تمدنهای پیشاهخامنشی در ایران
اغلب ایرانیان، تاریخ ایران را از دوره هخامنشی به بعد بیشتر میشناسند تا پیش از این دوره. در کتابهای درسی هم به دورههای پیش از هخامنشی بسیار کم پرداخته شده و در مواردی اصلا اشارهای به برخی اقوام و حکومتهای پیشاهخامنشی نشده است. ایلامیان، مادها، کاسیها، ماناها، لولوبیها و میتانیها ازجمله حکومتهای پیش از دوره هخامنشی در ایران به شمار میروند. محل استقرار اولیه کاسیها قبل از مهاجرت به زاگرس، احتمالا منطقه جنوب غرب دریای خزر بوده است که در هزاره سوم ق.م. به منطقه کوهستانی زاگرس و از آنجا با عبور از معابر شمال ایلام وارد بینالنهرین شدهاند. مورخان یونانی از کاسی به نام «کاسی یترس» نام میبرند. در متون آشوری به نام کارسای نام برده شده است
شرق: اغلب ایرانیان، تاریخ ایران را از دوره هخامنشی به بعد بیشتر میشناسند تا پیش از این دوره. در کتابهای درسی هم به دورههای پیش از هخامنشی بسیار کم پرداخته شده و در مواردی اصلا اشارهای به برخی اقوام و حکومتهای پیشاهخامنشی نشده است. ایلامیان، مادها، کاسیها، ماناها، لولوبیها و میتانیها ازجمله حکومتهای پیش از دوره هخامنشی در ایران به شمار میروند. محل استقرار اولیه کاسیها قبل از مهاجرت به زاگرس، احتمالا منطقه جنوب غرب دریای خزر بوده است که در هزاره سوم ق.م. به منطقه کوهستانی زاگرس و از آنجا با عبور از معابر شمال ایلام وارد بینالنهرین شدهاند. مورخان یونانی از کاسی به نام «کاسی یترس» نام میبرند. در متون آشوری به نام کارسای نام برده شده است. مؤسس سلسله کاسی «گانداش» است. از جهات بسیاری ارتباط کاسیها را با اقوام هند و اروپایی میتوان تصدیق کرد ازجمله پرستش اسب بهعنوان مظهر خدا؛ زیرا این اعتقاد در بابل قدیم نبوده و بعد از ورود کاسیها در آنجا متداول شده است. از طرفی سایر قبایل هند و اروپایی چنین عقایدی را داشتهاند. کاوشهای باستانشناسی وجود کاسیها را در منطقه زاگرس نشان میدهد.
کاسیها
از نظر شیوه تدفین و اشیای مفرغی، بهخصوص خنجر (بهدستآمده در طالش و لرستان) کاملا قابل مقایسه با هم هستند. بنابراین قبور بهدستآمده در طالش (شکل قبور و شیوه کار) با لرستان قابل مقایسه است. تدفین به صورت دستهجمعی بوده است؛ بنابراین فرهنگ کاسی در طالش و ادامه آن در لرستان امروزی بر اثر کاوشهای باستانشناسی که در دو منطقه صورت گرفته است، مطرح میشود. در رابطه با معماری کاسیها هیچ نوع آثاری به دست نیامده؛ فقط قبور کاسیها باقی مانده است. کاسیها حدود 150 سال کوشش کردند وارد بینالنهرین شوند و عاقبت در 1750 ق.م وارد بابل شدند و طولانیترین اشغال توسط کاسیهای صورت گرفته و حدود 576 سال در بینالنهرین حکومت کردند. کاسیها در نهایت بر اثر حمله ایلامیها به بینالنهرین شکست خوردهاند و در حدود سال 1171 ق.م است که به زاگرس برمیگردند. قدیمیترین اسنادی که از کاسیها نام میبرد، مربوط به 2400 ق.م است و این همزمان با یک قدرت اسلامی به نام «پوزور این شوشیناک» است. به احتمال قوی آنچه مفرغهای لرستان نامیده میشود، مربوط به قبایل کوهستانی کاسی است.
لولوبیها
مناطق تحت سیطره لولوبیها از کوهپایههای شمال دیاله عراق گرفته تا دریاچه ارومیه گسترش مییابد. محتملا نوشته آنوبانی نی سلطان لولوبی بر صخره سرپلذهاب تقریبا مربوط به قرن 22 ق.م است. نام این پادشاه آکدی است و نوشته مختصر وی نیز که به صحنه تصاویر برجسته آوردن اسیران به نزد شاه توسط الهه ایشتر منضم است، به زبان آکدی است. در قسمتی از کتیبه به خط میخی برمیخوریم که نوشته: نفرین بر کسی باد که بخواهد این استل را از بین ببرد.
اسنادی که از این قوم اطلاعاتی به دنیای باستانشناسی دادهاند عبارتاند از:
سنگنوشته نارامسین: حکام لولوبی در زمان نارامسین در تنگه قراداغ که امروز معبر پاگان نامیده میشود، در جنوب شهر زور با سپاه بابلی جنگیدند و نارامسین آنها را بهسختی شکست داد و به یادگار این پیروزی، شرحی در دامنه آن تنگه حجاری کردهاند. نخستین بار نارامسین نوه سارگن پادشاه آکد (2300 ق.م) در کتیبه مشهورش ضمن پیروزی خود از لولوبیها بحث میکند. در لوح نارامسین پوشاک لولوبیها اینطور بوده است؛ لباسی سبک و دامنی بر تن دارند و پوست ابلقی بر یک شانه افکندهاند و این خود در هزاره اول ق.م لباس مردم ماد و مانا بوده است. از میان اسیران، هشت نفر کلاههای سومری و آکدی بر سر دارند و نفر نهم که در صف زیرین است مقدم بر دیگران است.
کتیبه آکدی و نقش برجسته آنوبانی نی در سرپلذهاب: در نقش برجسته آنوبانی نی که بیانگر فتوحات این پادشاه بر دشمنان است و دشمنان او ۹ نفرند که شاید بیانگر ۹ فتح او باشد، آنوبانی نی پای خود را روی بدن خطرناکترین دشمن خود گذاشته است و سایر اسیران جملگی لخت هستند. الهه ایشتر لباس سومری بر تن و تاجی از شاخ بر سر دارد که او را به عنوان الهه مشخص میکند. علامت شناسایی او ستارهای هشتپر است. ایشتر حلقه سلطنت را به شاه عرضه میکند. اولین اسیر از پایین ظاهرا نوعی سرپوش ترک بر سر دارد که 1500 سال بعد گارد پارسی آن را بر سر میگذاشت. خطوط اصلی این اثر را میتوان در اثر داریوش در بیستون که از بسیاری جهات تحول یافته است، بازیافت. به جای حلقه آکدی، نماد پروردگار دانا (اهورامزدا) که زردشت پیامبر و مبلغ او بود، نقش شده است. او در بالای صحنه معلق است و حلقه فرمانروایی را به داریوش عرضه میکند؛ همانطور که ایشتر حلقه فرمانروایی را به آنوبانی نی میبخشد. داریوش نیز مانند آنوبانی نی در دست چپ کمان خود را نگه داشته، ولی خلاف او دست راست خود را به علامت استدعا به سوی پروردگار بلند کرده است و داریوش هم پای بر روی دشمن اصلیاش گذاشته است.
متن کتیبه آنوبانی نی به این شرح است: آنوبانی نی پادشاه توانا، پادشاه لولوبی، نقش خود و نقش الهه ایشتر را در کوه باتیر رسم کرده است. آن کس که این نقوش و این لوح را محو کند، به نفرین و لعنت آنو، آنوتوم، بل، بلیت، رامان، ایشتر، سین، شمش گرفتار و نسل او بر باد رواد.
گوتیها
تجزیهوتحلیل متون نشان میدهد واژه گوتی فقط در هزاره سوم و دوم ق.م معنی و مفهوم داشته است و به یک گروه قومی معین اطلاق میشده که در مشرق و شمال و شمال شرقی لولوبیان و احتمالا در آذربایجان کنونی و کردستان ایران زندگی میکردند. در هزاره اول ق.م اوراتوییان و مردم مانا و ماد را گوتی مینامیدند؛ فقط گاهی در کتیبههای سارگن دوم، مادهای ایرانیزبان از گوتیان مشخص و ممتاز شدهاند. گوتیان در قرن 13 ق.م و در زمان سلطنت نارامسین، پادشاه آکدی، در صحنه تاریخ پدید میآیند و نارامسین را شکست داده و بر بابل مسلط میشوند. پیروزی گوتیان بر دشمنان به قدری بر آنها گران آمده است که اتوهگال، پادشاه معروف اوروک، در کتیبه خود این اقوام را مارگزیده کوهستان و متجاوز بر حریم خدایان نامیده است. در هر حال گوتیها در حملات مکرر خود به بینالنهرین موفق شدند دو سلسله بزرگ بابل را منقرض کنند؛ اول سلسلهای که سارگن تأسیس کرده بود و دوم سلسلهای که به نام سومین سلسله اور مشهور بود. مقتدرترین و بزرگترین پادشاه گوتیها که آنری داپی زیر نام داشته و آخرین پادشاه گوتیها تیرگان بوده است. بعد از حاکمیت گوتیها بر بینالنهرین، پیشوای گوتیها به اسم الولومش بوده است. بعد از حاکمیت گوتیها این قدرت زاگرس در حدود 90 سال در بینالنهرین حکومت میکند.
ماناها
پیش از به قدرت رسیدن مادها و ظهور حکومت قدرتمند آنها، تمدنی به نام «مانا» در جنوب دریاچه ارومیه و به مرکزیت حسنلو وجود داشت، که به اعتقاد محققان حوزه فرمانروایی آن، شامل سرزمینهای امروزی آذربایجان میشده است.
ماناییها که نسبت به مادها قدمت بیشتری داشته و همزمان با اورارتوها زندگی میکردهاند، همانند اورارتوها در شکلگیری هنر و فرهنگ ماد و بهویژه معماری آنها تأثیر داشتهاند. در جنگ علیه آشور نیز، از متحدان مادها بودند.
جام زرین و مشهور حسنلو که در تپه حسنلو در نزدیکی شهر نقده (جنوب دریاچه ارومیه) به دست آمد، مربوط به تمدن «مانا» است. ماناییها اگر خود بر هنر و معماری مادها تأثیر گذاشتند، به نوبه خود بسیار تحت تأثیر معماری اورارتوها بودند.
نام مانا نخستین بار در سال 843 ق.م برای سرزمینهایی که در برابر شلمانصر سوم 824 - 859 ق.م مقاومت کرده بود استفاده شده است. این تاریخ مربوط به نخستین برخورد ثبتشده آشوریها با حکومت ماناست و میتوان اطمینان داشت که آنها بسیار پیش از این تاریخ در منطقه حضور داشته و به تشکیل حکومت اقدام کردهاند. براساس دادههای باستانشناسی سابقه ورود اقوام جدید به منطقه دستکم به اواسط هزاره دوم پ.م و شروع عصر آهن 1 (1450 پ.م) برمیگردد. به نظر میرسد ماناها طی عصر آهن 1 بهتدریج به تشکیل حکومت اقدام کرده و طی عصر آهن 2 و 3 با افتوخیزهایی به حیات مستقل سیاسی خود ادامه دادند (ملازاده، 1388، 46). در منابع مختلف نام مانا اینطور آمده است: در منابع آشوری مونا، مانا، ماناس، در کتیبههای اورارتویی منا، و در بابلی، میننی نامیده شده است. سرزمین ماناییان در جنوب و جنوب شرق دریاچه ارومیه نخستین توقفگاه کسانی بود که به ایران درآمده بودند.
قلمرو مانا از سوی شمال به اورارتو ختم میشد که در این قسمت کوه سهند و ارتفاعات بزغوش داغ، مرز طبیعی اورارتو و مانا را تشکیل میداد. از سوی غرب مانا با آشور همسایه بود که مرز آنها شامل کوههای سرحدی ایران و عراق امروزی میشد. در شرق، مانا با ایالتهای ماد هممرز بود. برای مرز جنوبی مانا، خطی را از منطقه مریوان به دهگلان تا دره قزل اوزن پیشنهاد میکنند. در منابع آشوری مانا را کشور قبایل مانای (مآت مانایی) نامیدهاند؛ درحالیکه در مآخذ اورارتویی از مانا بهعنوان کشوری واحد سخن به میان آمده است.
تعیین زبان یا زبانهایی که در میان مردم مانا رواج داشته، دشوار مینماید؛ اما از روی نام جاها گویا بتوان پی برد که ایلامی به زبان ایشان بسیار نزدیک بوده. هرچند تاکنون اطلاعات ارزندهای از خط و زبان مانایی به دست نیامده؛ اما شواهد موجود نشان میدهد که گویا ماناییها به زبان مستقل خود که شاخهای از زبان هوریها بوده [ازجمله زبانهای غیر هند و اروپایی و غیر سامی] سخن میگفتند. اسامی ثبتشده در متون آشوری و اورارتویی، مهمترین مدارک باقیمانده از این زبان است. برخی معتقدند که خط فارسی باستان از خط مادی کهنه یا از خط مانا ریشه گرفته و این دو خط تحت نفوذ خط اورارتویی قرار گرفتند. از شهر آشور، پس از ویرانی آن در سال 612 پ.م کتیبهای به زبان ناشناخته به دست آمده که احتمال داده میشود مانایی باشد. تنها کتیبه ترجمهشده مکشوفه از این فرهنگ، سنگنوشته قلایچی بوکان است که به خط و زبان آرامی کهن است که گویا در آن زمان بهعنوان یک زبان بینالمللی در خاور نزدیک رواج داشته است. نقوش برجسته کوههای زاگرس مانند نقش آنوبانی نی تا اندازه زیادی سیما، فرم جامه و هیئت ظاهری اقوام این نواحی را نشان میدهد. در این نقوش موی سر غالبا پیچ خورده و کوتاه شده است و مویبندی آن را بر جای نگه میدارد. کلاهی کوتاه سر را میپوشاند و پیشانیبند پهن بر پیشانی بسته میشود. ریش کوتاه تصاویر نقوش نیز پیچ خورده است. بر روی خفتانی آستینکوتاه که تا سر زانو میرسد، نیمتنه عجیبی از پوست گوسفند پوشیدهاند که در ایام صلح از روی شانهها آویخته و جلوی آن باز است. بعضی از سرکردههای ناحیه زاگرس پابرهنه راه میرفتند؛ ولی بعضی از موزهها از گونه پاپوشهایی است که نوک برگشته دارند و غالبا مردم نواحی کوهستانی از این نوع موزه بر پای دارند. این سبک پوشاک خود در هزاره اول پ.م. لباس مردم مانا و ماد غربی و کاسپیان، به گفته هرودوت بود. از مدارک چندی که درباره سازمان اجتماعی و دولتی مانا در دست است، میتوان دریافت که ساکنان مانا مانند دیگر نواحی بیشتر به دامداری اشتغال میورزیدند. معهذا در هیچیک از بخشهای سرزمین ماد آینده زراعت، در ردیف دامداری چنان اهمیتی را که در مانا واجد بوده نداشته. قلمرو مانا به دلیل دارابودن منابع آب و خاک مناسب و مراتع غنی و گسترده، شرایط بسیار خوبی برای رشد و گسترش کشاورزی، دامداری و پرورش اسب داشت و همین شرایط سبب شده بود تا جامعهای نسبتا ثروتمند در این منطقه شکل گیرد. مهارت زیاد ماناییها در پرورش اسب و نیاز بالایی که در این دوره در سطح منطقه و فراتر از آن وجود داشته، منبع درآمد مهم دیگری برای ماناییها بود. سرزمین ماناییان با درههای حاصلخیزش که بهخوبی آبیاری میشدند، شمار زیادی از اسبان و جانوران بارکشی را که در سپاه آشور به کار میرفتند، تأمین میکرد. در کنار دامداری و کشاورزی، ماناییان هنرمندان و صنعتگران چیرهدستی بودند و در فلزکاری، سفالگری، کار بر روی عاج، ساخت آجرهای لعابدار و... مهارت بسیاری داشتند و احتمالا بخشی از تولیدات آنها به مناطق دیگر صادر میشده. براساس متون آشوری، مانا دارای سیستم حکومتی پادشاهی بود که در آن فرزند جانشین پدر میشد. پادشاه در این سیستم بهتنهایی کشور را اداره نمیکرد؛ بلکه از مشورت و همکاری اعیان، نخبهها و حاکمان محلی سود میجست.
پادشاهان مانایی که در متون آشوری به آنها اشاره شده، عبارتاند از: اوالکی/ اودکی؛ ارنزو؛ از پسر ایرنزو؛ اولوسونو برادر از؛ بل خابو؛ اخشری؛ اوالی پسر اخشری؛ اریسینی پسر اوالی.
دولت مانا به این ایالات (به زبان آشوری تازه) تقسیم میشد: (سوریکاش) ناحیه سقز کنونی، (مسی) بخش علیای رود جغتو، (اوئیشدیش) کرانه شرقی دریاچه ارومیه، (آرسیانشی)، (ارشته یانا) و... ظاهرا حکام یا جانشینانی (شاکنو)، که در منابع آشوری از آنها سخن گفته شده، در رأس این ایالات قرار داشتند. به ظن قوی حدود ایالات مزبور تا حد زیادی همان حدود قلمرو و قبایل بود. کدخدایان یا صاحبان دهکدهها از سیماهای خاص ادارهای مانا به شمار میرفتند و در اتحادیه قبایل ماد نیز از ویژگیهای مهم آن شمرده میشدند.
پایتخت مانا تقریبا در تمام طول حیات آن شهر زیرتو یا ایزیرتو بود که در منطقه سقز یا بوکان قرار داشته است. در کنار این مرکز، در قلمرو مانا، یک تعداد مراکز حکومتی وجود داشتند که در منابع آشوری با عنوان «شهرهای شاهی» از آنها نام برده شده.
موقعیت شهرستان بوکان و تپه قلایچی: شهرستان بوکان با طول 46 درجه و 13 دقیقه و عرض 360 و 132 دقیقه و به ارتفاع 1370 متر از سطح دریا در جنوب استان آذربایجان غربی و در 70 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان مهاباد و 55 کیلومتری جنوب شهرستان میاندوآب قرار دارد.
تپه قلایچی در مجاورت روستایی به همین نام و در حدود 8 کیلومتری شمال شرق بوکان واقع شده و براساس کاوشهای صورتگرفته معرف یک طبقه استقراری از ماناییها و حدود سالهای 600 - 800 ق.م است.
استل قلایچی: بخش اصلی استل در سال 1985 (1364 شمسی) بر اثر حفاریهای باستانشناسی تپه قلایچی نزدیک شهر بوکان در جنوب دریاچه ارومیه به سرپرستی اسماعیل یغمایی کشف شد. بخش کوچکتری از این استل در سال 1990 از بازار فروش عتیقهجات غیرمجاز مسترد شد. این استل به ابعاد 1.50 * 80 سانتیمتر است که حاوی 13 سطر کتیبه به خط آرامی است.
آجرهای لعابدار تپه قلایچی بوکان: جنس آجرها ترکیبی است از گل رس سیلیس، شنریزه، کاه خشکشده در برخی مواقع گیاهان خشک. در برخی از آجرها دانههای بسیار کوچکی از آهک مشاهده شده است. بیشتر آجرهای یافتشده از تپه قلایچی، به شکل مربع هستند که تزییناتی به شکل نقوش دایرهای با قطر 10 تا 15 سانتیمتر روی آنها نقش شده است. یک طرف این آجرها لعابدار است.
میتانیها
این قوم در 1500 پ.م از کنار دریای مدیترانه تا کوههای زاگرس دولتی حکومت تشکیل داده بودند. سپس شمال بینالنهرین را به سرزمین خود اضافه کردند. نخست پایتخت آنها شهر واشوگانی در خاور امروزی بود. سپس به آرپخا در کرکوک انتقال یافتند. این قوم از قفقاز تا فرات کوچ کردند و به اتفاق هوریان تشکیل حکومت میتانی را دادند. اتحاد آنها توانست سرزمینهای گوتیان را فتح کند. مقتدرترین فرعون مصر نیز با دختر شاه میتانی ازدواج کرد. متون یافتشده از موزی و یورگانتپه در جنوب غربی کرکوک درمورد قوانین زناشویی، بچهداری، واگذاری اموال، ارث، قوانین کشورداری و مجازات اطلاعات زیادی از میتانیها به ما داده است. همچنین الواح گلینی از بغاز کوی در آسیای صغیر به دست آمده است که پیمان صلحی است میان هیتیها و میتانیها.
ایلامیها
ایلامیان مردمانی بودند که سرزمینشان از سوی ساکنان میانرودان «ایلام» به معنای سرزمین بلند خوانده میشد. ایلامیان سرزمین خود را به خط میخی «هلتماتی» یا «هاتمتی» خواندهاند و احتمالا «التمتی» تلفظ میکردند. این کلمه از دو قسمت هل به معنی سرزمین و متی به معنی مقدس یا خدایان تشکیل شده و در مجموع به معنای سرزمین مقدس یا سرزمین خدایان است.
برای اولین بار نام ایلام در کتیبهای سومری که به وسیله پادشاه اساطیری سلسله اول کیش به نام «انمباراگیسی» ساخته شده ظاهر شده است. این پادشاه در مبارزاتی که با ایلامیها داشته است مقدار زیادی اسلحه از آنها به غنیمت گرفته است. راجع به ایلامیها در باستانشناسی ایلام در دوران تاریخی به طور مفصل پرداخته خواهد شد.
حکومت ایلام در آغاز هزاره سوم پیش از میلاد (حدود 4900 سال پیش) در جنوب غرب ایران به مرکزیت منطقه خوزستان (شهر شوش) شکل گرفت و شاهان آن به مدت 22 قرن بر ایران فرمان راندند.
تمدن و دولت پیشرفته ایلام که نخستین حکومت منسجم در فلات ایران به شمار میرود، در سال 645 پیش از میلاد به دست آشوربانی پال فرمانروای مقتدر و جنگجوی آشور منقرض شد. 33 سال بعد، یعنی در 612 پیش از میلاد، تمدن آشور نیز به نوبه خود مغلوب قوم آریایی و شجاع ماد شد.
مهمترین مناطق مربوط به تمدن ایلام عبارتاند از: شوش، چغازنبیل و هفتتپه، که هر سه منطقه در دشت خوزستان قرار دارند. طبق گفته باستانشناسان و صاحبنظران، تمدن ایلام شامل دشت خوزستان، قسمتهایی از شرق ایران و کرمان بوده است.
تمدن ایلام در کنار تمدنهای بزرگ بینالنهرین (سومر، آکد، بابل و آشور) قرار داشت و آثار به دست آمده از مناطق مربوط به تمدن ایلام، نشاندهنده تأثیرپذیری آن تمدن از تمدنهای سرزمین بینالنهرین است. پیکرهها و لوحهای پیداشده از حفاریهای شوش و هفتتپه بیانگر این امر است. که مجسمههای ایلامی یافتشده از منطقه شوش، نشاندهنده خصوصیات مردم آن قوم هستند.
مهمترین نکته در بررسی این مجسمهها، تأثیر مذهب ایلامیها بر هنر آنهاست و بیشتر مجسمههای پیداشده دارای حالتی هستند که گویی در برابر چیزی احترام میگذارند و به عبادت آن میپردازند.
مجسمه مفرغی معروف به «مرد نیایشگر» که از شوش به دست آمده، بیانگر این ویژگی است. نکته دیگری که در بررسی آثار شوش و بهویژه آثار سیلک کاشان با آن روبهرو هستیم، پیوند میان زندگی و آثار هنری است و نشان میدهد که آثار یادشده، تنها برای تزیین و زیبایی ساخته نشدهاند، بلکه کاربرد دیگری نیز داشتهاند.
مجسمه مفرغی ملکه ناپیرآسو (نیپرآزو) همسر اونتاش گال پادشاه ایلامی که سر آن مفقود شده، از مفرغ و به وزن 1750 کیلوگرم و ارتفاع فعلی 135 سانتیمتر است که امروزه در موزه لوور در پاریس قرار دارد. این مجسمه از شوش به دست آمده است.
یکی از نمونههای برجسته بناهای مذهبی که به دست ایلامیان ساخته شده زیگورات مشهور «چغازنبیل» است که در دشت آزادگان خوزستان و 30 کیلومتری شهر شوش قرار دارد.
شهر دور اونتاش (چغازنبیل) در حدود سال 1250 پیش از میلاد و زمان حکومت اونتاش گال فرمانروای خردمند ایلام و به عنوان نیایشگاهی برای اینشوشیناک خدای ایلامیها ساخته شد. این بنای بزرگ ایلامی به وسیله «رمان گیرشمن» کشف و مورد حفاری قرار گرفت.
در این معبد هزاران آجر کتیبهدار و مهرههای استوانهای منقوش پیدا شده که اطلاعات بسیاری را از مردم آن زمان در اختیار محققان و باستانشناسان قرار داده است. چغازنبیل در سال 1313 شمسی به طور تصادفی کشف شد.
بر اساس اسناد آکدی، کشور ایلام نوعی «ممالک متحده» بوده و هر ایالت حاکمی داشته است. حکام ایالات ایلام همگی زیر نظر حکومت مرکزی بودهاند. بر اساس اسناد سومری، ایلامیها در حدود سال 2400 پیش از میلاد، خط صورتنگاشت را به کار میبردند و شاید به سبب اینکه طی سالهای 2350 تا 2300 پیش از میلاد، تحت سلطه آکدها قرار داشتند، خط میخی و آکدی را اقتباس کردند و با این خط متون خود را بر لوحهای ساختهشده از گل مینوشتند. آجرهای کتیبهدار چغازنبیل نیز با خط میخی ایلامی نوشته شدهاند. این خط بیش از 300 حرف داشت.
بعضی تحقیقات و نظرات هم حاکی از آن است که خط میخی ایلامی، از تحول و تکامل خطهای تصویری درون سرزمین ایران شکل گرفته و به بیان دیگر، پیدایش خط حاصل ابداع مردم فلات ایران بوده است.
خط ایلامی خطی هجایی بوده و به همین سبب علامتهای زیادی داشته است. میتوان گفت خط ایلامی مادر خطهای باستانی ایران بوده است. در خط هجانگار، برای مثال هریک از هجاهای سی، سو، سار، سه، ساد، سگ و... دارای یک حرف یا نشانه ویژه خود است (مانند خط امهری که در کشور اتیوپی وجود دارد).
آثار هنر ایلام جدید را میتوان در چندین ظرف بدل چینی و اشیای مفرغی که «راپوسه» نامیده میشوند، مشخص کرد. کوزههای کوچک بدل چینی شبیه جعبههای عاج گرد و کوچکی هستند که در سدههای نهم و هشتم پیش از میلاد و در سوریه ساخته میشدند. یکی از آنها، حالت همان طرح گلهای «رُزت» و غنچههای توأمان نیلوفری را دارد که در نیمتاج سری از جنس عاج، مربوط به سده هشتم پیش از میلاد که در حفریات نیمرود به دست آمده، دیده شده است.
کلاه نوکدار ویژه شاهان دوره ایلام جدید و وسیله شناسایی و تشخیص آنها از فرمانروایان دورههای قبل است. در نقش رستم واقع در نزدیکی تخت جمشید، نقش برجسته بهرام دوم ساسانی، روی نقش برجستهای از دوره ایلام ساخته شده و میتوان گفت آن را به طور کامل حذف کرده است.
تنها دو نقش در دو انتهای این نقش برجسته باقی مانده که گفته میشود مربوط به یک شاه ایلامی و همسر اوست. شاه کلاه نوکداری را که ویژه دوران ایلام جدید است، بر سر نهاده و ملکه تاج کنگرهداری بر سر دارد که ملکههای سده هفتم پیش از میلاد آشوری بر سر میگذاشتند.
گروهی از اشیای مفرغی ایلام جدید که باید با تیردان مفرغی و عاجها ارتباط داشته باشند، معروف به «سیتولا» یعنی سطل مفرغی باریک و بلند، با ته مخروطی هستند. در اصطلاح باستانشناسی، این نوع ظرفها را «جام» نامیدهاند. شکل این ظرفها در اصل مصری است مانند نقش نیلوفر آبی در کف آنها. با این وجود، سبک تزیینی این دسته از جامها، ایلامی جدید است.
آثار و بقایای تمدن ایلام را میتوان در مناطق تل لورت، تل شروان، تلهای لالار، ویرانههای درهشهر و تل طرحان (تارهان) که همگی در منطقه سیمره پشتکوه لرستان قرار دارند، مشاهده کرد. در مناطق ایذه (مال امیر پیشین)، سلیمان تپه پشتکوه، سیرجان کرمان و تل اسپید فهلیان فارس نیز آثاری از دوره ایلام وجود دارد.
قدیمیترین آثار سفالی لعابدار و مجسمههای لعابدیده ایران، از مناطق شوش و هفتتپه به دست آمدهاند که مربوط به دوره ایلام هستند. فن لعابدادن را ایلامیان از مردم بینالنهرین آموخته بودند.
در محلی به نام «لالی» در 40 کیلومتری شمال مسجدسلیمان، کتیبههایی به خط میخی سومری و مربوط به حدود 3000 سال پیش از میلاد پیدا شده است.
مادها
مادها به اعتقاد برخی، در حدود سال 825 پیش از میلاد، از طرف شرق و از طریق جاده اصلی باستانی، به سوی غرب ایران حرکت کرده و در آنجا ساکن شدند. آنها که قومی آریایی و از اقوام هند و اروپایی بودند، در مسیر حرکت خود به سوی شمال غرب ایران، با دو امپراتوری مقتدر آشور و ایلام از یک سو و از سویی دیگر با حکومت جوان و نیرومند «اورارتو» در شمال ایران و بخشی از آسیای صغیر، همسایه شدند.
«دیااُکو» یکی از سران مشهور این تمدن است که توانست اقوام پراکنده ماد را متحد کند و در سال 708 پیش از میلاد امپراتوری بزرگ ماد را تأسیس کند. او به مدت 53 سال پادشاهی کرد. فرورتیش، هوخشتره و دیوکس نیز از فرمانروایان مشهور و قدرتمند این دوره بودهاند. شاهنشاهی بزرگ ماد عمر کوتاهی داشت. آستیاگ پسر کیاکسار در سال 550 پیش از میلاد به دست نوه خود کوروش، یعنی پادشاه پارسها مغلوب شد.
مادها در آذربایجان، کردستان، لرستان، ری قدیم و اصفهان سکونت داشتند. سه ناحیه عمده و بزرگ در دولت ماد وجود داشت که عبارت بودند از: همدان، ناحیه ری و ناحیه نسا (در کرمانشاه). کار اصلی مادها کشاورزی و دامداری بود و در فلزکاری، جواهرسازی و زرگری نیز مهارت فوقالعاده داشتند.
از دوره مادها دخمههایی در دل صخرهها بر جای مانده که به «آرامگاههای مادی» مشهور شدهاند. مهمترین این گور دخمهها عبارتاند از: دخمه فخریگا یا فخریکا در نزدیکی مهاباد، دخمه شیرین و فرهاد در نزدیکی شهر صحنه در کرمانشاه، دکان داود در نزدیکی سرپلذهاب، دخمه «دا و دختر» (مادر و دختر) در استان فارس، دخمه آخور رستم در جنوب تخت جمشید و گور دخمه قیزقاپان در کردستان عراق.