|

نابودی یک رؤیا

گاردین گزارشی از وضعیت پناهنده‌های انگلیسی که حالا ناگزیرند روانه «رواندا» و چند کشور آفریقایی بشوند منتشر کرده است. در این گزارش با چند رواندایی که پس از نسل‌کشی، توانسته‌اند جان سالم به در ببرند گفت‌وگو شده است. ساسا بوگاری از آنها می‌گوید: «ضرب‌المثلی وجود دارد که همه ما یک پدر داریم. میهمان‌نوازی بخشی از این رسم است، بازتابی طبیعی از زندگی مشترک و نه یک اجبار.

نابودی یک رؤیا

گاردین گزارشی از وضعیت پناهنده‌های انگلیسی که حالا ناگزیرند روانه «رواندا» و چند کشور آفریقایی بشوند منتشر کرده است. در این گزارش با چند رواندایی که پس از نسل‌کشی، توانسته‌اند جان سالم به در ببرند گفت‌وگو شده است. ساسا بوگاری از آنها می‌گوید: «ضرب‌المثلی وجود دارد که همه ما یک پدر داریم. میهمان‌نوازی بخشی از این رسم است، بازتابی طبیعی از زندگی مشترک و نه یک اجبار. در کلبه‌ای که پس از تبعید ناگزیر شدیم زندگی کنیم، مادرم بلافاصله دست به کار شد تا برای میهمانانی که ممکن است به آنجا بیایند، دو حصیر ببافد. پدرم نیز هم‌زمان با بانگ خروس، قبل از طلوع فجر از خواب بیدار می‌شد و در جست‌وجوی زمین حاصلخیزتر برای رشد محصول بعدی به ساوانا می‌رفت. در حالی که می‌دانست وقتی خورشید پشت تپه‌ها غروب می‌کند، زنی در جایی امکان خوشامدگویی برای مسافر در حال گذر را آماده کرده است».

همان‌طور که رواندا دوباره از خاکستر نسل‌کشی علیه توتسی‌ها برمی‌خیزد، بسیاری از کسانی که اکنون کشور را اداره می‌کنند، مانند نویسنده این مطلب، تبعید را تجربه کرده‌اند. تقریبا در سراسر جهان می‌توان پناهندگان رواندایی را دید. پس چگونه می‌توان همه کسانی را که به همان اندازه رنج می‌برند نادیده گرفت؟ به نظر می‌رسد که طبیعت به سراغ کسانی می‌رود که اکنون در شرایط مشابه هستند. آیا رواندا با پذیرش پناه‌جویانی که امیدوارانه به بریتانیا رسیده‌اند، به دنبال نوعی غرامت است؟ آیا رواندا با میزبانی و نجات دیگران از تبعید به دنبال اثبات این است که تبعید خودش تمام شده است؟ آیا استقبال از رانده‌شدگان به التیام زخم‌های مردم این کشور کمک می‌کند؟

رواندا تاکنون 130 هزار پناه‌جو را در خود جای داده است که عمدتا از کشورهای همسایه - جمهوری دموکراتیک کنگو و بوروندی - و همچنین مهاجران لیبیایی و حتی دانش‌آموزان یک مدرسه متوسطه دخترانه در افغانستان هستند. این کشور همچنین در زمینه همکاری‌های بین‌المللی تحت حمایت سازمان ملل قرار دارد و نهادهای بین‌المللی ارتش خود را که به دلیل کارآمدی و نظم و انضباط مشهور هستند، فراخوانده‌اند تا در دارفور، جمهوری آفریقای مرکزی و موزامبیک خدمت کنند. اما حتی همین سازمان‌ها در مورد طرحی که توسط بریتانیا و رواندا طراحی شده است، تردید دارند. وینسنت بیروتا، وزیر امور خارجه و همکاری بین‌المللی رواندا این نکته را یادآوری کرده است که «باید برای تسکین رنج دیگری تلاش کنیم» شاید هم باید این اعلام آمادگی را حرکتی برای تغییر چهره کشور «رواندا» و آن تصور همیشگی فقر و نداری دانست. انگار می‌توانند سهم خود را برای کمک به مهاجران ایفا کنند و حتی به یکی از مرفه‌ترین کشورهای جهان کمک کنند. بر اساس طنز عجیب تاریخ، رواندا در ماه ژوئن میزبان نشست سران کشورهای مشترک‌المنافع خواهد بود که یادگاری از یک امپراتوری منقرض‌شده است. نویسنده این مطلب گاردین هم نویسنده مشهوری است (خالق دو رمان بانوی ما از نیل و زن پابرهنه) و هم یک مددکار اجتماعی، او در فرانسه و در ساحل نرماندی زندگی می‌کند. او اخیرا با مهاجرانی که به سختی توانسته‌اند زنده به سواحل برسند دیدار داشته است. یکی از دانشجویان آفریقایی گفته است من قطعا به جای کشورم سودان، رواندا را انتخاب می‌کنم. ولی مهاجران افغان معتقدند این انتخاب یک «تله» است و طرح بریتانیا «در تضاد با حق پناهندگی» است. پناه‌جو کسی است که یک زندگی را رها می‌کند و تصمیم می‌گیرد برای شروع یک زندگی جدید به کشور دیگری برود. اکنون آنها را به کشور دیگری -که نمی‌خواهند در آن زندگی کنند- تبعید خواهند کرد. ایده پناهندگی این است که به دنبال مکانی امن بروید، هرچند رواندا اکنون روزهای امنی را تجربه می‌کند، اما جایی برای تحقق رؤیاهای مهاجران نیست.