سرنوشت مبهم ارتش ناتو
به موازات تلاطم بیسابقه معادلات یوروآتلانتیک سرنوشت سازمان آتلانتیک شمالی هم به یک معما تبدیل شده است. آیا ساز و کار ناتو تغییر شکل فرم خواهد داد یا سرنوشت دیگری در انتظار این اتحاد راهبردی نظامی و امنیتی است؟

به گزارش گروه رسانهای شرق؛ سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) که پس از جنگ جهانی دوم نقطه مقابل پیمان ورشو مقابل تهدید بلوک شرق شکل گرفت. ناتو برای حداقل هفت دهه به عنوان سنگ بنای امنیت فراآتلانتیک عمل کرده است، اما حالا از چشمان رهبران اروپایی به وضوح میتوان فهمید که آنها نسبت به آینده ناتو چندان مطمئن نیستند.
ناتو در معرض شدیدترین پیچیدگی نیروهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک در حوزههای امنیتی گرفتار شده است. درحالی که هدف اصلی ائتلاف از دفاع دسته جمعی، که در ماده 5 ذکر شده است، از نظر تئوری غیرقابل تعرض باقی میماند، چشمانداز امنیتی در حال تحول و شکافهای داخلی تهدید میکند که مسیر آن را تغییر دهد. مکانیسم داخلی ناتو پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد تلاش کرد هویت امنیت جمعی سازمان آتلانتیک شمالی را بهروز رسانی کند.
نکته اینجاست تا پیش از بازگشت روسیه و جنگ اوکراین، رهبران اروپایی رویکردی اغراقآمیز نسبت به قدرت، اتحاد و انسجام ناتو داشتند. جنگ اوکراین همانند یک سیلی به اروپاییها نشان داد که آنها چقدر تنها، آسیبپذیر و وابسته به امریکا هستند. در قلب ناتو، یک گسل پنهان همیشگی بین اعضای اتحادیه و ایالاتمتحده وجود داشته است.
داستان پیمان نظامی «آکوس» و حذف فرانسه از قرارداد زیردریایی اتمی استرالیا به قول «امانوئل مکرون» رییسجمهوری فرانسه «خنجر از پشت» بود. داستان اختلافات یوروآتلانتیک مدتهاست که وجود دارد اما کسی آن را تا «مشاجره جمعه» جدی نمیگرفت یا صدای فریادهای پاریس شنیده نمیشد. امریکاییها نیازمند بازتعریف ناتو هستند.
دیدگاه محتاطانه کیسینجری
«هنری کیسینجر» وزیر امور خارجه نیکسون و پدرخوانده سیاست خارجی واشنگتن همواره دیدگاههای انتقادی نسبت به کاراییهای ناتو ارایه میکرد. انتقادات او که ریشه در یک جهانبینی رئالیستی داشت، عمدتا بر گسترش ناتو، انسجام استراتژیک آن در دوران پس از جنگ سرد و بیش از حد درک شده آن در تعریف حوزه نفوذ آن متمرکز بود.
کیسینجر ابراز نگرانی کرده بود که گسترش ناتو به سمت شرق، درحالی که ظاهرا دموکراسی و ثبات را ترویج میکند، بهطور ناخواسته روسیه را تحریک کرده و پتانسیل ساختار امنیتی همکاری در اروپا را تضعیف کرده است. او استدلال میکرد که گسترش ناتو، بدون درک روشنی از حساسیتهای تاریخی و اضطرابهای استراتژیک روسیه، به احیای ملیگرایی روسیه و بدتر شدن روابط شرق و غرب کمک کرده است. علاوه بر این، کیسینجر شفافیت استراتژیک و اثربخشی عملیاتی ناتو در رسیدگی به چالشهای امنیتی معاصر را مورد تردید قرار داده بود. او بر نیاز ناتو برای تعریف ماموریت اصلی خود فراتر از دفاع جمعی، به ویژه در مواجهه با تهدیدات غیرسنتی مانند تروریسم و جنگ سایبری تاکید کرده بود. درنهایت، نقد کیسینجر ناشی از تمایل به یک نظم بینالمللی متعادل و پایدار است. او هشدار میداد که «ناتو را نوشدارویی برای همه معضلات امنیتی نبینیم و در عوض از رویکردی عملگرایانه دفاع میکند که محدودیتهای اتحادهای نظامی را به رسمیت میشناسد و دیپلماسی و گفتوگو را در مدیریت مناظر پیچیده ژئوپلیتیکی در اولویت قرار میدهد.» دیدگاه او به عنوان یادآوری عمل میکند که اثربخشی هر اتحاد به انسجام استراتژیک، حساسیت آن نسبت به نگرانیهای امنیتی دیگر بازیگران و تعهد تزلزلناپذیر آن به اهداف واقعبینانه و دستیافتنی بستگی دارد.
توسعه حبابی ناتو
«استفان والت» نظریهپرداز واقعگرا هم انتقادات شدیدی را از عملکرد ناتو، بهویژه در دوران پس از جنگ سرد، ارایه کرده است. انتقادات او عموما بر این ایده متمرکز است که ائتلاف پس از رسیدن به هدف اصلی خود در مهار اتحاد جماهیر شوروی، بیش از حد گسترش یافته و تنشهای غیرضروری را با روسیه برانگیخته است والت میگوید که ناتو نتوانسته بهطور موثر به تهدیدات امنیتی معاصر رسیدگی کند. والت استدلال میکند که گسترش حبابی ناتو، به ویژه به سمت شرق به سمت کشورهای بلوک شوروی سابق، یک اشتباه استراتژیک بود. او البته پیشنهاد میکند که گنجاندن کشورهایی با قابلیتهای نظامی محدود، منابع ناتو را افزایش داده و به طور بالقوه اثربخشی آن را کاهش میدهد. فراتر از توسعه، والت از تمرکز ناتو بر عملیاتی فراتر از وظایف اصلی جغرافیایی آن انتقاد میکند. او اثربخشی مداخلات در کشورهایی مانند افغانستان و لیبی را زیر سوال میبرد و پیشنهاد میکند که این مداخلات منابع و توجه را از چالشهای امنیتی فزاینده در داخل اروپا منحرف کرده و ناخواسته به بیثباتی در آن مناطق کمک کردهاند. او اشاره میکند که ناتو باید در درجه اول بر ماموریت اصلی خود در دفاع دسته جمعی، تضمین امنیت کشورهای عضو، به جای مشارکت در ابتکارات امنیتی جهانی جاهطلبانه، اغلب نامشخص، تمرکز کند. در اصل، نقد والت چنین فرض میکند که ناتو، علیرغم موفقیت اولیه، به نیرویی کمتر موثر و حتی معکوس در سیستم بینالمللی تبدیل شده است. او از رویکردی محدودتر و متمرکزتر، اولویت دادن به دفاع دسته جمعی و پرهیز از اقداماتی که به طور غیرضروری با روسیه خصومت میکند یا تواناییهای ائتلاف را بیش از حد گسترش میدهد، دفاع میکند. دیدگاه او نشاندهنده یک چالش مهم در برابر اجماع غالب در مورد ارتباط مستمر و جهتگیری استراتژیک ناتو است.
مصیبت ترامپ
فارغ از جمهوریخواه و دموکرات در واشنگتن یک احساس نیاز جدی درباره ناتو وجود دارد؛ البته «دونالد ترامپ» عملگرایانه و سخت برخورد میکند. دولت اول ترامپ روابط بین اقیانوس اطلس را از طریق لفاظیهای «اول امریکا» متشنج کرد و ارتباط ناتو را زیر سوال برد. ترامپ در سال 2016 خواستار افزایش هزینههای دفاعی از متحدان اروپایی شده بود. حالا بازگشت ترامپ تهدیدی برای احیای مجدد این تنشها است. تحقیر زلنسکی در کاخ سفید مقدمه فشار به اعضای اروپایی ناتو بود. فشار رییسجمهوری امریکا در حوزه تامین منابع مالی ناتو یا حتی اگر به خروج از ناتو اشاره کند؛ اعتبار سازمان آتلانتیک شمالی بهشدت آسیب خواهد دید. علاوه بر این، اختلافات موجود یوروآتلانتیک در مورد استراتژی بهینه در قبال روسیه، از میزان تحریمهای اقتصادی گرفته تا سطح کمک نظامی به اوکراین پس از مناقشه جمعه کاخ سفید به یک زلزله با پسلرزههای متعدد مواجه شده است. تمایلات انزواطلبی ترامپ ممکن است کسانی را که در اروپا طرفدار یک رویکرد آشتیجویانهتر هستند، جسور کند که منجر به پاسخی شکست خورده و کمتر موثر به تجاوز روسیه میشود. علاوه بر این، فضای سیاسی در کشورهای عضو، به ویژه ظهور احساسات پوپولیستی و ملیگرایانه، چالشی برای اتحاد ناتو ایجاد میکند. درخواستها برای کاهش هزینههای دفاعی، زیر سوال بردن ارتباط ائتلاف و ترجیح اقدام یکجانبه میتواند اراده سیاسی لازم برای توسعه یا حتی حفظ ساختار ناتو به شکل موثر را از بین ببرد.
گزینههای محدود اروپا
سرنوشت ناتو به توانایی آن در سازگاری با چالشهای چندوجهی پیچیده بستگی دارد. تمرکز مجدد بر انسجام داخلی، توزیع عادلانهتر مسوولیتها و بیان واضح هدف آن در قرن بیست و یکم برای تداوم ارتباط آن بسیار مهم است. در صورت عدم انجام این کار، خطر کاهش آهسته به نامربوط بودن، ایجاد خلأ در معماری امنیتی فراآتلانتیک با عواقب غیرقابل پیشبینی ایجاد میشود. سالهای آینده در تعیین اینکه آیا ناتو همچنان به عنوان یک ستون حیاتی امنیت بینالمللی عمل میکند یا در ابهام تاریخی محو میشود، تعیینکننده خواهد بود. شورای آتلانتیک توصیه میکند که «اروپا باید چندین مسیر موازی برای تقویت بازدارندگی را دنبال کند.» اقدام تلویحی در جهت حذف امریکا از مکانیسم اطلاعاتی «پنج چشم» FIVE EYES) را باید یک اتفاق ویژه فوری قلمداد کرد. اروپا اگرچه همچنان به آب و آتش میزند تا از کانال لندن دل ترامپ را نرم کند اما چند اقدام استراتژیک را در دستورکار قرار داده است.
به نوشته شورای آتلانتیک، کشورهای اروپایی با تنگناهای زیرساختی و تناقضات مقرراتی که مانع تحرک نظامی در سراسر قاره میشود؛ قابلیت همکاری لجستیکی حیاتی ندارند. آنها بسیاری از سکوهای نظامی را کپی میکنند اما در عین حال تواناییهای حیاتی مانند دفاع هوایی را به دست نمیآورند. یک پایگاه فناوری و صنعتی دفاعی اروپا که هنوز به شدت تکهتکه شده است، توسط منافع ملی محدود محافظت میشود و بنابراین قادر به رسیدگی به شکافهای توانمندی، پر کردن ذخایر رو به کاهش تسلیحات و رقابت در سطح جهانی در زمینه نوآوریهای دفاعی نیست. اروپا 10 سال زمان لازم دارد تا زرادخانههای تسلیحاتی و موشکی خود را قابل اتکا کند. صعود نمودار سرمایهگذاری تسلیحاتی در آلمان، بریتانیا، فرانسه و چند کشور دیگر اروپایی نشاندهنده تغییر درک اعضای اتحادیه از گسست منافع یوروآتلانتیک است. توسعه صنایع دفاعی بومی به یک الزام فوری برای مواجهه با تنهایی اروپا مقابل تهدیدات است. خوداتکایی سیستماتیک نظامی هم یک ضرورت جدی برای اروپا محسوب میشود. ابتکاراتی مانند همکاری ساختاریافته دایمی (PESCO) و ابتکار مداخله اروپا (EII) میتوانند کشش بیشتری پیدا کنند و همکاری نزدیکتر در برنامهریزی دفاعی، تدارکات و عملیات را تقویت کنند. هدف از این کار افزایش ظرفیت جمعی اروپا برای پاسخگویی به تهدیدات امنیتی مستقل از ناتو یا در ارتباط با آن است. به نوشته شورای آتلانتیک، اتحادیه اروپا، به نوبه خود، هنوز هم فاقد صلاحیتهای رسمی و یک جاهطلبی سیاسی یکپارچه برای قدم گذاشتن عمیقتر در زمینه برنامهریزی و اجرای دفاعی است. اتحادیه اروپا در هسته خود مستعد نقص عملکرد کشورهای عضو است، همانطور که در مجارستان تحت رهبری ویکتور اوربان و اسلواکی تحت رهبری رابرت فیکو دیده میشود که دایما در فرآیندهایی مانند تشدید تحریمها علیه روسیه ترمز میکنند. روسیه تلاش زیادی برای گسترش این نقص به سایر اعضای اتحادیه اروپا انجام میدهد: آخرین نمونه تلاش ناموفق برای نصب رییسجمهور طرفدار روسیه در رومانی است. اتحادیه اروپا برای خودمختاری در دفاع، همانطور که بارها ازسوی فرانسه خواسته شده است، ابتدا باید در داخل اصلاح شود.در چانهزنیها تقسیم عادلانه هزینهها، عنصر فرماندهی یا حتی سپر اتمی دارای پیچیدگیهای سخت است. اروپا با سرمایهگذاری در قابلیتهای ملی، تقویت همکاریهای درون اروپایی و شکلدهی فعالانه نقش خود در اتحاد، میتواند در چشمانداز امنیتی در حال تحول حرکت کند و از منافع خود در آیندهای بالقوه نامطمئنتر محافظت کند اما فعلا مسیر نامشخص ناتو برای اروپا آینده نامعلومی در حوزه امنیتی ترسیم میکند.