|

حذف روحانی بازی در زمین مخالفان

سید‌مصطفی هاشمی‌طبا

به‌تازگی برخی از فعالان سیاسی پیشنهاد استعفای ریاست‌جمهوری را مطرح کرده‌اند. چندی قبل هم تقاضای استیضاح رئیس‌جمهور از سوی نمایندگان مجلس به هیئت‌رئیسه مجلس تقدیم شد که البته به نتیجه نرسید. هر‌چند نتیجه هر دو اقدام یکی است، اما نیت‌های متفاوتی در این پیشنهادها که یکی از سوی طیف اصلاح‌طلب و دیگری از سوی طیف اصولگرا مطرح شده، نهفته است. با وجود تفاوت نیت، در صورت انجام هر‌یک از دو تقاضای گفته‌شده، نتیجه واحدی به دست می‌آید. به بررسی و شرح نتیجه حاصل از استعفا یا استیضاح خواهیم پرداخت، اما لازم ‌است ابتدا توضیح اندکی درباره استعفا یا استیضاح داده شود. به‌طور‌‌کلی استعفا به‌ معنای درخواست عفو است؛ عفو از ادامه کار و عفو به‌ دلیل نداشتن توانایی در انجام وظایف محول‌شده. در این صورت، رئیس‌جمهور باید شرایط کاری و دلایل عدم توانایی خود را تشریح کند و طبیعی است که به دلایل متعدد، این بیانات در لفافه‌‌ای از الفاظ و کنایات ارائه خواهد شد که هر فرد غیر‌جهت‌‌داری نمی‌تواند‌ چیزی از محتوای امر و مقصود غایی گوینده دریافت کند. بعید است با توجه به روحیات رئیس‌جمهور و تدابیری که از نظر شخصی در ذهن دارد، استعفایی دهد که شکننده شخصیت و حرمت خود باشد یا استعفایی دهد که موجب هتک نظام و مسئولان عالی‌رتبه آن باشد و به گمانم با وجود همه تصمیمات ضعیف، رئیس‌جمهور چاره‌ای جز «سنگ زیرین آسیا» بودن در این برهه ندارد. از آن سو، در تقاضای استیضاح رئیس‌جمهور گرچه ممکن است استیضاح‌کنندگان بگویند ما طلب توضیح کردیم و نه برکناری، اما هر انسان دانایی می‌داند در بطن استیضاح، سخن از برکناری و عدم شایستگی است. بسیار عجیب است مجلسی که خود را ولایی و انقلابی می‌داند، با وجود کلام صریح رهبری، زمزمه‌های استیضاح را همچنان دنبال می‌کند. فشار به رئیس‌جمهور در ماجرای رأی اعتماد به وزیر صنعت نیز به شکلی دیگر ادامه یافت. اصولگرایان بهتر از هر‌کسی دلایل مشکلات کشور را می‌دانند. با توجه به جلسه رأی اعتماد به وزیر صمت و در ماجرای مقابله مجلس با وزیر خارجه، مشخص است هدف از کشاندن رئیس‌جمهوری به مجلس، اهانت، فریاد، دشنام و اتهام به او است؛ حال نتیجه هر‌چه باشد برایشان تفاوتی نمی‌کند. آنها می‌خواهند حضوری و از طریق رسانه‌هایی از‌جمله رادیو، رئیس‌جمهور را به یک دستمال آلوده تبدیل کنند و نفس راحتی کشیده و لبخند پیروزی و شادمانی به لب بیاورند. حال فرض کنیم همه این حرف‌ها نادرست باشد و آنان نیت اصلاح کشور را دارند؛ همان‌طور که قبل از انتخاب و در حوزه‌های خود چنین ادعاهایی داشتند و امروز تاکنون تنها به چند مصوبه خاص مثل مصوبه قیر اکتفا کرده‌اند. اگر فرض کنیم هدف اصلاح امر باشد، مجلسیان برای بعد از برکناری رئیس‌جمهور به چه کسی اندیشیده‌اند؟ پرواضح است که بر اساس قانون اساسی، برای 50 روز معاون‌اول جایگزین او خواهد بود و رئیس‌جمهور جدید در انتخاباتی که در این 50 روز برگزار می‌شود، انتخاب خواهد شد و احتمالا فرد مد‌نظر مجلس بر سکوی ریاست‌جمهوری جلوس خواهد کرد و مجلسیان به مقصود نائل می‌شوند. حال تصور این دوره چندان دور از ذهن نیست؛ یک دوره بحران در بحران و تلاطم در کشور که همه چیز از آن بیرون خواهد آمد و بر فرض آنکه رئیس‌جمهور جدید انتخاب شود، چه کاری از او ساخته است؟ آنها که در صف ایستاده‌اند، به‌مراتب ضعیف‌تر و ناکارآمدتر از آقای روحانی هستند و آن که انتخاب می‌شود (شامل حال همه افراد مدعی اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب و...) برنامه‌ای برای رفع بحران نداشته و نیز فاقد شخصیت ذاتی برای مقابله با بحران خواهد بود.‌‌ در این شرایط، با ایجاد بحران سیاسی در جامعه به تنها کسی که کمک می‌کنند، رئیس‌جمهور فعلی آمریکاست که در معرض انتخابات جدید است. با‌‌کنار‌رفتن رئیس‌جمهور و بحران سیاسی در کشور، ترامپ به ابزاری مهم دست پیدا می‌کند و خواهد گفت سخت‌گیری‌ها و تحریم‌ها دولت ایران را به زانو در‌آورده است و با شیوه‌های تبلیغاتی خود، این امر را پیروزی بزرگی برای آمریکا علیه کشوری که 40 سال «مرگ بر آمریکا» گفته، قلمداد خواهد کرد. فکر نکنیم افکار عمومی آمریکا به‌ نفع ماست؛ افکار عمومی آمریکا حتما علیه کشوری‌ است که فریاد «مرگ بر آنها» سر می‌دهد؛ هر‌قدر هم گفته شود مقصود از این شعارها، هیئت حاکمه است، آنها آن‌ را باور نمی‌کنند. استعفا یا استیضاح رئیس‌جمهور حتما به‌ نفع ترامپ و نشانه تزلزل و بحران در جمهوری اسلامی است؛ در زمین دشمن و به نفع او عمل نکنیم.

به‌تازگی برخی از فعالان سیاسی پیشنهاد استعفای ریاست‌جمهوری را مطرح کرده‌اند. چندی قبل هم تقاضای استیضاح رئیس‌جمهور از سوی نمایندگان مجلس به هیئت‌رئیسه مجلس تقدیم شد که البته به نتیجه نرسید. هر‌چند نتیجه هر دو اقدام یکی است، اما نیت‌های متفاوتی در این پیشنهادها که یکی از سوی طیف اصلاح‌طلب و دیگری از سوی طیف اصولگرا مطرح شده، نهفته است. با وجود تفاوت نیت، در صورت انجام هر‌یک از دو تقاضای گفته‌شده، نتیجه واحدی به دست می‌آید. به بررسی و شرح نتیجه حاصل از استعفا یا استیضاح خواهیم پرداخت، اما لازم ‌است ابتدا توضیح اندکی درباره استعفا یا استیضاح داده شود. به‌طور‌‌کلی استعفا به‌ معنای درخواست عفو است؛ عفو از ادامه کار و عفو به‌ دلیل نداشتن توانایی در انجام وظایف محول‌شده. در این صورت، رئیس‌جمهور باید شرایط کاری و دلایل عدم توانایی خود را تشریح کند و طبیعی است که به دلایل متعدد، این بیانات در لفافه‌‌ای از الفاظ و کنایات ارائه خواهد شد که هر فرد غیر‌جهت‌‌داری نمی‌تواند‌ چیزی از محتوای امر و مقصود غایی گوینده دریافت کند. بعید است با توجه به روحیات رئیس‌جمهور و تدابیری که از نظر شخصی در ذهن دارد، استعفایی دهد که شکننده شخصیت و حرمت خود باشد یا استعفایی دهد که موجب هتک نظام و مسئولان عالی‌رتبه آن باشد و به گمانم با وجود همه تصمیمات ضعیف، رئیس‌جمهور چاره‌ای جز «سنگ زیرین آسیا» بودن در این برهه ندارد. از آن سو، در تقاضای استیضاح رئیس‌جمهور گرچه ممکن است استیضاح‌کنندگان بگویند ما طلب توضیح کردیم و نه برکناری، اما هر انسان دانایی می‌داند در بطن استیضاح، سخن از برکناری و عدم شایستگی است. بسیار عجیب است مجلسی که خود را ولایی و انقلابی می‌داند، با وجود کلام صریح رهبری، زمزمه‌های استیضاح را همچنان دنبال می‌کند. فشار به رئیس‌جمهور در ماجرای رأی اعتماد به وزیر صنعت نیز به شکلی دیگر ادامه یافت. اصولگرایان بهتر از هر‌کسی دلایل مشکلات کشور را می‌دانند. با توجه به جلسه رأی اعتماد به وزیر صمت و در ماجرای مقابله مجلس با وزیر خارجه، مشخص است هدف از کشاندن رئیس‌جمهوری به مجلس، اهانت، فریاد، دشنام و اتهام به او است؛ حال نتیجه هر‌چه باشد برایشان تفاوتی نمی‌کند. آنها می‌خواهند حضوری و از طریق رسانه‌هایی از‌جمله رادیو، رئیس‌جمهور را به یک دستمال آلوده تبدیل کنند و نفس راحتی کشیده و لبخند پیروزی و شادمانی به لب بیاورند. حال فرض کنیم همه این حرف‌ها نادرست باشد و آنان نیت اصلاح کشور را دارند؛ همان‌طور که قبل از انتخاب و در حوزه‌های خود چنین ادعاهایی داشتند و امروز تاکنون تنها به چند مصوبه خاص مثل مصوبه قیر اکتفا کرده‌اند. اگر فرض کنیم هدف اصلاح امر باشد، مجلسیان برای بعد از برکناری رئیس‌جمهور به چه کسی اندیشیده‌اند؟ پرواضح است که بر اساس قانون اساسی، برای 50 روز معاون‌اول جایگزین او خواهد بود و رئیس‌جمهور جدید در انتخاباتی که در این 50 روز برگزار می‌شود، انتخاب خواهد شد و احتمالا فرد مد‌نظر مجلس بر سکوی ریاست‌جمهوری جلوس خواهد کرد و مجلسیان به مقصود نائل می‌شوند. حال تصور این دوره چندان دور از ذهن نیست؛ یک دوره بحران در بحران و تلاطم در کشور که همه چیز از آن بیرون خواهد آمد و بر فرض آنکه رئیس‌جمهور جدید انتخاب شود، چه کاری از او ساخته است؟ آنها که در صف ایستاده‌اند، به‌مراتب ضعیف‌تر و ناکارآمدتر از آقای روحانی هستند و آن که انتخاب می‌شود (شامل حال همه افراد مدعی اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب و...) برنامه‌ای برای رفع بحران نداشته و نیز فاقد شخصیت ذاتی برای مقابله با بحران خواهد بود.‌‌ در این شرایط، با ایجاد بحران سیاسی در جامعه به تنها کسی که کمک می‌کنند، رئیس‌جمهور فعلی آمریکاست که در معرض انتخابات جدید است. با‌‌کنار‌رفتن رئیس‌جمهور و بحران سیاسی در کشور، ترامپ به ابزاری مهم دست پیدا می‌کند و خواهد گفت سخت‌گیری‌ها و تحریم‌ها دولت ایران را به زانو در‌آورده است و با شیوه‌های تبلیغاتی خود، این امر را پیروزی بزرگی برای آمریکا علیه کشوری که 40 سال «مرگ بر آمریکا» گفته، قلمداد خواهد کرد. فکر نکنیم افکار عمومی آمریکا به‌ نفع ماست؛ افکار عمومی آمریکا حتما علیه کشوری‌ است که فریاد «مرگ بر آنها» سر می‌دهد؛ هر‌قدر هم گفته شود مقصود از این شعارها، هیئت حاکمه است، آنها آن‌ را باور نمی‌کنند. استعفا یا استیضاح رئیس‌جمهور حتما به‌ نفع ترامپ و نشانه تزلزل و بحران در جمهوری اسلامی است؛ در زمین دشمن و به نفع او عمل نکنیم.