|

گفت‌وگو با محمود حدادی به مناسبت انتشار «ویتسک و نظامیان» از گئورگ بوشنر و یاکوب لنس

پیشگام مارکس و سن‌سیمون

«ویتسک» گئورگ بوشنر به همراه «نظامیان» از یاکوب لنس، دو نمایش‌نامه‌ای‌اند که به‌تازگی با ترجمه محمود حدادی در قالب یک کتاب در نشر بیدگل منتشر شده‌اند. بوشنر چهره‌ای درخشان نه فقط در ادبیات آلمان بلکه در کلیت فرهنگ آلمانی است. او به رغم عمر بسیار کوتاهش، آثاری در عرصه‌های ادبیات، فلسلفه، روانکاوی و سیاست از خود به جا گذاشت و به‌خصوص در عرصه نمایش‌نامه‌نویسی دست به نوآوری‌های گسترده‌‌ای زد.

پیشگام مارکس و سن‌سیمون

پیام حیدرقزوینی: «ویتسک» گئورگ بوشنر به همراه «نظامیان» از یاکوب لنس، دو نمایش‌نامه‌ای‌اند که به‌تازگی با ترجمه محمود حدادی در قالب یک کتاب در نشر بیدگل منتشر شده‌اند. بوشنر چهره‌ای درخشان نه فقط در ادبیات آلمان بلکه در کلیت فرهنگ آلمانی است. او به رغم عمر بسیار کوتاهش، آثاری در عرصه‌های ادبیات، فلسلفه، روانکاوی و سیاست از خود به جا گذاشت و به‌خصوص در عرصه نمایش‌نامه‌نویسی دست به نوآوری‌های گسترده‌‌ای زد. از بوشنر، تنها سه نمایش‌نامه باقی مانده که در هر سه تحلیلی از وضعیت تاریخی زمانه‌اش به دست داده شده. در «مرگ دانتون» به تحلیل انقلاب فرانسه پرداخته شده، در «لئونس و لنا» به نفی مناسبات فئودالی توجه شده و در «ویتسک» دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی دورانی مطرح شده که در تاریخ ادبیات آلمان «پیش‌درآمد انقلاب اجتماعی 1848» نام دارد. «ویتسک» بر اساس الگویی واقعی نوشته شده و اگرچه سبکی واقع‌گرایانه دارد اما ویژگی‌هایی دارد که حدود نیم‌قرن بعد در آثار ناتورالیست‌ها دیده می‌شود و این یکی از نوآوری‌های بوشنر در نمایش‌نامه‌نویسی است. وجهی دیگر از فعالیت‌های بوشنر، به سیاست مربوط است. بوشنر نویسنده‌ای انقلابی بود و به تعبیر محمود حدادی، «فرزند سرآغاز قرن نوزدهم» بود. در دوره‌ای که سرمایه‌داری بدوی شکل گرفته بود، بوشنر بر عدالت و برابری‌خواهی تأکید داشت و این موضوع نه فقط در معدود آثار به‌جا‌مانده از او بلکه در زندگی عملی‌اش هم دیده می‌شد. از این نظر بوشنر پیش از ظهور مارکس افکاری انقلابی داشت و تأکیدش بر عدالت باعث شده که امروز بتوان مشابهت‌های فکری میان او و مارکس یافت. نکته قابل توجه دیگر اینکه سال‌ها پیش از آنکه «مانیفست» مارکس و انگلس منتشر شود، بوشنر شبنامه‌ای سیاسی و تشکیلاتی منتشر می‌کند و این موجب تبعیدش می‌شود. حدادی درباره انتشار این شبنامه می‌گوید: «پیک هسن یا شبنامه برای مردم ایالت هسن که بوشنر آن را در زمان دانشجویی‌اش نوشت و پیگرد پلیس ایالت را برایش در پی آورد و سبب مهاجرت او شد، اثری است سیاسی و تشکیلاتی و بوشنر در این اثر هم کاری به بزرگی کار مارتین لوتر می‌کند. او با تکیه بر تورات و داستان آفرینش از محرومان جامعه، از طبقات پایین اجتماعی می‌پرسد مگر خداوند زحمتشکان را در روز پنجم آفرینش آفریده است، همانند حیوانات. و فقط بهره‌کشان و اربابان جامعه انسانند و در روز هفتم آفریده شده‌اند؟». «ویتسک» نمایش‌نامه‌ای است که نه فقط بارها و در کشورهای مختلف به روی صحنه رفته بلکه به دفعات مورد اقتباس سینمایی هم قرار گرفته و در ایران نیز داریوش مهرجویی سال‌ها پیش فیلم «پستچی» را با اقتباسی از این نمایش‌نامه ساخته بود. یاکوب لنس نیز از دیگر چهره‌های مهم ادبیات کلاسیک آلمان است و دلیل اینکه حدادی نمایش‌نامه‌ «نظامیان» او را در کنار «ویتسک» ترجمه و منتشر کرده این است که بوشنر تحت‌تأثیر لنس بوده و داستانی نیز بر اساس زندگی و جنون او نوشته است. بوشنر علاقه زیادی به لنس داشت و او را پیشگام واقع‌گرایی در دوران خود می‌دانست. به مناسبت انتشار این دو نمایش‌نامه، با محمود حدادی درباره جایگاه و اهمیت بوشنر و لنس در ادبیات آلمان گفت‌وگو کرده‌ایم.  

‌ گئورگ بوشنر نویسنده‌ای است که مرگی زودهنگام داشت و آثار زیادی از او منتشر نشد اما به اعتبار همین چند اثر از مهم‌ترین نویسندگان ادبیات کلاسیک آلمان به‌شمار می‌رود و مهم‌ترین جایزه ادبی آلمان نیز به نام او است. دلایل اهمیت بوشنر چیست و چرا مهم‌ترین جایزه ادبی آلمان به یاد او نام‌گذاری شده است؟

بوشنر را باید از نوابغ نادر جامعه فرهنگی آلمان دانست، آن‌هم نه فقط در عرصه ادب. وی در طی عمر کوتاه خود که به بیست‌وچهار بهار هم نرسید، هم‌زمان در عرصه سیاست، زیبایی‌شناختی، طبیعت‌پژوهی، روانکاوی، فلسفه و پزشکی آثاری درخور توجه از خود به یادگار گذاشت و آن یک، دو داستان و سه نمایش‌نامه‌ای که از او به جا مانده‌اند، از تمامی این علوم بهره‌ای بارز برده است. برای همین در چند حیطه روایت و نمایش‌نامه‌نویسی می‌توان او را نوآور دانست. به طور مثال در داستان «لنس» به شکلی شهودی به شناختی عمیق از بیماری شیزوفرنی در زمانی می‌رسد که هنوز برای این بیماری نامی علمی وجود نداشت. توصیف حالات این بیماری به قلم او تکان‌دهنده است، شرح حالات انسانی روشنفکر که از تحقق‌بخشیدن به آرمان‌های اجتماعی خود بازمی‌ماند، تا آنجا که از سرخوردگی کارش به جنون می‌کشد.

تاکنون نویسندگان بزرگی مانند گرهارد هاوپتمان برنده جایزه نوبل 1912 و پتر هوخلِ شاعر از این اثر الهام گرفته‌اند.

پدران او همه ادیب و پزشک بودند و این امر به بلوغ زودرس فرهنگی او و جامع‌نگری علمی‌اش کمک بسیار کرده است. به این ترتیب است که ما در آثار اندک او غنایی چندجانبه می‌بینیم، دید و درکی روان‌شناسانه، جامعه‌شناسانه، فلسفی و انسان‌شناختی. البته بیماری تیفوس در میانه سی‌سالگی به عمر پربار این گوهر ادبی آلمان پایانی بسیار زودهنگام داد.

نکته دیگری که در تکامل اندیشه و جهان‌نگری او نقش داشت، زمانه زندگی‌اش بود. او فرزند سرآغاز قرن نوزدهم است. به این ترتیب بر چند جنبش ادبی و فلسفی قرن هجدهم دیدی از فاصله نزدیک دارد، از‌جمله به جنبش‌های ادبی روشنگری، کلاسیک و رمانتیک، هم به آثار فیلسوفانی مانند کانت و اسپینوزا.

اما زمانه زندگی او، نظر به شکل‌گیری سرمایه‌داری بدوی و صنعت امکانش می‌دهد، در آینده مناسبات جوامع انسانی هم باریک‌بینی کند. و این پیش‌بینی آینده را ما از‌جمله در نمایش‌نامه «ویتسک» می‌بینیم.

آنچه باز به چندسویگی اندیشه و آثار او کمک می‌کند، تأثیر تاریخی و اجتماعی انقلاب جمهوری‌خواهانه فرانسه است که اهداف متعالی آن مانند برابری و آزادی، و اما ناکامی‌هایش هم در زمان جوانی او هنوز شعارها و رویدادهای تازه‌ای بودند، لذا بحث عدالت اجتماعی را در ذهن او تازه نگه می‌داشتند. این امر به آثار او رنگ سیاسی هم می‌دهد.

‌ پیش از انتشار ترجمه شما از «ویتسک» بیش از یک ترجمه از این نمایش‌نامه به فارسی وجود داشت که یکی از آنها به سال‌ها پیش و اوایل دهه پنجاه برمی‌گردد؛ منظورم کتاب «لنتس/ویتسک» است که با ترجمه کامران فانی و سعید حمیدیان منتشر شده بود. نظرتان درباره ترجمه‌های دیگر «ویتسک» چیست و چرا به سراغ ترجمه مجدد این اثر رفتید؟

بله، من آن ترجمه پیشین را دیده‌ام. هم داستان روانکاوانه «لنس» و هم نمایش‌نامه «ویتسک» را. خب، آن ترجمه از روی نسخه انگلیسی انجام گرفته است که این به خودی خود عیبی اساسی شمرده نمی‌شود. البته به عقیده من. اما نکته این است که در میان همه آثار بوشنر این اثر بیش از همه طرح‌گونه مانده است. چون که اجل به اتمام آن امانش نداد. در این نمایش‌نامه گفت‌وگوها طرح‌گونه است و چینش صحنه‌ها هم جنبه‌ای نهایی ندارد. آن ترجمه بر اساس چینشی انجام گرفته است که بوشنرشناسی در ویراستی تازه‌تر آن را منسوخ می‌داند و چینشی تازه به صحنه‌ها داده است. من ویراست دانشگاهی اخیر این نمایش‌نامه را مرجع قرار دادم که در استدلالش از چینش‌ صحنه‌ها تفسیری هم بر هر یک از آنها آورده است. پس به جبران طرح‌گونگی گفت‌وگوها، تفسیر صحنه‌ها را هم به این ترجمه پیوست کرده‌ام. «ویتسک» در روان‌شناختی به تعریفی از جامعه مدرن می‌رسد، تعریفی البته بیشتر بدبینانه که باعث توجه بسیار به مضامین شده است، به سبب جانب واقع‌بینانه آن. از بزرگانی که به آن توجهی خاص نشان داده‌اند، یکی هم فریدریش دورنمات است که در سال 1972 از دید درام‌شناسی توضیحاتی به آن افزود و به اجرایش درآورد. توضیحات او هم کمک کرد که من در بخش پیشگفتار و همچنین تفاسیر بتوانم شناختی شاید جامع‌تر از این اثر منتقل کنم.

‌ آیا از میان سه نمایش‌نامه بوشنر، «ویتسک»، که نمایش‌نامه‌ای نیمه‌تمام بوده، شاهکار او به شمار می‌رود؟

«مرگ دانتون» که مفصل‌تر است و نمایش‌نامه نخست او، تحلیلی است بر انقلاب جمهوری‌خواهانه فرانسه. البته گسترش سریع صنعت که به شکل‌گیری طبقه محروم کارگری در محله‌های فقیرنشین شهری انجامید، بوشنر را تقدیرباور کرد. او شکل‌گیری منش انسان‌ها را تابعی از شرایط زندگی آنها می‌داند. با‌این‌حال در این نمایش‌نامه در چگونگی توفیق ‌انقلاب اجتماعی ژرف‌کاوی می‌کند، با نقد روبسپیر که در آرمان‌گرایی‌ بی‌چون‌وچرای خود در راه پیشبرد اهداف انقلاب از سر نعش‌ها می‌گذرد. و نقد دانتون، که سهل‌گیری خوش‌گذرانه داشته است.

«لئونس و لنا»، دومین نمایش‌نامه او، نقدی است بر اشرافیت فئودالی و زندگی طفیلی‌وار این طبقه رو به افول که دچار ملال و خمودی شده است و زمان برایش پدیده‌ای کسل‌کننده.

در «ویتسک» اما عناصری از پیش‌بینی آینده می‌آید که به آن تازگی می‌بخشد. از آن جمله است صحنه به صحنه کاربست زبان نه به عنوان وسیله تفاهم بلکه به عنوان ابزار قدرت، عوام‌فریبی و سرکوب؛ ترسیم جامعه‌ای عاری از ترحم مسیحایی، حتی آزمایش پزشکی بر روی انسان‌ها، امری که در عمل در زمان نازی‌ها در اروپا هم رخ داد، گرچه پیش‌تر از آن چنین آزمایش‌هایی با گستردگی تمام روی اقوام بومی آفریقایی و استرالیایی انجام می‌گرفت.

ببینید: تراژدی‌های یونان باستان به تلاطم‌های زندگی خدایان می‌پردازد، تراژدی‌های شکسپیری به تلاطم‌های زندگی شاهان و سرداران. در عصر روشنگری دانشمندان و بازرگانان در کانون تراژدی درمی‌آیند، چون که پیشتازان علم و حاملان فرهنگ‌اند. بوشنر در گامی بلند نه فقط انسانی معمولی را از طبقات محروم اجتماعی قهرمان، بلکه ضدقهرمان نمایش‌نامه می‌کند، بلکه این انسان علاوه بر محرومیت و فقر که موجب استثمار او در جامعه‌ای بی‌رحم می‌شود، روحی مبتلا و آشفته دارد، بلکه جنون‌زده هم هست. اینها جانب بدیع این نمایش‌نامه است که از قضا تا حد مستند به واقعیات جامعه نزدیک می‌شود، چون که ویتسک شخصیتی واقعی، کارگری فقیر و فصلی در شهر لایپزیک بوده است که زیر ضربات فقر، تحقیر اجتماعی و توهمات گاه‌گیر در نهایت به قتل شریک زندگی خود دست می‌زند و تابستان 1824 به پای گیوتین می‌رود.

‌ در طول سال‌هایی که به ترجمه مشغول بوده‌اید اغلب به سراغ ترجمه رمان، مجموعه داستان و شعر رفته‌اید و البته نمایش‌نامه‌هایی مثل «فاوست» گوته یا همین «ویتسک» بوشنر را هم به فارسی برگردانده‌اید. ترجمه نمایش‌نامه با ترجمه داستان و رمان چقدر متفاوت است و هنگام ترجمه نمایش‌نامه چقدر به اجرای آن فکر می‌کنید؟

گمان می‌کنم ترجمه متن نمایش‌نامه، خاصه اگر واقع‌گرایانه باشد، کاری دشوارتر است، چون به رایج‌ترین هنجار زبان، یعنی زبان گفتار باید که تا جای ممکن نزدیک بشود. در رمان یا متون توصیفی، قدری بالا یا پایین رفتن از سیاق کلام چندان توی ذوق نمی‌زند، اما در ترجمه گفت‌وگو، میدان سبک بسیار تنگ‌تر می‌شود و بیرون زدن از آن زود به چشم می‌خورد و توی ذوق می‌زند. ضمن آنکه گمان می‌کنم خواننده فارسی‌زبان در میانگین به خواندن داستان و رمان عادت بیشتری دارد. آنچه از دید من قابل قبول نیست، نوشتن گفت‌و‌گو‌های نمایش‌نامه به گویش محلی است، نوعی شکسته‌نویسی که شاید بدون استثنا به کاربست لهجه تهرانی به جای هر لهجه دیگر می‌انجامد. سعی من این بوده است که سبک گفتار را به کار ببرم بدون لهجه. لهجه امری است در اساس مربوط به بازیگران. نقش‌پردازان تئاتر حتی لازم هم نیست از هر جمله نمایش‌نامه به طور مطلق پیروی ‌کنند، چون که نمایش‌نامه هنگام اجرا، یعنی در عمل، یک مرحله به زبان گفتار نزدیک‌تر می‌شود.

‌ «ویتسک» تا همین امروز بارها و در کشورهای مختلف اجرا شده و همچنین به دفعات مورد اقتباس سینمایی قرار گرفته و در ایران هم داریوش مهرجویی فیلم «پستچی» را بر اساس این اثر ساخته است. نظرتان درباره اقتباس مهرجویی از «ویتسک» چیست؟

در سال 1979 ورنر هرتسوک از روی این نمایش‌نامه فیلمی تهیه کرد با سعی در تطبیق هرچه بیشتر بُرش‌های صحنه به صحنه این نمایش‌نامه، تا به این وسیله جانب طرح‌گونگی متن بوشنر را هم رعایت کرده باشد. هرتسوک باز یک دو شخصیت این نمایش‌نامه کوتاه را هم حذف می‌کند تا با تمرکزی بیشتر بر شخصیت اصلی، روحیات این ضد قهرمان را برجسته بسازد. کلائوس کینسکی هم –در نقش ویتسک- هنرپیشه‌ای بسیار قوی است، خاصه در امر استغراق و غرقه‌شدن در شخصیت دیگران.

اما در 2013 هم باز فیلمی از روی این نمایش‌نامه تهیه شد که جایگاه رویداد را به شهر برلین و منطقه کارگرنشین ودینگ منتقل می‌کند.

فیلم «پستچی» هم با ترکیب کلی خود بازپرداختی از این نمایش‌نامه است. تمامی این‌ الهام‌ها و اقتباس‌ها، به علاوه اجراهای پی‌درپی آن در سالن‌های نمایشی نشان‌دهنده اهمیت موضوعات اجتماعی این اثر است، وگرنه خود اثر حجم و تفصیل چندانی ندارد و چنان که رفت، در سطح طرح مانده است.

از قلم نیفتد مقالات بسیاری که در مجله‌های ادبی به تفسیر این اثر از دیدگاه‌هایی چون تاریخ تئاتر، روانکاوی و جامعه‌شناسی پرداخته‌اند.

‌ هما‌ن‌طور که در مقدمه هم اشاره کرده‌اید بوشنر در دوره‌ای مهم از نظر تاریخی زندگی می‌کرد و عقاید او به‌خصوص در زمینه عدالت اجتماعی حائز اهمیت‌اند و نزدیکی فکری میان او و مارکس وجود دارد. شبنامه «پیک هسن» که پیش از «مانیفست» مارکس و انگلس منتشر شده نشان می‌دهد که بوشنر نویسنده‌ای انقلابی بوده است. آیا عقاید اجتماعی و سیاسی بوشنر در هر سه نمایش‌نامه او بازتاب یافته‌اند؟

بله، البته تحلیل سیاسی در بافت نمایش‌نامه «مرگ دانتون» حضوری برجسته‌‌تر دارد. اما همان‌طور که گفتید، «پیک هسن» یا «شبنامه برای مردم ایالت هسن» که بوشنر آن را در زمان دانشجویی‌اش نوشت و پیگرد پلیس ایالت را برایش در پی آورد و سبب مهاجرت او شد، اثری است سیاسی و تشکیلاتی و بوشنر در این اثر هم کاری به بزرگی کار مارتین لوتر می‌کند. او که جامعه را مذهبی می‌بیند، با تکیه بر تورات و داستان آفرینش از محرومان می‌پرسد مگر خداوند آنها را در روز پنجم آفرینش آفریده است، همانند حیوانات؟ و فقط بهره‌کشان و اربابان جامعه انسانند و در روز هفتم آفریده شده‌اند؟

با این استدلال، ضمن برشمردن آماری که نشان می‌دهد خاصه رسته فئودال چه زندگی طفیلی‌واری دارد، در شور جوانی محرومان را به خیزش اجتماعی دعوت می‌کند و به این ترتیب چنان که می‌فرمایید عدالت‌خواهی‌ای را مطرح می‌کند که بعدها پایه تفکرات فیلسوفان و مصلحانی چون سن‌سیمون و مارکس خواهد شد. طبیعی است، قرن نوزدهم در اروپا قرن شکاف‌های هولناک طبقاتی و کار طاقت‌فرسای زنان و کودکان است به جبران سقوط مردان که از فشار کار خیلی زود فرسوده و آلوده الکل می‌شدند و با افت آشکار اخلاقی در عمل به تفاله‌ای زودهنگام برای جامعه و وبالی بر گرده خانواده تبدیل می‌شدند.

‌ بوشنر در نمایش‌نامه‌نویسی تحت‌تأثیر یاکوب لنس بوده و آیا این موضوع دلیل ترجمه «ویتسک» بوشنر و «نظامیان» لنس در یک کتاب بوده است؟

بله. بوشنر تعلق خاطر زیادی به یاکوب لنس داشت و این نویسنده را پیشگام واقع‌گرایی در ادبیات روزگار خود می‌دانست. وانگهی لنس از این دید هم برای او جالب بود که در مناسبات اجتماعی تا آنجا زیر دنده‌های چرخ رفت که سرانجام به جنون مبتلا شد. داستان «لنس» در عمل شرح جنون همین یاکوب لنس است به شیوه‌ای بسیار مدرن. به این ترتیب که بوشنر، با دانشی که از پزشکی و روان‌شناسی داشت، سعی می‌کند در وجود لنس و در جان او به استحاله برسد و از نگاه او –از نگاه روشنفکر و نویسنده‌ای مبتلا به شیزوفرنی و کاتالپسی- به دنیا و مناسبات انسانی نگاه کند، البته از نگاه نویسنده‌ جنون‌زده‌ای که در تلاشی نومیدانه است که شاید دوباره به روشنای عقل برسد، اما نظام جهان، تضادهای اجتماعی و خانوادگی در جامعه‌ای پدرسالار و آیینی هرباره او را به جهان جنون، به مه‌گرفتگی روح بازپس می‌رانند.

نگارش شرح جنون لنس به بوشنر فرصت می‌دهد اصول زیبایی‌شناسی خود را که پایه بر واقع‌گرایی دارد، از زبان لنس بیان کند. به این ترتیب این داستان نوعی بیان‌نامه زیبایی‌شناختی او هم هست.

‌ یاکوب لنس بیشتر به عنوان نویسنده شناخته می‌شود یا شاعر؟ در میان آثار او «نظامیان» چه جایگاهی دارد و چه ویژگی‌هایی در این نمایش‌نامه باعث شد که آن را برای ترجمه انتخاب کنید؟

یاکوب لنس نویسنده‌ شاخص مکتب ادبی «طوفان و طغیان» است، که آثار دوران جوانی گوته و شیلر را هم دربر می‌گیرد. این دو البته به اعتدال رسیدند، اعتدالی که گوته آن را خدایی می‌خواند. وانگهی این دو در عالم ادب چندان حضوری پویا و پیگیر داشتند که به بزرگان اجتماع روزگار خود بدل شدند و ارج اجتماعی بالایی یافتند. اما یاکوب لنس همه عمر گرفتار شور و احساس بی‌غش جوانی ماند، از راه نویسندگی به نان و مقامی نرسید، نزد خانواده‌اش که همه کشیش و روحانی بودند، کمترین قبول و اعتنایی در شاعری نیافت. او اسلاو بود و اهل شرق آلمان. لذا بعد از دوره‌ای بهبود نسبی به مسکو رفت مگر در مقام مترجم بتواند روزگار بگذراند، اما سرانجام در روزی بهاری او را در خیابانی در مسکو یخ‌زده یافتند. واقع‌گرایی پیگیر او و بی‌پروایی‌اش در بیان مسائل اجتماعی نویسندگان بزرگی چون بوشنر و هاوپتمان را به بازپرداخت زندگی محرومان مجاب کرد و استفاده‌اش از زبان توده برتولت برشت را بر آن داشت دیگر نمایش‌نامه او را –‌با عنوان «معلم سرخانه»- بازنویسی کند و به اجرا درآورد. و آن داستان معلمی است که خود را اخته می‌کند، تا شغل معلمی‌اش را در خانواده‌های اشرافی از دست ندهد. تراژدی-کمدی‌ای با مایه‌های نقد سیاسی.

‌ آیا اثر دیگری از بوشنر یا یاکوب لنس به فارسی ترجمه خواهید کرد؟

شاید. تا چه میزان توان و اراده باقی مانده باشد. ممنون از پرسش‌های دقیق شما.