تحلیل راینیاوری پاکنژاد در کمیسیون انرژی
از کارگروه تا کمیسیون
به نظر میرسد، کمیسیون و پاکنژاد به یک یا دو جلسه بیشتر نیاز دارند تا به یک تفاهم گفتاری برسند.
رای «محسن پاکنژاد» در کمیسیون انرژی بسیار عجیب بود؛ از یک جمع 23 نفره، او شانزده رای منفی گرفت و تنها هفت رای مثبت.
تصویری از او شکل گرفت که انگاری، هیچ شناخت و زمینهای در صنعت نفت ندارد و بیگانهای است در این میان. اما آیا پاکنژاد اینقدر با صنعت نفت بیگانه است که تخصص و تجربهاش این نمره را بگیرد؟ همین دو هفته، پیش او در کارگروه تعیین وزیر نفت توجه مثبت و نمره خوبی کسب کرد.
وانگهی، این سوال را میتوان پرسید که «حضور او در لایه های مختلف شرکت نفت، چه در برنامهریزی، چه در فروش، چه در تولید و چه نظارت بر منابع هیدروکربن به او اینقدر دانش و تجربه اضافه نکرده است که در حضور نمایندههای مجلس و کمیسیون انرژی بتواند یک سخنرانی نفتی-گازی داشته باشد؟ که در آن چالشها و مشکلات این صنعت و بعضا راهحلهای برونرفت از آن برجسته باشد؟ حتما این فرد با این رای و این اقبال، باید آدم کمهوش، کمسواد و بیبهره از تجربه باشد که با 27 سال سابقه در صنعت نفت، به این حد از پختگی نرسیده که بتواند چنین سخنانی بیان کند.
اما از آن سو، در سابقه پاکنژاد میبینیم که او فارغالتحصیل برق دانشگاه تهران (لیسانس) فوق لیسانس صنایع از امیرکبیر است. در واقع، فرضیه کمهوشی و کمسوادی او بر آب است. پس؛ رای کمیسیون انرژی و این هجمه تبلیغاتی مخالفین علیه او که دانش نفتیاش پایین بود و نتواسنت اعضای کمیسیون را راضی کند، از کجاست و مبنای آنچیست؟
سنت جاافتاده در کمیسیون انرژی، اینگونه است که مطالبات منطقهای و محلی زیادی از وزرای نفت داشته و دارند. این مطالبات اتفاقا خیلی هم به جاست. واقعیت این است شرکت نفت در کلیت این چهلواندی سال به مساله مسئولیت اجتماعی در شهرهای نفتی و مناطق همجوارش توجه چندانی نداشته است و مساله عمران، مساله بهداشت، آموزش و از همه مهمتر، اشتغال این شهرها در وضعیت مناسبی اصلا نیست. در واقع، این یک تکلیف کلی دولتی است که به وضعیت توسعه و عمران کشور بپردازد اما شرکت نفت در این شهرها تقریبا نماینده اصلی و بیشتر در چشم، حاکمیت است و کلیه مطالبات بهحق مردم متوجهش است.
شرکت نفت در واقع در نظر مردم و عامه، مسئول کلیه ناکامیها و رنجهای مردم نفتی ایران است که زیر پایشان، میلیونها بشکه نفت و متر مکعب مترمکعب گاز است و استخراج میشود و فروش میرود، اما بهرهای به همان سرزمین نمیرسد و احساس عقب ماندن بین مردمان آنجا بسیار شدید است. نماینده مردم در این وضعیت، به حق پیگیر این مطالبات است و نفتیها باید آماده این فضا باشند.
این مطالبهگری را کنار سبقه و لهجه سیاسی نمایندهها که قرار دهیم، ترکیب رایدهی مشخص و معلوم میشود. این یک سنت جاافتاده است که نفتیها معمولا ادبیات نرمی در برخورد با مسایل مسئولیت اجتماعی ندارند و این کار تیم پارلمانی و روابط عمومیشان است که این مطالبات را دستهبندی کنند و همراهیهای مناسب و قانونی صورت دهند.
در واقع، این تیم پارلمانی پاکنژاد بود که دیروز نمره گرفت؛ نه خود او. همین دو هفته پیش، او در کارگروه تعیین وزیر نفت که جمعی از مدیران باسابقه نفتی و بخش خصوصی فعال این حوزه حضور داشتند برنامه و دیدگاه خود را بیان کرده بود و نمره بالایی گرفت. این نکتهای است که اتفاقا مخالفین از عمد نادیده میگیرند و سعی دارند با ادبیات تحقیرآمیز توان فنی پاکنژاد را پایین نشان دهند. در واقع، از کارگروه تا کمیسیون با دو نوع ادبیات و گویش متفاوت نفتی مواجهیم؛ یکی برخورد فنی و صنعتی دارد، یکی برخورد مطالبهگر و اجتماعی و بعضا سیاسی.
پاکنژاد کمیسیون، همان پاکنژاد کارگروه است اما در دو بستر متفاوت به چالش کشیده شد؛ در فنی و نفتی موفق بود در اجتماعی و سیاسی ناموفق. اینکه کسی که وزیر نفت میخواهد بشود باید آمادگی لازم برای بحثهای اجتماعی را داشته باشد سخن درستی است اما درک این موضوع هم برای مهندسین نفتی که مدام با خط پلاتو و چوک چاه و دبی مخزن و...، سروکار دارند، این مواجهه یک تجربه متفاوت است.
به نظر میرسد، کمیسیون و پاکنژاد به یک یا دو جلسه بیشتر نیاز دارند تا به یک تفاهم گفتاری برسند.
اینکه پاکنژاد وزیر میشود یا نه، به انتخاب صحن علنی مجلس برمیگردد اما مواجهه دیروز در کمیسیون، مواجه یک مهندس صرفا نفتی با پدیدههای اجتماعی نفت بود که عمدتا نفتیها در این بخش، به طور سنتی، ضعیفاند و نیاز به تیمهای کمکی دارند تا ادبیاتشان همگفتار با نمایندهها شود.