ریشههای اقتصادی کودتا و اصلاحات ارضی
نفت در کشاکش نزاعهای سیاسی
در طول تاریخ حوادث یا تصمیمهای سیاسی گوناگونی وجود دارد که منجر به اثرگذاری بر اقتصاد ایران یا سایر کشورهای جهان شده است. حوادث سیاسی نهتنها بعد سیاسی و دیپلماسی به خود گرفته بلکه اثرات اقتصادی کوتاه یا بلندمدت آنها بر صنعت و زندگی مردم تأثیرگذار بوده است.
به گزارش روزنامه شرق، در طول تاریخ حوادث یا تصمیمهای سیاسی گوناگونی وجود دارد که منجر به اثرگذاری بر اقتصاد ایران یا سایر کشورهای جهان شده است. حوادث سیاسی نهتنها بعد سیاسی و دیپلماسی به خود گرفته بلکه اثرات اقتصادی کوتاه یا بلندمدت آنها بر صنعت و زندگی مردم تأثیرگذار بوده است. از همین جهت در این گزارش تلاش شده برخی حوادث تاریخی صد سال اخیر ایران را که بر اقتصاد و بهویژه بر درآمدهای نفتی تأثیرگذار بوده است، بررسی کنیم تا بهنوعی مشخص شود تصمیمات یا حوادث تاریخی چگونه میتواند بر سرنوشت و اقتصاد یک کشور اثر گذارد.
دارسی؛ سرآغاز ورود نفت به بودجه ایران
اولین حادثه تاریخی که مورد بررسی قرار میگیرد، قرارداد دارسی است. قرارداد دارسی در سال ۱۹۰۱ میان ایران در زمان زمامداری مظفرالدینشاه با ویلیام ناکس دارسی به امضا رسید. بر اساس این قرارداد، دارسی متعهد شد سالانه ۲۰ هزار لیر وجه نقد و ۱۶ درصد از منافع خالص خود را به دولت ایران پرداخت کند. در مقابل ایران نیز متعهد شد امتیاز استخراج و بهرهبرداری از نفت در سراسر ایران به استثنای استانهای شمالی را به مدت ۶۰ سال به دارسی واگذار کند. بعد از گذشت هفت سال از انعقاد قرارداد میان ایران و دارسی، در سال ۱۹۰۸ بالاخره اکتشاف در مسجدسلیمان به نتیجه رسید و اولین چاه نفت ایران در این منطقه حفر شد. البته صادرات نفت تولیدی از این چاه بهآسانی نبود. به دلیل آنکه زیرساختها و تجهیزات لازم برای صادرات نفت فراهم نبود، صادرات از این چاه نفت با چهار سال تأخیر و در سال ۱۹۱۲ صورت گرفت. نکته جالب سهم ۲۵درصدی ایران از فروش نفت بود که با توجه به اقتصاد ضعیف ایران و وابستگی اقتصاد و درآمدهای بسیار کم از سایر روشها، درآمد حاصله از فروش نفت و امتیاز آن بسیار درخور توجه بود. میزان فروش هر بشکه نفت در سال ۱۹۰۱ که قرارداد دارسی منعقد شد، ۰.۹۶ سنت بود که در سال ۱۹۱۲ که صادرات نفت آغاز شد، به رقم ۰.۷۴ سنت رسید. اگرچه شاهد کاهش قیمت نفت در این دوران بودیم، اما نکته مهم ایجاد یک منبع جدید درآمدی برای ایران بود و از این جهت میتوان به آن توجه کرد. درباره نوع قرارداد و امتیازات این قرارداد بحثهای بسیاری وجود دارد، اما باید به این نکته توجه شود که قرارداد دارسی سرآغاز نفتیشدن ایران و درآمدهای نفتی بود که توسعه اقتصادی برای ایران را به دنبال داشت.
«قحطی بزرگ» در دوران بیطرفی در جنگ جهانی
حادثه بعدی مهم را میتوان جنگهای جهانی عنوان کرد. در اهمیت و اثرات جنگهای جهانی بر کشورهای دنیا و بهویژه بعد اقتصادی آن هیچ شکی وجود ندارد. ایران نیز اگرچه در طول جنگهای جهانی سیاست بیطرفی خود را دنبال و اعلام کرد ولی دچار مشکلات و معضلات فراوانی مانند قحطی گسترده شد که در تاریخ به «قحطی بزرگ» معروف است. نفت بهویژه در زمان جنگ جهانی دوم توجه کشورهای دنیا را بهعنوان یک عامل محرک در اقتصاد و همچنین نیروهای نظامی به خودش معطوف کرد. آلمان نازی با پیشروی در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز به دنبال دستیابی به منابع جدید نفت برای ادامه پیشروی در جنگ جهانی دوم بود. طبیعی است که ایران به دلیل داشتن منابع فراوان نفتی در آن زمان مورد توجه متفقین و متحدین قرار بگیرد. در سالهای ۱۹۳۵ تا سال ۱۹۳۹ استخراج نفت ایران از ۹ میلیون تن در سال به بیش از ۱۱ میلیون تن رسید. موضوع درخور توجه در دوران جنگ جهانی و قبل از آن، این نکته است که صادرات نفت بیش از ۶۰ درصد کل صادرات ایران را در آن زمان به خودش اختصاص میداد ولی به علت قراردادها و درصدهای مختلف سهم ارز و درآمدهای حاصل از فروش نفت کمتر از ۱۵ درصد در سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۴۱ بود. کمبود درآمدهای حاصل از فروش نفت آنچنان چشمگیر نبود که بتواند از اقتصاد ایران حمایت کرده و موجب رشد و توسعه شود و در مقابل بحرانهای اقتصادی جهانی بهعنوان مانعی در برابر اثرات مخرب آنها عمل کند. رضاخان به دنبال این بود که درآمدهای حاصل از فروش نفت را که در سالهای زمامداری او ۱۰ برابر شده بود، در صندوق ذخیره ملی حفظ و ذخیره کند تا بتواند با برنامهریزیهایی درباره افزایش پشتوانه پول توسط طلا به توسعه اقتصادی بپردازد. نکته مهم درباره این سالها این بود که درآمدهای ایران از فروش نفت افزایش یافت ولی همچنان به دلیل درآمد کم این رقم بیش از ۱۵ درصد از واردات کشور نبود و اغلب درآمدهای حاصل از فروش نفت به بودجه نظامی و در مقابل قسمت ناچیزی به امور اقتصادی و وزارت مالیه اختصاص پیدا میکرد. ایوانوف در خاطرات خود به همین نکته اشاره میکنند که سود کمپانی نفت ایران و انگلستان در این سالها افزایش چشمگیری داشت در حالی که ارزش پول ایران در مقابل لیر به همان اندازه افزایش پیدا نکرده بود. بهطورکلی در دوران رضاشاه درآمدهای نفتی افزایش یافت ولی به علت قراردادها میزان اثرگذاری درآمدهای نفتی بر اقتصاد ایران بسیار ناچیز بود که با روی کار آمدن محمدرضا پهلوی و افزایش قیمت نفت به یکی از منابع اصلی درآمدی در بودجه ایران تبدیل شد.
شرایط سیاسی که تولید نفت را به ۲۸ بشکه در روز رساند
یکی دیگر از حوادث مهم و تأثیرگذار نهضت ملیشدن صنعت نفت بود. اعتراضات مردم و گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی به قرارداد دارسی، گس-گلشائیان و قرارداد ۱۹۳۳ موجب بهوجودآمدن موج انتقادات به واگذاری این نوع قراردادها به کشورها یا اشخاص خارجی شد. سرانجام گروههای ملیگرا با رهبری دکتر محمد مصدق طرح ملیشدن صنعت نفت را در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ در مجلس شورای ملی تصویب کردند و در ۲۹ اسفند همان سال توسط مجلس سنا مبدل به قانون شد.
مهمترین نکته اقتصادی در این زمان که کارشناسان بر آن عقیده دارند، اداره اقتصاد ایران بدون درآمدهای نفتی توسط دکتر مصدق بود. عملا با درگیریهای حقوقی و سیاسی میان ایران و انگلستان پس از ملیشدن صنعت نفت، ایران با تحریمهای نفتی روبهرو شد. از سویی دیگر کشورهای خریدار مانند ژاپن راضی به خرید نفت ایران نبودند و درآمدهای ایران از فروش نفت به صفر رسیده بود. تحریمها موجب شد دولت ایران بزرگترین منبع درآمدی خود را از دست داده و بودجه دولت را بر اساس درآمدهای منهای نفت برنامهریزی کند که از زمان اکتشاف نفت در مسجدسلیمان بیسابقه بوده است. دکتر مصدق تلاش کرد از طریق اصلاح نظام مالیاتی و کاهش هزینههای دولت، بخشی از کمبود بودجه را برطرف کند. از طرف دیگر، دولت دکتر مصدق تلاش کرد از طریق فروش اوراق قرضه به مردم یا معامله پایاپای، این بحران را پشت سر بگذارد. برای درک بهتر شرایط فروش نفت و اثر آن بر اقتصاد ایران در سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ استخراج نفت به طور میانگین تنها ۲۸ بشکه در روز بود که چهار درصد تولید نفت ایران در مقایسه با سال ۱۳۲۹ بود. طبیعی است که این موضوع کاهش درآمد و عدم توانایی دولت برای سرمایهگذاری و توسعه اقتصادی را به دنبال داشته باشد.
جنگ اعراب و اسرائیل؛ شوک نفتی
پس از کودتای ۲۸ مرداد و از سال ۱۳۳۳ تا سال ۱۳۵۷ و قبل از انقلاب اسلامی ما شاهد یک موج رشد درآمدهای نفتی ایران بودیم که تا نزدیک به ۵۰ درصد تولید ناخالص ملی ایران را تشکیل میداد. در این دوره زمانی شاهد حوادثی بودیم که منجر به افزایش قیمت نفت شد. حوادثی مانند جنگ اعراب و اسرائیل که به شوک نفتی معروف است، موجب افزایش قیمت نفت و تقاضا در دنیا شد که قیمت نفت حدودا چهار برابر شد. برای درک بهتر درآمد ایران در آن دوران، ایران تا قبل از جنگ اعراب و اسرائیل دو میلیارد دلار فروش نفت داشت که این رقم به ۲۰ میلیارد دلار در سال رسید که رقمی قابل توجه است. درآمدهای حاصل از فروش نفت در دوران محمدرضا پهلوی چندین اثر بر اقتصاد ایران داشت ازجمله توجه صنعت به تولید کالاهای مصرفی یا وابستگی بخش تولید به درآمدهای نفتی که در صورت افزایش یا کاهش قیمت، اثرات شدید اقتصادی روی ایران میگذاشت. اگرچه درآمدهای زیاد نفتی در آن دوران موجب کاهش نرخ تورم و ثبات در کشور شد و افزایش درآمد موجب تقویت توان برای سرمایهگذاری در صنعت بود ولی بیشتر هزینهها در بخش نظامی خرج شد و بخش صنعت نیز به علت بومینشدن نتوانست به موفقیت چندانی دست پیدا کند. هرچند این نکته نیز باید ذکر شود که در دوران محمدرضا پهلوی، ساخت کارخانههای فولاد و پتروشیمی مورد توجه قرار گرفت.
شوک نفتی دوم؛ انقلاب ایران
انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ نیز شوک دیگر نفتی بود که قیمت نفت را چندان دچار تغییر و نوسان نکرد که علت این عدم افزایش قیمت، افزایش تولید کشور عربستان و عراق برای جبران کسری نفت ایران بود. حذف ناگهانی پنج میلیون بشکه ایران از میزان تولیدات جهانی شرایط نابسامانی را ایجاد کرد که ایران بیشترین ضرر را از این کاهش مقطعی صادرات نفت متحمل شد. کاهش درآمدهای نفتی در زمان انقلاب اسلامی و پس از آن در دوران جنگ به نوعی کشور را دچار بحران توان برای گسترش و توسعه صنعت و مقابله با تورم کرد. شروع جنگ تحمیلی و کاهش میزان فروش نفت در آن زمان و تحریمهای کشورهای مختلف و شرایط جنگی موجب اثرگذاری این حوادث روی اقتصاد ایران شد.
نوسانهای اقتصادی تحریم و توافق
حادثه مهم بعدی مذاکرات هستهای و برجام است. به علت فعالیتهای هستهای و اتهامات هستهای تحریمهای مختلفی توسط شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا اعمال شد. تحریمهای ایالات متحده آمریکا موجب مشکلات ایران درخصوص فروش نفت و دریافت بهای نفت توسط مشتریان خود شد. کشورهای خریدار نیز با توجه به تحریمهای آمریکا بسیار محتاطانه درخصوص خرید نفت از ایران عمل کردند. در دوران دولت نهم و دهم شاهد افزایش قیمت نفت و درآمدهای حاصل از آن بودیم ولی رفتهرفته شاهد کاهش درآمدهای حاصل از صادرات و به همین دلیل شاهد اقداماتی برای دورزدن تحریمها بودیم که حاصل آن پیدایش افرادی مانند بابک زنجانی بود. سال ۲۰۱۵ که توافق برجام امضا شد، میزان صادرات نفت ایران ۱.۸ میلیون بشکه در روز بود که در سال ۲۰۱۷ به ۲.۲ میلیون و در سال ۲۰۱۸ که منجر به خروج آمریکا از برجام و تحریمهای جدید توسط ترامپ بود و پس از آن در سال ۲۰۲۰ طبق آمار IMF به ۵۰۰ هزار بشکه و حتی طبق آمار غیررسمی به ۱۰۰ هزار بشکه روزانه کاهش پیدا کرد. از طرفی در سالهای اخیر علاوه بر کاهش صادرات ایران شاهد کاهش قیمت نیز بودیم که اثر آن در اقتصاد ایران بهشدت قابل توجه و نمایان بوده است. یکی از اثرات کاهش درآمدهای نفتی، افزایش نرخ تورم است که در زمان امضای برجام به ۹.۱ درصد رسیده بود. این نرخ در سال ۲۰۲۱ طبق آمار IMF به رقم ۳۰ درصد رسید و از طرف مقابل شاهد کاهش شدید تولید ناخالص ملی بودیم.
از سوی دیگر، با توجه به پاندمی کرونا شاهد کاهش درآمدهای نفتی بودیم که قیمت نفت حتی در اوایل این بیماری منفی شده بود و خریداری برای نفت در جهان وجود نداشت. اگرچه در سالهای اخیر تلاش شده است در بودجه کشور کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی دنبال شود، اما نقش نفت در اقتصاد و رشد و شکوفایی آن بیتردید و بدون جایگزین است. یکی از مهمترین اثرات کاهش درآمدهای حاصل از فروش نفت و کسری بودجه بیسابقه، منجر به حوادثی مانند افزایش ناگهانی قیمت بنزین و قطع یارانه آن در دیماه ۱۳۹۸ شد که اثرات تورمی سختی را برای اقتصاد ایران به دنبال داشت. به نظر میرسد وابستگی اقتصاد ایران به نفت، مسئلهای است که از صد سال گذشته تاکنون و علیرغم حوادث گوناگون اثر درآمدی آن بسیار قابل توجه بوده و اثرات تورمی، نرخ ارزش ریال در برابر دلار و توسعه اقتصادی وابسته به درآمدهای حاصل از فروش نفت، امکان سرمایهگذاری چه داخلی و چه خارجی را فراهم میکند و اثرات آن در اقتصاد و زندگی مردم قابل مشاهده است.