|

پاک‌سازی در سرویس امنیت فدرال روسیه هم‌زمان با تداوم شکست‌ها در اوکراین

خودی‌ها چگونه می‌توانند پوتین را سرنگون کنند؟

شش هفته از جنگ فاجعه‌بار روسیه در اوکراین می‌گذرد و با وجود خشونت نظامیان تحت فرمان ولادیمیر پوتین در شهرهای مختلف اوکراین، نه‌تنها ارتش روسیه موفقیتی قابل توجه به دست نیاورده بلکه مقاومت اوکراین، آنها را به عقب‌نشینی وا‌داشته است. شکست‌های ارتش روسیه در اوکراین، پوتین را در موقعیتی دشوار قرار داده و در این میان، یکی از مهم‌ترین موضوعات که چندان مورد توجه قرار نگرفته، به تنش‌های فزاینده بین ولادیمیر پوتین و سرویس‌های امنیتی و ارتش روسیه مربوط می‌شود.

خودی‌ها چگونه می‌توانند پوتین را سرنگون کنند؟
آرش فرحزاد روزنامه‌نگار حوزه جهان روزنامه شرق

شش هفته از جنگ فاجعه‌بار روسیه در اوکراین می‌گذرد و با وجود خشونت نظامیان تحت فرمان ولادیمیر پوتین در شهرهای مختلف اوکراین، نه‌تنها ارتش روسیه موفقیتی قابل توجه به دست نیاورده بلکه مقاومت اوکراین، آنها را به عقب‌نشینی وا‌داشته است. شکست‌های ارتش روسیه در اوکراین، پوتین را در موقعیتی دشوار قرار داده و در این میان، یکی از مهم‌ترین موضوعات که چندان مورد توجه قرار نگرفته، به تنش‌های فزاینده بین ولادیمیر پوتین و سرویس‌های امنیتی و ارتش روسیه مربوط می‌شود. جنگ اوکراین با برگزاری یک جلسه شورای امنیت روسیه که از تلویزیون حکومت مسکو پخش می‌شد، آغاز شد. پوتین در این جلسه «سرگی ناریشکین» رئیس سرویس اطلاعات خارجی روسیه را به دلیل نداشتن اشتیاق کافی برای حمله مورد تحقیر قرار داد. دلیل تردیدهای ناریشکین که جرئت ابراز آن را نداشت، تنها کمی پس از آغاز تهاجم نظامی روسیه به اوکراین نمایان شد.

 

در همان دو هفته اول، نیروهای روسی با تلفات زیاد و مقاومت غیرمنتظره اوکراینی‌ها مواجه شدند و پوتین که تصور چنین چالشی را نمی‌کرد، به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی تحت فرمان خود مظنون شد و دو ژنرال سرویس امنیت فدرال روسیه (FSB) را در بازداشت خانگی قرار داد و تحقیقاتی را درمورد احتمال ارائه اطلاعات غلط و سوءاستفاده از بودجه تعیین‌شده برای پرورش گروه‌های طرفدار کرملین در اوکراین آغاز کرد. او همچنین یکی از جانشین‌های فرمانده گارد ملی را نیز ظاهرا به دلیل تحقیقات جنایی مجبور به استعفا کرد. اخیرا هم یکی از ژنرال‌های FSB که در حبس خانگی قرار گرفته بود به زندان «لفورتووو» منتقل شد.

پس از آن نوبت به ارتش رسید. حدود دو هفته اول جنگ و در میان شایعاتی مبنی بر عصبانیت پوتین از عدم پیشرفت رضایت‌بخش نظامیان روسی در اوکراین و شکست‌های پیاپی، سرگی شویگو، وزیر دفاع روسیه که چهره عمومی جنگ بود و عموما به‌عنوان یکی از قابل ‌اعتمادترین و وفادارترین افراد به پوتین شناخته می‌شد، در انظار عمومی ظاهر نشد. پس از این مدت هنگامی که شویگو دوباره در برابر دوربین‌ها قرار گرفت، ابتدا در یک کلیپ ویدئویی از یک جلسه شورای امنیت و سپس در کنفرانسی در وزارت دفاع روسیه، چهره‌ای آشکارا گرفته و غمگین داشت. در روزهای گذشته هم فاکس‌نیوز گزارش داده که پوتین حدود صد عضو FSB را پاک‌سازی کرده است.

در پایان ماه مارس بود که نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده در ارزیابی خود از جنگ اوکراین اعلام کردند که شکست‌های روسیه در اوکراین می‌تواند به این دلیل باشد که وزارت دفاع روسیه تصویر واضحی از جنگ به پوتین ارائه نکرده است و دلیل آن هم می‌تواند ترس از پیامدهای بیشتر باشد. در نهایت ابتدای هفته جاری پوتین زنجیره فرماندهان نظامی را مجددا سازمان‌دهی و ژنرال «الکساندر دورنیکوف» را به‌عنوان مسئول عملیات در اوکراین منصوب کرد. در نگاه اول، این تحولات حاکی از تغییری صرفا در میدان جنگ به نظر می‌رسید.

به نوشته فارن افرز، تا قبل از این جنگ، «سیلوویکی»‌ که به مقام‌های امنیتی و نظامی حلقه اول قدرت در حکومت پوتین گفته ‌می‌شود و به‌عنوان بازوی امنیتی کرملین شناخته می‌شود یکی از پایه‌های اصلی قدرت رژیم پوتین بود. پوتین به‌عنوان یک افسر سابق ک‌گ‌ب می‌دانست که برای اجرای سیاست‌های مورد نظرش و حفظ قدرت باید به سرویس‌های امنیتی تحت امر خود متکی باشد. اگرچه نفوذ سیلوویکی‌ها در سال‌های اخیر از سوی شویگو در وزارت دفاع روسیه کم‌رنگ‌تر شده بود؛ اما خواسته‌ها و رویکرد پوتین به اندازه امروز با سرویس‌های امنیتی و ارتش در تضاد نبود.

با توجه به سرکوب بی‌رحمانه این افراد به دست حکومت پوتین و همچنین ایجاد آگاهی فزاینده در مسکو مبنی بر اینکه جنگ اوکراین بسیار بد و فاجعه‌بار پیش رفته، برخی از ناظران در انتظار هستند تا ببینند اشتباهات فاجعه‌بار پوتین تا چه مدت دیگر تحمل خواهد شد. با این حال، طرح چنین سؤالاتی، واقعیت رابطه تاریخی بین نیروهای امنیتی و حکومت روسیه و شیوه خاص ایجاد ساختار و پایگاه قدرت توسط پوتین را نادیده می‌گیرد.

اگرچه تحولات اخیر قابل توجه است، اما نشان‌دهنده شکستی بزرگ‌تر در نظم حاکم بر روسیه نیست. حتی با وجود تنش‌های کنونی، احتمال اینکه اعضای برجسته امنیتی یا نظامی اقداماتی علیه پوتین انجام دهند بسیار کم است. به این ترتیب، ابتدا باید این سؤالات را پاسخ داد که چرا وضعیت در روسیه این‌گونه است و برای تغییر آن چه تحولاتی باید رخ دهد.

برای درک اینکه چرا بعید است که «سیلوویکی» علیه پوتین بچرخد، ابتدا لازم است که رابطه تاریخی بین ارتش و حکومت روسیه را درک کنیم. از نظر تاریخی، ارتش روسیه هرگز خطر قابل توجهی برای حاکمان این کشور ایجاد نکرده است. برخلاف سایر کشورهایی که نظامی‌ها در آنها به قدرت زیادی رسیده‌اند، تعداد کودتاهای نظامی در تاریخ روسیه بسیار کم بوده است. آخرین باری که ارتش روسیه شوروی آشکارا وارد تنش‌های داخلی این کشور شد، در سال 1825 بود که دسامبریست‌ها تلاش کردند تزار نیکلاس اول را از سلطنت خلع کنند. این شورش به طرز فاجعه‌باری شکست خورد و اکثر رهبران کودتا کشته یا تبعید شدند.

همچنین ارتش روسیه مراکز قدرت جایگزین - مشابه افسران آزاد مصر که در سال 1952، ملک فاروق را از قدرت سرنگون کردند- برای خود ایجاد نکرده است، البته تلاش‌هایی انجام شد اما نتیجه مثبتی نداشت: پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در چندین نوبت، گروه‌هایی از کهنه‌سربازان نظامی روسیه در پی کسب قدرت سیاسی بوده‌اند، اما این تلاش‌ها هر بار با شکست روبه‌رو شد. در دهه 1990، قبل از به‌قدرت‌رسیدن پوتین، دولت روسیه ضعیف بود و کرملین مجبور شد بین گروه‌های رقیب تعادل برقرار کند و این امر در مواردی منجر به تلاش اعضای ارتش برای نفوذ یا حتی سرنگونی دولت مستقر می‌شد. در اکتبر 1993، گروهی از کهنه‌سربازان شوروی سابق که خود را «اتحادیه افسران» می‌نامیدند، در یک شورش به‌شدت محافظه‌کارانه شرکت کردند، اما قبل از آغاز شورش دستگیر شدند.

چهار سال بعد، یک ژنرال به نام «لو روخلین» ارتش را ترک کرد و حزب سیاسی خود را به نام «جنبش حمایت از ارتش» تشکیل داد که هدف آن تصرف کرملین بود.

روخلین به‌سرعت محبوبیت پیدا کرد، اما در سال 1998، همسر روخلین او را در جریان یک نزاع خانوادگی در خانه‌ ییلاقی‌شان به قتل رساند. این قتل باعث شکل‌گرفتن تئوری‌های توطئه متعدد شد، اما یک چیز روشن شد: جنبش روخلین پس از مرگ او جان سالم به در نبرد.

در آن سال‌ها، سرویس‌های امنیتی و گاه ژنرال‌ها و افسران ارتش گه‌گاه به‌عنوان وزنه‌ای در مقابل رئیس‌جمهور قد علم می‌کردند؛ اما پوتین به مرور زمان و با پرونده‌سازی‌ها و طرح اتهامات جعلی علیه رقبای خود و در نهایت کشتن آنها، یاد گرفت که چگونه این نوع تهدیدها را به‌ طور سیستماتیک از بین ببرد، به‌طوری‌که حکومت پوتین دیگر هیچ اپوزیسیون قابل توجهی ندارد.

چشمان همواره نظاره‌گر

در واقع، علاوه بر حذف سیستماتیک نیروهای مخالف از سوی پوتین، دلیل ساختاری عمیق‌تری هم برای ناتوانی ارتش در ایجاد یک چالش مؤثر برای کرملین وجود دارد.

در سال‌های حکومت اتحاد جماهیر شوروی، پلیس مخفی، فعالیت ارتش را زیر نظر داشت.

در اوایل سال 1918، کمتر از یک سال پس از انقلاب بلشویکی، «چکا» مهم‌ترین نهاد امنیتی آن دوران شوروی، واحدی را برای مقابله با مخالفان در ارتش سرخ تشکیل داد.

این اقدام در زمان استالین و جانشینان او که همگی ارتش را کاملا تحت کنترل داشتند هم ادامه یافت: هر لشکر نظامی دارای هسته‌های حزب کمونیست بود و ک‌گ‌ب یک نیروی ضد جاسوسی نظامی بزرگ را برای جاسوسی از ارتش ایجاد کرد. هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، ک‌گ‌ب تا حد زیادی در قالب FSB بازسازی شد؛ سرویس امنیتی جدید که همان دفتر مرکزی در لوبیانکا را در اختیار داشت و بسیاری از همان شیوه‌های ک‌گ‌ب را دنبال می‌کرد. از زمان به‌قدرت‌رسیدن پوتین، او اختیارات نهادهای امنیتی را گسترش داده است و به FSB اختیارات گسترده‌ای برای نظارت بر مخالفان در ارتش داد. در اوایل سال 2000 و زمانی که پوتین هنوز به‌عنوان رئیس‌جمهور موقت فعالیت می‌کرد، مجموعه جدیدی از مقررات را تصویب کرد که مشارکت FSB را در عملیات ضد جاسوسی نظامی گسترش داد. بر اساس این قوانین، FSB این اختیار را یافت که درباره «تشکیلات مسلح غیرقانونی، گروه‌های جنایت‌کار، افراد و انجمن‌های عمومی» که ممکن است به‌ دنبال «تغییر خشونت‌آمیز نظام سیاسی روسیه باشند»، تحقیق کند.

در سال 2004 هم واحد ضد جاسوسی نظامی FSB به بخشی جداگانه و تقریبا مستقل ارتقا یافت. کوتاه‌مدتی بعد این بخش به بزرگ‌ترین واحد FSB تبدیل شد و عوامل متعددی از این نهاد در ارتش روسیه مستقر شدند. در نتیجه این ارتقای جایگاه، عوامل FSB امروز به‌ طور گسترده در ارتش روسیه حضور دارند. براساس قوانین وضع‌شده باید تعداد مشخصی از مأموران FSB به هر واحد نظامی و هر مرکز نظامی اختصاص داده شود؛ برای مثال، طبق سیاست FSB، یک پایگاه هوایی کوچک گارد ملی در ارمولینو، در منطقه کالوگا - پایگاهی که تنها شش هواپیما و شاید ده‌ها هلیکوپتر را در خود جای دهد، باید از سوی رئیس محلی FSB، همراه با بیش از 20 مأمور مشخص و 16 مأمور مخفی در میان پرسنل، مورد نظارت قرار گیرد. در جنگ اوکراین، نقش رسمی FSB این است که اطمینان حاصل کند در داخل نیروهای روسی خرابکاری صورت نمی‌گیرد یا از پشت مورد حمله قرار نمی‌گیرند. مأموران FSB همچنین مسئول ایجاد کنترل سیاسی بر سرزمین‌های اشغال‌شده از سوی روسیه هستند.

با وجود چنین نظارت همه‌جانبه‌ای، ارتش روسیه نمی‌تواند افسرانی را تربیت کند که ممکن است شورش مؤثری را رهبری کنند؛ اما درباره FSB هم چنین اطمینانی وجود دارد؟ همان‌طور که رژیم پوتین نشان داده است، برخلاف ارتش، ک‌گ‌ب یکی از قدرتمندترین رهبران کشور را پس از استالین به وجود آورده است؛ بنابراین می‌توان گفت که بزرگ‌ترین تهدید برای پوتین ممکن است از سوی آژانسی باشد که او در طول سال‌ها به طور پیوسته قدرتش را تقویت کرده است: افسران لوبیانکا.

مجری اراده پوتین

با این حال اگر انتظار داشته باشیم که اعضای سرویس‌های امنیتی علیه پوتین قیام کنند، بهتر است سابقه ناچیز ایجاد مخالفت مؤثر در FSB را در نظر بگیرند. سرویس‌های امنیتی روسیه همیشه مستعد فساد بوده‌اند؛ اما در ایجاد پایگاه‌های قدرت مؤثر و شبکه‌های حمایتی خود مهارت خاصی نداشته‌اند. به دلیل ساختار FSB، هر افسری تمایل دارد تا به رتبه و موقعیت خود وفادار باشد، نه به افسران ارشد خاص. بر‌اساس‌این اگر یک ژنرال FSB شغل خود را از دست بدهد، نمی‌تواند به وفاداری مستمر زیردستان سابق خود تکیه کند. اعضای FSB همچنین به این امر کاملا آگاه هستند که ممکن است مانند هر فرد عادی دیگری مورد سرکوب پوتین قرار بگیرند.

در‌حال‌حاضر ده‌ها افسر FSB هستند که به اتهام فساد و خیانت (که اغلب شامل جاسوسی برای ایالات متحده است) زندانی شده‌اند. اگرچه این اتهامات گاهی واقعی است؛ اما اغلب به نظر می‌رسد که انگیزه‌های دیگری برای زندانی‌کردن آنها وجود داشته است. در بیشتر موارد، افرادی که متهم شده بودند توسط اداره امنیت داخلی FSB دستگیر شدند.

در نتیجه این شیوه‌ها، مدت‌هاست که فرهنگ بی‌اعتمادی فراگیر در FSB وجود دارد: افسران سطح متوسط به ژنرال‌ها و ژنرال‌ها به زیردستان خود اعتماد ندارند. اعضای قدیمی‌تر هم هنوز به یاد می‌آورند که کودتای 1991 به رهبری ولادیمیر کریوچکوف، رئیس ک‌گ‌ب، شکست خورد؛ زیرا این افراد به جای مشارکت در کودتای او، ایستادن و انتظار‌کشیدن را انتخاب کردند.

محدودیت‌های وفاداری

اگرچه پوتین مدت‌هاست که روی حمایت و وفاداری ارتش و سرویس‌های امنیتی تحت فرمان خود حساب می‌کند؛ اما جنگ در اوکراین نشان می‌دهد که ممکن است محدودیت‌هایی برای این وفاداری وجود داشته باشد. تنش‌های آشکار بین او و اعضای ارشد نخبگان امنیتی‌اش نشان می‌دهد که پوتین ممکن است بیش از هر زمان دیگری درمورد چالش‌های احتمالی تداوم حاکمیتش در خطر قرار گرفته باشد. از سوی دیگر، چنین اختلافی ممکن است نشان‌دهنده این باشد که حداقل برخی از اعضای حلقه درونی او از مسیری که او تعیین کرده است، ناراضی هستند. و از ‌آنجا ‌که پوتین روشی برای برخورد با مشکلات – از‌جمله ارائه اطلاعات غیر‌دقیق و عملکرد ضعیف نظامی در اوکراین – اتخاذ کرده و براساس اقداماتش به نظر می‌رسد که قصد دارد سیلوویکی‌ها را مقصر بداند، آنها هم تشویق نمی‌شوند که تصویر دقیقی از آنچه در حال وقوع است، در اختیارش قرار دهند.

سیلوویکی‌ها، اعم از سرویس‌های امنیتی و ارتش، که فاقد تجربه سیاسی و پایگاه گسترده‌ای از حمایت هستند، به‌سختی قادر به ایجاد و رهبری کودتا هستند. حتی اگر احساسات عمومی در روسیه به طور چشمگیری علیه پوتین باشد، آنها احتمالا تحت تأثیر قرار نخواهند گرفت؛ اما سیلوویکی‌ها در حفاظت از منافع خود بی‌رحم هستند و حداقل یک راه وجود دارد که ممکن است وفاداری خود به پوتین را از دست بدهند: اگر مشکلات اقتصادی روسیه به حدی برسد که فرمانداران منطقه‌ای شروع به شکستن صفوف پوتین کنند و نظم اقتصادی که بیش از 20 سال حکومت پلیسی پوتین را حفظ کرده، آغاز به فروپاشی کند، سیلوویکی ممکن است به این نتیجه برسد که کرملین در حال از‌دست‌دادن کنترل بر روسیه است. با ادامه این وضعیت آینده کشور و خودشان در خطر قرار می‌گیرد. در‌آن‌صورت، آنها می‌توانند کنار بروند و اجازه دهند فروپاشی پوتین اتفاق بیفتد و شاید حتی در این مسیر قدمی هم برای سقوط دیکتاتور روسیه بردارند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها