بررسی چشمانداز مناسبات قدرتهای بزرگ پس از بحران اوکراین
شرقِ ضعیف، غربِ سردرگم
«نظم جهانی» اولین قربانی حمله روسیه به اوکراین بود. روسیه میخواست با حمله به اوکراین جهان را خیره به قدرت خود کند و با تسخیر خاک اوکراین، در مقابل آمریکا و ناتو به قدرتی شکستناپذیر تبدیل شود؛ اما شرایط آنطور که ولادیمیر پوتین ادعا کرده بود، پیش نرفت. او در کمتر از سه روز کییف را تسخیر نکرد و جهان را نسبت به حقیقیبودن قدرت خود دچار تردید کرد. سؤالی که برای جهانیان پیش آمده، این است که اگر روسیه در جنگ با اوکراین به پیروزی دست پیدا نکند و قدرت پوشالی یک قطب عظیم که هزینههای مخالفان غرب را به دوش میکشید، فرو بریزد، تکلیف مناسبات سیاسی کشورها چه میشود؟ آیا قرار است ناتو بعد از چندین دهه به قدرتی بدون رقیب تبدیل شود یا اینکه چینِ ابرقدرت در راه است؟ در نشست چشمانداز مناسبات قدرتهای بزرگ پس از بحران اوکراین که به همت مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا برگزار شد، سخنرانان به ابعاد مختلف قطببندی قدرتهای جهانی بعد از حمله روسیه به اوکراین پرداختهاند.
شرق: «نظم جهانی» اولین قربانی حمله روسیه به اوکراین بود. روسیه میخواست با حمله به اوکراین جهان را خیره به قدرت خود کند و با تسخیر خاک اوکراین، در مقابل آمریکا و ناتو به قدرتی شکستناپذیر تبدیل شود؛ اما شرایط آنطور که ولادیمیر پوتین ادعا کرده بود، پیش نرفت. او در کمتر از سه روز کییف را تسخیر نکرد و جهان را نسبت به حقیقیبودن قدرت خود دچار تردید کرد. سؤالی که برای جهانیان پیش آمده، این است که اگر روسیه در جنگ با اوکراین به پیروزی دست پیدا نکند و قدرت پوشالی یک قطب عظیم که هزینههای مخالفان غرب را به دوش میکشید، فرو بریزد، تکلیف مناسبات سیاسی کشورها چه میشود؟ آیا قرار است ناتو بعد از چندین دهه به قدرتی بدون رقیب تبدیل شود یا اینکه چینِ ابرقدرت در راه است؟ در نشست چشمانداز مناسبات قدرتهای بزرگ پس از بحران اوکراین که به همت مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا برگزار شد، سخنرانان به ابعاد مختلف قطببندی قدرتهای جهانی بعد از حمله روسیه به اوکراین پرداختهاند.
شکست جدی روسیه در حوزه اطلاعات استراتژیک
عبدالرسول دیوسالار، مدیر طرح امنیت منطقهای در برنامه خاورمیانه دانشگاه اتحادیه اروپا در آغاز این نشست گفت: «ما باید در قدرت روسیه بازنگری کنیم. باید مروری کنیم که آیا همچنان روسیه قدرت بزرگی است؟ تحولات اخیر در جنگ اوکراین و روسیه ما را به سمت بازبینی شاخص قدرت روسیه برد. برای ما سؤال پیش آمده است که تحول قدرت در روسیه به چه سمتی حرکت میکند؟ چیزی که تا الان روسیه را بین قدرتهای بزرگ قرار داده بود، فقط قدرت نظامی آن بود. روسیه در زمینه اقتصاد و فرهنگ قدرتی ندارد و تنها چیزی که از او قدرت بزرگ ساخته بود، توان نظامی آن بود؛ توانی که در دو، سه دهه گذشته در زمینه نظامی نشان داد، آن را به قدرت تبدیل کرده بود؛ اما حالا نمیتوانیم از قدرتمندبودن روسیه مطمئن باشیم».
او عنوان کرد: «سالهای گذشته روسیه یک قابلیت جدی برای نیروهای نظامی خود نشان داد و به ظرفیت نظامی جدیدی دست پیدا کرد. مثل فعالیتهای او در جنگ گرجستان که نوعی جنگ محدود بود و به سیاست خارجی آن آسیبی نمیزد. نمونه بعدی آن جنگ در کریمه بود؛ اما قدرت نظامی یک شمشیر دولبه است. تا زمانی که از این قدرت استفاده نکردهاید، برآوردهای کارشناسی با پس از استفاده متفاوت است. جنگ اوکراین این برآورد را که روسیه آیا واقعا یک قدرت نظامی است، زیر سؤال برد. بزرگترین ریسک پوتین در این موضوع این بود که ماهیت ضعیف روسیه در قدرت نظامی را نشان داد».
دیوسالار افزود: «اولین شکست جدی روسیه در حوزه اطلاعات استراتژیک بود. آنها یک ناتوانی شدید را در اوکراین نشان دادند. پس از تغییرات نظامی اوکراین در سال 2014 روسیه نتوانست این تغییرات را بهخوبی بررسی کند. از فوریه 2021 آمریکا و غرب میدانستند روسیه قصد حمله دارد، پس آمادگی اوکراین هم بالا رفته بود».
دیوسالار گفت: «برخلاف آنچه روسها در سوریه نشان دادند که میتوانند با قدرت هوایی و هواپیماهای جنگی پیروز شوند، در جنگ اوکراین این زمینه با شکست مواجه شد. روسیه ناتوانی جدی در زمینه فرماندهی و کنترل از خود نشان داد. برعکس آنها اوکراینیها بودند که ساختار خود را حفظ کردند. روسها از سال 2013 ساختار نظامی را تغییر دادند، سعی کردند در زمینه نیروی زمینی تغییراتی جدی ایجاد کنند؛ اما بخش زیادی از تانکهای مدرن روسی که نتیجه آن تغییرات بود، در همین 40 روز از بین رفت و طراحیهای روسیه اثر نکرد. روسیه تلفات زیاد و خسارتهای فراوانی داده است».
او عنوان کرد: «حوزه دوم قدرت روسیه پس از قدرت هوایی، حوزه موشکی بود. روسیه تا امروز در جنگ اوکراین هزارو 500 موشک کروز شلیک کرده است. این نوع موشک مهمترین بخش ساختار موشکی اوست؛ اما 50، 60 درصد آنها به خطا رفتهاند و به هدف نخوردهاند. ضعف تکنولوژی و ضعف ساختار فرماندهی باعث شده تا بفهمیم توان نظامی روسیه خیلی کمتر از چیزی بود که تصور میکردیم. توان بسیج ارتش روسیه بسیار پایین آمده و دیگر نیرویی برای استفاده از تجهیزات ندارد. قدرت نظامی روسیه خیلی کمتر از تصور ما بود».
دیوسالار در بررسی سایر ابعاد قدرت روسیه عنوان کرد: «بحث دیگر قدرت نهادی روسیه است؛ تهدید معتبر و اعتباربخشی به نیروی نظامی بخشی از نبرد است. از زمان شروع جنگ اوکراین اعتبار روسیه و صنایع نظامی روسیه برای جنگهای آتی کاهش پیدا کرده است؛ زیرا روسیه با وجود صنایعش در موقعیت ضعف قرار گرفت. روسیه در جنگ با اوکراین هزینه اعتباری پرداخت کرده است و از سازمانهای بینالمللی اخراج میشود. روسیه دیگر بهعنوان بازیگر در سازمانهای بینالملل نقشی ندارد. علاوه بر اینها ظرفیت اقتصادی روسیه است. روسیه در همین چند ماه رشد منفی اقتصادی داشته است و طبق برآوردها وضعیت بدتر هم میشود. صادرات تسلیحات روسیه در سالهای آینده کم میشود و علاوهبراین باید ارتش را هم بازسازی کند. صادرات سلاح یکی از منابع مهم مالی روسیه است که حالا بازار خود را تا حد زیادی از دست داده است». او در ادامه گفت: «هزینه دیگری که روسیه در جنگ با اوکراین پرداخت میکند بحث جمعیتی است. شاخص رشد جمعیت تا پیش از جنگ اوکراین هم منفی بود اما با وجود رکود اقتصاد رشد جمعیت هم کم میشود و مهاجرت مردم روسیه هم بالا میرود. مهمترین جنبهای که میماند تا غرب روسیه را در بازی قدرتها دخالت دهد، قدرت اتمی روسیه و گستردگی خاک اوست. علاوه بر اینها افت روسیه باعث میشود قدرت اتحادسازی او با سایر کشورها به هم بخورد. روسیه تاکنون هم کشور اتحادسازی نبود و پس از فروپاشی شوروی هم نتوانسته بود متحدان خاصی داشته باشد، اما روسیه از این به بعد تحت فشار استراتژی غربیها هم قرار میگیرد و فضای سیاسی خود را از دست میدهد. امروزه ناتو در سوئد، فنلاند، بلغارستان و... وارد شده است و نتیجه این خارجشدن روسیه از تیم قدرتهای بزرگ است. پیشبینی من این است که عبور از چالش اوکراین بسیار جدیتر از آن است که تصور میکرد. روسیه همه تلاشش را میکند که حداقل یک منطقه از اوکراین را بگیرد و یک پیروزی به دست آورد؛ اما این پیروزی باعث اعمال بیشتر تحریمهای غرب میشود. البته در شرایطی که غرب همان یک منطقه که تحت تصرف روسیه میشود را بپذیرد. در ترکیب این وضعیت چیزی که برای ایران مهم است این است که وارد این بازی پرریسک شدن در آینده مخاطرهآمیز است. ایران از زمانی که روسیه در موضع ضعف قرار گرفته همکاریهای نظامی خود را با این کشور کاهش داده است و ترجیح داده تا سلاح کمتری از روسیه بخرد».
جهان آینده دچار قطبهای چین و آمریکاست، نه روسیه
رحمن قهرمانپور، تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل نیز سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: «قبل از جنگ اوکراین آمریکا با چالشهایی مواجه بود و آن چین و روسیه بود. چین و روسیه مشغول بازیهای هوشمندانهای بودند و متحدان زیادی داشتند. اما بعد از حمله روسیه به اوکراین بحثها تغییر کرد. آمریکا باید در این موقعیت چه میکرد؟ مداخله نظامی میکرد یا به حفظ منافع ملی و وضعیت داخلی خود میاندیشید؟ عدم مداخله مستقیم از زمان اوباما مطرح و اجرا شده بود. ترامپ هم میگفت: «اول آمریکا». آمریکا از حضور خود در منطقه کاست و با تشکیل ائتلافهایی در مناطق مختلف جهان و ساختن نیروی نظامی آمریکا منافع خود را حفظ کرد. حالا سؤال این است که هدف بایدن چیست و تصمیماتش با اوباما و ترامپ چقدر متفاوت است؟ زیرا قبلا گفته بود آمریکا باید دوباره بازیگر اصلی جهان شود و به عبارتی مستقیما در سایر کشورها نقش بازی کند؛ اما مسلما پس از دوره اوباما این کار نشدنی نبود». او افزود: «الان در محافل سیاستگذاری آمریکا سه دیدگاه مطرح است.
دیدگاه اول، تهدید جدی برای آمریکا نیست و آمریکا نباید برای مقابله با روسیه از هدف اصلی خود که مهار چین است غافل شود. دیدگاه دوم، شکلدهی ائتلاف لیبرالدموکراتهای ثروتمند مثل کشورهای کره جنوبی و سنگاپور است که 50 درصد اقتصاد دنیا در دست آنهاست. با این کار شاید بتوان چین را مهار کرد. دیدگاه سوم، آمریکا از این فرصت جنگ استفاده کند و بازیگر اصلی صحنه جهانی شود. اما اینکه کدام سناریو محقق میشود مهم است؛ سناریوی اول طرفدار بیشتری دارد اما دولت بایدن احتمالا سناریوی دوم را پیش میبرد و از آن روش چین را کنترل میکند».
قهرمانپور ادامه داد: «در جنگ اوکراین آمریکا هوشمندی کرد و مستقیم وارد جنگ نشد. آنها از سال 2021 تماسهای روسها را شنود میکردند و برای زمان جنگ برنامهریزی داشتند. همه کشورها از جمله آمریکا تصور میکردند شاید روسیه جنگ هستهای راه بیندازد اما پوتین این کار را نکرد و این موفقیتی برای بایدن شد. علاوه بر اینها آمریکا توانست در مورد جنگ اوکراین با کشورهای همیشه بیطرف مثل سوئیس هم در یک جهتگیری قرار بگیرد و آنها هم مانند آمریکا خود را طرفدار اوکراین اعلام کنند».
قهرمانپور خاطرنشان کرد: «بایدن گفته است جهان به سمتی میرود که یک طرف دموکراسی و سوی دیگر اقتدارگراها هستند که منظور او از اقتدارگرایان چین و روسیه است و موضع دموکراسی کشامل آمریکا و همپیمانان او هستند. بنابراین بایدن اتحاد با کشورهای لیبرالدموکرات را انتخاب میکند تا قطب دموکراسی را تشکیل دهد».
او درباره تفاوتهای چین و روسیه در سیاست خارجیشان گفت: «چین برخلاف روسیه نمیخواهد با غرب وارد دشمنی شود و میخواهد آرام توسعه خود را پیش ببرد».
او درباره واکنش آمریکا و غرب در مقابل تهدید روسیه عنوان کرد: «آمریکا به اوکراین کمک سیاسی و تسلیحاتی میکند اما خود وارد جنگ نمیشود. آمریکا در مقابل همه کشورهای متحدش قصد دارد همین رویه را پیش ببرد». کشورهای اروپایی در مقابل تهدید روسیه به نظرات مختلفی رسیدهاند. جانسون بر طبل جنگ میکوبد اما فرانسه میگوید در هر حالت جنگ باید زودتر تمام شود. در این میان لهستان و رومانی و لیتوانی و... به ناتو اعتماد ندارند که آیا در مقابل حمله روسها از آنها دفاع خواهد کرد یا خیر؟ سؤال این است که آیا اروپا در مقابل تهدید روسیه ایمن خواهد ماند و اگر آمریکا قرار است با کشورهایی متحد شود با کشورهای نهچندان قدرتمند مثل رومانی و لیتوانی و... هم متحد میشود یا فقط با کشورهای ثروتمند اروپایی وارد ائتلاف میشود؟ همه اینها بستگی دارد که آمریکا کدام سناریو را اعمال میکند».
او افزود: «در آغاز جنگ روسیه و اوکراین، ایران هم مثل خیلی از کشورها تصور میکرد روسیه به سرعت کییف را تسخیر میکند و اوکراین سقوط میکند برای همین دولت و حاکمیت جانب روسیه را گرفت. اما وقتی روسیه در موقعیت ضعف قرار گرفت مواضع ایران هم عوض شد. همین هفتههای پیش بود که امیرعبداللهیان با حضور در روسیه گفت که جنگ راهکار نیست و باید به آن خاتمه داد. ایران هم به مرور فاصله خود را با روسیه بیشتر میکند. جهان آینده دچار دوقطبی چین و آمریکاست و ایران مهرههای خود را بر اساس این جهان میچیند و به دنبال پیمان با چین میرود».
زمان به نفع چین است
محسن شریعتینیا، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، دیگر سخنران این نشست هم گفت: «روسیه در این جنگ به سمت حیرانشدن میرود. تأثیر جنگ روسیه بر جهان را در سه دسته باید بررسی کرد؛ اول اینکه جنگ به طور کلی دوقطبی سیاست بینالملل را دگرگون نمیکند. پویایی قطبها را کم و زیاد میکند اما دگرگون نه. چین دو بار زیر سایه روسیه پنهان شده است، یکی در جنگ سرد و دیگری جنگ اوکراین. در دوره جنگ سرد روسیه پرچمدار نزاع با آمریکا بود و هزینه میداد و چین آسیب چندانی نمیدید. چین روسیه را محافظ خود در مقابل آمریکا میدید».
او افزود: «چین همیشه تمایل داشت از قدرت هژمونیک آمریکا کم شود اما روسیه رادیکالتر از چین بود و هزینههای این تنش را میداد. اما حالا و بعد از این جنگ، روسیه ضعیف متولد میشود. روسیهای که دیگر در مقابل آمریکا نمیتواند از چین محافظت کند. چین در این جنگ دچار مشکل میشود و بار روسیه روی چین قرار میگیرد. پس از حقیرشدن روسیه، چین در برابر آمریکا و غرب تنها میشود. از سوی دیگر غرب جدید ظهور میکند؛ غربی که اعتمادبهنفسش بیشتر میشود و در موقعیت تهاجمی قرار میگیرد. این جنگ دارد پویایی گذار را پیچیده میکند».
شریعتینیا عنوان کرد: روسیه پیش از جنگ با اوکراین در جهان دارای پرستیژ نظامی بود. حالا به پرستیژ روسیه ضربه خورده و آسیبی که پرستیژ روسیه را خدشهدار کرده است به چین ضرر میزند. علاوه بر این جنگ اوکراین و روسیه امنیت غرب اوراسیا را از بین برده و ساختار جدیدی شکل میگیرد که برای چین مهم است این ساختار چیست. تا به اکنون تحریمهای غرب روی کشورهای کوچک بوده که بزرگترینشان ایران بود. اما حالا آمریکا اقتصاد تریلیون دلاری روسیه را تحریم کرده و تحریم روسیه برای چین خطر محسوب میشود چون ممکن است چین هم مانند روسیه دچار تحریم شود. او گفت: «کنش روسیه به نوعی تغییر رژیم است که کار را برای چین خطرناک میکند. روسیه اوکراین را به سمت تجزیهشدن برده است در صورتی که روسیه قرارداد شانگهای را که یکی از قواعد آن مقابله با تجزیهطلبی است امضا کرده است. این کار روسیه چین را در موقعیت بدی قرار داده. چین بیشتر تسلیحات خود را از روسیه تأمین کرد و گیرکردن ارتش روسیه با آن همه سلاح، چین را به سمت مطالعه درباره قدرت نظامی روسیه و تردید درباره آن برده است». این کارشناس سخنان خود را اینگونه ادامه داد: «بحث بعدی انسجام غرب در مقابل روسیه است. این اتحاد چین را نگران کرده. این شرایط اتفاقی را در اقتصاد سیاسی چین ایجاد میکند؛ اینکه فشار غرب زیاد شود و غرب چین را تحریم کند. پس چین میخواست منابع خود را از روسیه تأمین کند؛ یکی در حوزه منابع انرژی، یکی امنیت غذایی. اما حالا دیگر چین از ترس تحریمهای آمریکا میترسد از روسیه واردات داشته باشد. چینیها همیشه به دلیل ناامنبودن خاورمیانه از روسیه و آفریقا انرژی وارد میکردند. حالا خاورمیانه نسبتا به ثبات رسیده (در مقایسه با قبل) و روسیه دچار تحریمها شده است. بحث بر سر سرمایهگذاری عظیمی است که چین روی روسیه کرده است».
شریعتینیا گفت: «در اثر این جنگ راه ابریشم چین هم تحت فشار غرب قرار گرفته است چون بخشی از این مسیر از فنلاند و قزاقستان میگذرد آنها هم متحد غرب هستند. تلاشی که چین دارد در این بحران میکند جمع نقیضین است. چین برخلاف روسیه تنیده در نظم بینالمللی است و بسیار برایش مهم است که چه بر سر نظم جهانی میآید و نمیخواهد این نظم به هم بریزد. اما در مجموع زمان به نفع چین است، چین به توسعه ادامه میدهد و بین روسیه و غرب منافع خود را حفظ میکند».