اجارهنشینهای متروپل
با فروریزی مصیبتبار برج متروپل فرصتی دست داد تا نقدها و نظرهای مختلفی در رسانهها و محافل مطرح شود. ابعاد تأثیرگذار این رخداد تلخ، ایران را تحت تأثیر قرار داد و موجی از ابراز نظرها را به همراه آورد. متروپل، خوابها را پریشان کرد و صورتها را سرخ و دستها را تا ساعتها روی چشمها آورد تا گریه سراسر حزن را پنهان کند و این بغض در گلو مانده شکسته شود.
مجتبی گهستونی . روزنامهنگار و فعال فرهنگی خوزستان
با فروریزی مصیبتبار برج متروپل فرصتی دست داد تا نقدها و نظرهای مختلفی در رسانهها و محافل مطرح شود. ابعاد تأثیرگذار این رخداد تلخ، ایران را تحت تأثیر قرار داد و موجی از ابراز نظرها را به همراه آورد. متروپل، خوابها را پریشان کرد و صورتها را سرخ و دستها را تا ساعتها روی چشمها آورد تا گریه سراسر حزن را پنهان کند و این بغض در گلو مانده شکسته شود.
حادثه هولناک متروپل که از این پس در حافظه جمعی و بهخصوص حافظه رسانهای فراموش نخواهد شد، فرصتی را مهیا کرد تا نقدی به نظام ساختمانسازی در کشور زده شود و نگاهها معطوف به برخی سازههایی شود که احتمال میدهد متروپل دیگری باشند.
عنوان «کابوس متروپل در ...» موجب شد تا در محافل رسانهای شهرهای مختلف برای برخی بناهای ناپایدار اطلاق شود. کابوسی که سالها پیش در فیلم «اجارهنشینها» به کارگردانی «داریوش مهرجویی» روایتی کمدی از این تراژدی را به تصویر کشیده بود. فاجعهای دردناک که نشاندهنده ناکارآمدی سیستم نظارت بر حسن اجرای ساختوسازهاست. ریزش برج متروپل در آبادان ثابت کرد که پای متروپلهای زیادی در میان است. متروپلی که بهظاهر عزای آبادان بود؛ ولی به ماتمی برای ایران بدل شد.
متروپل تا مدتهای دیگر همچنان ابعاد فنی و حقوقی دیگری خواهد داشت که همچنان موجب شود درباره آن صحبت به میان آید و ما هر بار برای کنترل خشم خویش بگوییم: «لعنت به این آوار». در روزهای گذشته و در شهرهای مختلف کشور در مقایسه با برج متروپل، نامهای مختلفی به میان آمد. در تهران از فروریزی بخشهایی از سکوی «ورزشگاه آزادی» صحبت شد. در همین پایتخت هم رسانهها با طرح موضوعاتی مانند شناسایی بیش از ۳۳ هزار ساختمان ناایمن و تهیه لیست ۱۲۹ ساختمان بحرانی در پایتخت موجب شدند رسانههای استانی به موارد مشابه بپردازند.
در کرمان از بهوجودآمدن تعدادی شکاف در سازه مجتمع تجاری «ستاره کرمان» و بیم خطرسازبودن این ساختمان برای شهروندان گفته شد. در اهواز هم رئیس سازمان آتشنشانی از بحرانیبودن ساختمان «سیتیسنتر مهزیار» میگوید. حتی پیشبینی کردند که اگر پارکینگ این مجموعه ریزش کند، دو هزار نفر آسیب میبینند. رسانهای دیگر هم در همدان از تیتر «لرزه متروپلها بر جان همدان» برای صفحه نخست خود استفاده میکند. در اصفهان هم شهردار این شهر گفت: «تا بررسی و تکمیل تحقیقات نهایی سازمان آتشنشانی، از انتشار فهرست اسامی ساختمانهای ناایمن اصفهان معذوریم».
از این دست خبرها که نمونههای آن در لابهلای خبرهایی که این روزها میخوانیم و با آن مواجه میشویم، کم نیست؛ اما باید پرسید که چرا این حجم از ساختمانهای ناایمن در کشورمان ایران زیاد است. چرا؟ چون ساختمانها با تعقل ساخته نمیشود.
همین چند روز پیش بود که با جناب آقای مهندس داریوش بوربور، معمار برجسته ایرانی و دارنده نشان شوالیه فرانسه، در حال صحبت بودم و از ایشان پرسیدم که نقد شما به وضعیت شهرسازی ایران در نیمقرن اخیر چیست و برای اصلاح وضع موجود چه پیشنهادی دارید که ایشان یادآور شد: «شاید بزرگترین ایراد و نقدی که من به شهرسازی در ایران دارم، نبود مدیریت است که البته منحصر به شهرسازی هم نیست. علیالاصول در ایران به دلایل نابسامانی مدیریت اداری و همچنین یک مقدار نابسامانی سیاسی کارهایی که طویلالمدت هستند، بهخوبی انجام نمیشوند. در نتیجه منجر به پروژههایی میشوند که در وسط کار رها میشوند یا اینکه اینقدر در طول سنوات براساس سلایق مختلفی که اعمال میشود، تغییر پیدا میکنند که در نتیجه آن کار با طرح اولیه هیچ سنخیت و مطابقتی پیدا نمیکند؛ بنابراین به دلیل نبود مدیریت صحیح، اغلب یا با شکست روبهرو میشوند یا به سرانحام نمیرسند. من هیچ کار طویلالمدتی که دخل و تصرف در آن نشده باشد یا اینکه به طور کامل به سرانجام رسیده باشد، به یاد ندارم و این بزرگترین گرفتاری است. تا موقعی که این مطلب حل نشود، ما درگیریهای شهرسازی مختلفی خواهیم داشت. برای اجرای صحیح، در این قبیل کارها باید طرحها تحت مدیریت سازمان مستقلی انجام بگیرند که عوضشدن مقامات، رئیسجمهور، وزیر، استاندار و... نتواند تغییری در وظایف آن ایجاد کند». پس یکی از مطالبی که در شهرسازی بسیار مهم است، تدوین مقررات و قوانینی است که به صورت صحیح و به صورت اجرائی تدوین شده باشند؛ چون اغلب قوانین ما اشکال اجرائی دارند و به صورت یکسان هم عمل نمیشوند.
بنابراین مشکل اساسی این است که در ساخت بناها در کشور «مهندسی نگهداری» وجود ندارد و نظارت تنها در طول ساخت است و پس از ساخت نظارت مستمری بر سازه نیست. این در حالی است که شرکتهای بیمه باید وارد میدان شوند و نظارتهای ادواری پس از ساخت بنا ادامه پیدا کند؛ اما در ایران اصلا ساختمانها را بهعنوان سرمایه ملی تلقی نمیکنند.
پلاسکو وقتی فروریخت یک پیام روشن به ایرانیان داد. هیچکس نه در تهران و نه در کل کشور، آماده رویارویی با چنین بحرانی نیست. متروپل فروریخت تا دوباره ثابت کند هیچکس در اینجا قدرت مدیریت بحران برای جمعکردن یک برج فروریخته را ندارد. وقتی برج پلاسکو در تهران فروریخت، این یادآوری را به همراه آورد که آمادگی رویارویی با چنین بحرانی وجود ندارد و حالا متروپل در آبادان فروریخت تا ثابت کند مفهوم نظارت و در نهایت عنصر تقویت فنی برای انجام محاسبات دقیق برجسازی ضروری است.