻮر ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ ﻣﻌﺎدل ﺳﻬﻢ ﻣﺠﻤﻮع 9 اﻗﺘﺼﺎد ﺑﺰرگ ﺑﻌﺪ از ﺧﻮدش اﺳﺖ. از ﻣﻴﺎن ﻛﺸﻮرﻫﺎي در ﺣﺎل ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻫﻨﺪوﺳﺘﺎن ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺳﻬﻢ را در اﻳﻦ ﻣﻘﻮﻟﻪ دارد. ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي راﻳﺎﻧﻪ‌اي، ﺗﻨﻬﺎ زﻳﺮﺑﺨﺸﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ در ﺗﻤﺎم ﻧﻮاﺣﻲ در ﺣﺎل رﺷﺪ هستند و ﻳﻜﻲ از ﻣﻬﻢ‌ﺗﺮﻳﻦ ﻋﺎﻣﻼن اﺷﺘﻐﺎل در اﻳﻦ ﺑﺨﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ارزش اﻓﺰوده ﺗﻮﻟﻴﺪ فاوا ﺑﻪ ﻧﺤﻮ درخور‌ﺗﻮﺟﻬﻲ در آﺳﻴﺎي ﺷﺮﻗﻲ (ﻋﻤﺪﺗﺎ در ﭼﻴﻦ) ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ اﺳﺖ؛ در‌ﺣﺎﻟﻲ‌ﻛﻪ ﺣﻮزه ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻛﺸﻮرﻫﺎي ﺗﻮﺳﻌﻪ‌ﻳﺎﻓﺘﻪﺗﺮ ﺑﺮاي اﻓﺰاﻳﺶ ارزش در اﻳﻦ ﺑﺨﺶ ﻣﺤﺪودﺗﺮ است. در ﻳﻚ دﻫﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺻﺎدرات ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي فاوا و ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ از ﻃﺮﻳﻖ دﻳﺠﻴﺘﺎل ﺧﺪﻣﺎت‌دﻫﻲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺻﺎدرات ﺗﻤﺎم ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي دﻳﮕﺮ، رﺷﺪ ﺳﺮﻳﻊﺗﺮي داﺷﺘﻪاﻧﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺧﻮد ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ اﻓﺰاﻳﺶ ﻧﺮخ دﻳﺠﻴﺘﺎلﺳﺎزي در اﻗﺘﺼﺎد ﺟﻬﺎﻧﻲ اﺳﺖ. در ﺳﺎل 2018 ﺻﺎدرات ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي دﻳﺠﻴﺘﺎل ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﻮﻳﻞ 2/9 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮن دﻻر ﻳﺎ 50 درصد از ﻣﻴﺰان ﻛﻞ ﺳﺮوﻳﺲﻫﺎي ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺑﺮآورده ﺷﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻣﻴﺰان از ﺳﺎل 2005 ﺗﺎ 2018 ﺑﻴﺶ از ﺳﻪ ﺑﺮاﺑﺮ ﺷﺪه است (آنکتاد، 2019).

تغییر ماهیت رقابت از رقابت بین شرکت‌ها به رقابت بین زیست‌بوم‌ها
عصر دیجیتال صدها فناوری جدید را به دست رهبران کسب‌و‌کار سپرده است و به آنها فرصتی می‌دهد تا مدل‌های تجاری، فرایندها و تجارب مشتری خود را تغییر دهند؛ اما فناوری‌های جدید به‌تنهایی برای تحقق این اهداف کافی نیستند. کسب‌و‌کارها باید بتوانند آنها را مهار کنند تا بتوانند برای شرکت و مشتریان خود به مؤثرترین و کارآمدترین روش‌ها کار کنند. این به زمان، هزینه و مهارت نیاز دارد. همه اینها می‌تواند منابع کمیاب باشد.
بنابراین، شرکت‌ها چه کاری می‌توانند انجام دهند تا از فناوری جدید بیشترین بهره را ببرند و سریع‌تر ارزش را به مشتریان خود برسانند؟ یکی از پاسخ‌ها پیوستن به زیست‌بوم‌های کسب‌و‌کار1 است. منظور از این کار پیوستن نیروها با سایر شرکت‌ها، همسان‌سازی قابلیت‌ها و به‌اشتراک‌گذاری منابع به منظور ایجاد محصولات و خدمات جدید و نوآورانه و تسریع سرعت در بازار است و این دقیقا همان کاری است که کسب‌و‌کارهای امروزی انجام می‌دهند. زیست‌بوم‌ها و مشارکت‌ها2به‌عنوان تنها راه موفقیت در بازار امروز مشاهده می‌شود، مطابق تحقیقات مؤسسه EY دو‌سوم (68 درصد) از رهبران کسب‌و‌کارها که در تحقیقات جدید این شرکت حضور داشته‌اند که شامل بررسی 500 شرکت و 70 شرکت نوپا در طیف وسیعی از کشورها و بخش‌های اقتصادی جهان بوده، این اعتقاد را داشته‌اند که تنها راه نجات و رقابت‌پذیری ایشان، پیوستن به زیست‌بوم‌ها بوده است (Higgins، 2020).
در یک نظرسنجی جداگانه از 400 مدیر ارشد جهانی، به سفارش EY مشخص شد که پاسخ‌دهندگان انتظار دارند استفاده از زیست‌بوم‌ها به طور مادی به درآمد آنها کمک کنند: دو‌سوم (67 درصد) معتقدند که حداقل 10 درصد از درآمد خود را در مدت‌زمان پنج سال از طریق زیست‌بوم‌ها کسب خواهند کرد.
اما زیست‌بوم کسب‌و‌کار چیست؟ زیست‌بوم کسب‌وکار تعریف ساده‌ای دارد؛ مجموعه‌ای از کسب‌وکار‌ها و صنایع مختلف که با هم در تعامل بوده و در بقای همدیگر مؤثر هستند. در واقع زیست‌بوم کسب‌و‌کار سیستمی گسترش‌یافته از سازمان‌هایی است که متقابلا از یکدیگر حمایت می‌کنند. در نگرش زیست‌بومی اعتقاد بر این است که هر‌یک از اعضا بر سرنوشت کل زیست‌بوم کسب‌و‌کار تأثیر دارد. به بیان دیگر، ورود و خروج هریک از اعضا بر عملکرد سایر اعضا مؤثر است. به‌عنوان مثال، هنگامی که تعداد مشتریان شبکه کاهش می‌یابد، ارزش شبکه برای تأمین‌کنندگان و سایر مشتریان شبکه کاهش می‌یابد. همچنین هنگامی که تأمین‌کننده جدید یک محصول مکمل به شبکه وارد می‌شود، ارزش شبکه برای کل اعضای آن افزایش می‌یابد (حبیبی, ۱۳۹۸) و (Iansiti & Levien، 2004).
جیمز موور، استراتژیست کسب‌و‌کار که اصطلاح زیست‌بوم کسب‌و‌کار را اولین بار در سال ۱۹۹۳ مطرح کرد، در سال ۲۰۰۶، مدلی برای توضیح زیست‌بوم ارائه داده است. مطابق این مدل، زیست‌بوم کسب‌وکار یک تشکل اقتصادی است که بنیان آن بر مجموعه‌ای از سازمان‌هایی که با یکدیگر تعامل دارند قرار می‌گیرد و توسط آنها پشتیبانی می‌شود. این زیست‌بوم، ساختار و رفتار شبکه‌ای از سازمان‌ها که همگی از یک پلتفرم فناوری اصلی استفاده می‌کنند و همچنین شیوه‌هایی را که هرکدام از سازمان‌های حاضر در زیست‌بوم می‌توانند در آن رشد یابند، توصیف می‌کند. زیست‌بوم کسب‌وکار مطابق آنچه در شکل زیر نشان داده شده است، مشتریان، تولیدکنندگان اصلی، رقبا و دیگر ذی‌نفعان را شامل می‌شود (شامی زنجانی، ۱۳۹۹).
رهبر یا هماهنگ‌کننده زیست‌بوم از‌جمله مهم‌ترین نقش‌های موجود و در واقع جزء کلیدی در یک زیست‌بوم است. نقشی که انگیزه‌های ورود به زیست‌بوم را برای اعضا فراهم می‌کند، بین فعالیت‌هایشان هماهنگی ایجاد می‌کند، استانداردها و قواعد را وضع می‌کند و در منازعات و اختلافات نقش داور را ایفا می‌کند و همچنین طرح‌ریزی آینده زیست‌بوم را بر‌عهده دارد. طبیعتا هماهنگ‌کننده زیست‌بوم باید نفوذ زیادی بر اجزا داشته باشد و از اینکه همه اعضا از کسب‌و‌کار در زیست‌بوم منتفع می‌شوند، اطمینان حاصل کند. رهبران زیست‌بوم باید از یک طرف، تأمین‌کنندگان و مشتریان را به همکاری با یکدیگر در راستای بهبود مستمر محصولات ترغیب کنند و از طرف دیگر، قدرت چانه‌زنی خود را نسبت به این شرکا حفظ کنند. در صورت رهبری مناسب، زیست‌بوم به پایداری و سودآوری بالا می‌رسد. (شامی زنجانی، ۱۳۹۹).
با ایجاد یا پیوستن به زیست‌بوم‌های متمرکز، شرکت‌ها قادر به ایجاد ارزش‌آفرینی برای مشتریان هستند؛ به‌گونه‌ای‌که به‌تنهایی قادر به انجام آن نیستند. زیست‌بوم‌ها امروزه یک فرصت مهم برای کسب‌و‌کارها است؛ اما این کار آسان نیست. فرهنگ، پیچیدگی و ملاحظات قراردادی، همگی چالش‌های مهمی را برای برنامه‌های شرکت‌ها برای استفاده از یک زیست‌بوم به وجود می‌آورد. کسب‌و‌کارهایی که این شیوه را در عملکرد خود ندارند؛ بنابراین به طور مؤثر مشارکت نمی‌کنند و در اتحادهای استراتژیک حضور ندارند، در معرض خطر هستند و نمی‌توانند به همان اندازه که مورد نیاز است، به نیازهای مشتریان و بازارهای خود پاسخ دهند.
در عصر جدید پلتفرم‌ها ابزار توسعه زیست‌بوم‌ها هستند و این دو با همدیگر توانمندساز ورود شرکت‌ها و کسب‌و‌کارها به اقتصاد دیجیتال و بهتر بگوییم لازمه ورود به این دوره هستند (Jacobides, Sundararajan, & Van Alstyne, 2019).
پی‌نوشت:
1-Partnership
2-Business Ecosystem

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها