دروغهای ثوابدار
هیچکس قادر به انکار زشتی دروغگویی بهعنوان عادتی ناپسند نیست. این صفت مذموم هم از منظر ادیان الهی، هم از منظر عرف اجتماعی و هم از منظر وجدان بشری بسیار تقبیح شده است؛ با این حال بسیاری از ما بهراحتی دروغ میگوییم، مثل آبخوردن و بدون آنکه به عواقب آن توجه کنیم. دروغگفتن میتواند به عادتی ناخودآگاه و مخرب تبدیل شود و مسیر توسعه و تعالی ملت را به کورهراهی سنگلاخ و ناهموار هدایت کند. درک انواع هشتگانه دروغهای رایج در میان جوامع مختلف تا حد زیادی به تشخیص بلایی که دروغ بر سر ما میآورد، کمک میکند.
سیدجمال هادیانطبائیزواره
هیچکس قادر به انکار زشتی دروغگویی بهعنوان عادتی ناپسند نیست. این صفت مذموم هم از منظر ادیان الهی، هم از منظر عرف اجتماعی و هم از منظر وجدان بشری بسیار تقبیح شده است؛ با این حال بسیاری از ما بهراحتی دروغ میگوییم، مثل آبخوردن و بدون آنکه به عواقب آن توجه کنیم. دروغگفتن میتواند به عادتی ناخودآگاه و مخرب تبدیل شود و مسیر توسعه و تعالی ملت را به کورهراهی سنگلاخ و ناهموار هدایت کند. درک انواع هشتگانه دروغهای رایج در میان جوامع مختلف تا حد زیادی به تشخیص بلایی که دروغ بر سر ما میآورد، کمک میکند.
«دروغ سفید» رایجترین نوع دروغ در جامعه ماست. برخی از ما ایرانیان در این نوع دروغ استادیم و به گونهای آن را میگوییم یا اجرا میکنیم که گویی ثواب بسیار دارد. این را من نمیگویم؛ بلکه در بسیاری از سفرنامهها و کتابهای تاریخی با موضوع «خلقیات ایرانیان» با ذکر سند آمده است. بسیاری از مردم چنین دروغی را به بهانه رعایت ادب یا رودربایستی و حتی برای ثوابش میگویند. وقتی فردی را از روی رودربایستی به خانه دعوت میکنید، درحالیکه تمایلی به پذیرایی از او ندارید، دروغ گفتهاید! وقتی برای شرکتنکردن در مراسمی که دوستش ندارید، بهانه نادرستی میآورید، دروغ گفتهاید! وقتی به وام ضروری نیاز دارید؛ اما بانک به جز وام خرید کالا وام دیگری به شما نمیدهد و شما لاجرم پیشفاکتور دروغین خرید کالا میآورید و اوراق خرید کالا را تکمیل میکنید، دروغ گفتهاید، درحالیکه هم شما و هم رئیس بانک از این دروغگویی آگاهید؛ ولی به خاطر ثوابش از کار خویش راضی و خشنودید! وقتی به بهانه مصلحت، ملاحظات امنیتی یا آرامش فضای رسانهای حقیقت را نمیگویید یا واقعیت را پنهان میکنید و ملت را سر کار میگذارید، دروغ گفتهاید! «دروغ سفید» پس از مدتی باعث ایجاد فاصله و درگیری با دیگران میشود؛ زیرا به مرور بیصداقتی شما را عیان میکند و اعتبارتان از میان میرود.
«خلف وعده» هم نوعی دروغگویی است. ناتوانی در عمل به تعهد یا قول دادهشده است. خلف وعده بهویژه زمانی آسیبزاست که قولدهنده هیچ قصدی برای عمل به قول خود نداشته باشد. وقتی به فرزند خردسالتان قول میدهید که او را برای بازی بیرون میبرید؛ درحالیکه میدانید با او نخواهید رفت، دروغگو هستید و احساسات او را جریحهدار میکنید و امیدهایش را بر باد میدهید و اعتبارتان را در ذهن او خدشهدار میکنید! این نوع دروغ نیز در جامعه ما فراوانی دارد. چه بسیار وعدهها که مسئولان در دورههای متمادی به مردم دادهاند و به آن عمل نکردند با وجود آنکه میدانستهاند عمل به آنها در شرایط موجود ناممکن است! چه بسیار وعدهها که همسران، والدین، فرزندان و دوستان به همدیگر دادهاند و عمل نکردهاند و به رابطه عاطفی، اجتماعی و به اعتبار و اعتماد طرف مقابلشان لطمه زدهاند!
«دروغ ساختگی» گفتن بازنشر چیزی است که از صحت آن مطمئن نیستید. دروغ ساختگی همان شایعه است که بهشدت آسیبرسان است؛ زیرا میتواند به شهرت و آبروی دیگران آسیب بزند. معمولا شایعه را درباره کسانی میگویید که دوستشان ندارید، بدون آنکه به عواقب این کار فکر کنید. این نوع دروغ در عالم سیاست و بهویژه برنامههای تخریبی جناحهای سیاسی و در رسانههای زرد رواج دارد.
«دروغ جسورانه» از همان نوعی است که مشهوری گفت: «متأسفانه با پدیدهای روبهرو هستیم که مستقیم در چشم مردم نگاه میکند و با اعتماد به نفس، سیاه را سفید نشان میدهد»؛ دروغی که همه میدانند دروغ است و از این منظر به زبان آوردن آن خیلی وقاحت میخواهد. مثل اینکه کودکی کلوچه شکلاتی خورده و دور دهانش شکلاتی است؛ اما میگوید من کلوچه شکلاتی نخوردهام! البته با بالارفتن سن، سعی میکنید در پوششهای دروغگویی باهوشتر باشید و آن شکلات دوران بچگی را از صورتتان پاک کنید؛ اما این موضوع از وقاحت و زشتی این نوع دروغ نمیکاهد. وقتی مردم دروغی جسورانه میشنوند، از اینکه دروغگو آنها را کمهوش و عوام میپندارد، ناراحت میشوند. نمیتوان مردم را دستکم گرفت و در چشمانشان نگاه کرد و دروغ گفت. این نوع دروغ بهتدریج احساس تنفر به وجود خواهد آورد. تصور کنید با سرعت غیرمجاز رانندگی کردهاید و دوربین پلیس سرعت شما را همراه با عکس ثبت کرده است. دراینصورت نمیتوانید ادعا کنید که سرعتتان مجاز بوده است. همین مورد میتواند در مواجهه با قاضی یا پزشک یا متصدی مالیات و حتی همسر و شریک زندگی شما هم پیش آید. معمولا دروغگوی جسور تلاش میکند چهرهای جدی و حق به جانب داشته باشد؛ چهرهای که با لحن دروغ او مطابقت دارد تا معتبرتر به نظر رسد؛ غافل از اینکه همه میدانند که او دروغپرداز است و باور نمیکنند.
«اغراق» هم نوعی دروغ است. وقتی حقیقتی را با افزودن دروغی در مسیر مثبت یا منفی تقویت میکنید اغراق کردهاید. اغراقکننده معمولا راست و دروغ را با هم مخلوط میکند و به هم میبافد تا خود یا دیگری را چشمگیرتر جلوه دهد. عجیب آنکه پس از مدتی اغراقهای خود را باور و بر آنها پافشاری میکند! این نوع دروغ در جامعه ما آنقدر فراوان است که گاهی به چاپلوسی هم منجر میشود. تمام مبالغهگریهای رایج در تریبونها، بنرها و پلاکاردها که در مدح و وصف افراد مشهور تولید و منتشر میشود از همین نوع و نکوهیده و دوری از آن واجب است؛ چراکه نبی مکرم اسلام فرمود: «بر صورت چاپلوس خاک بپاشید». اهل اغراق قابل ترحماند زیرا آنقدر نسبت به خود احساس خودکمپنداری دارند که مجبورند داستان بسازند تا خودشان، حزب و قوم و قبیلهشان در نظر دیگران خوب به نظر برسند.
«فریب» هم نوعی دروغ است. فریبکار سعی میکند با بیاننکردن همه حقایق یا ایجاد تصویری نادرست، تصوری ایجاد کند که باعث گمراهی دیگران شود. فریب شیوه رایج کلاهبرداران برای سوءاستفاده است. چه بسیار کلاهبردارانی که برای گرفتن وامهای کلان یا دریافت کمک و اعانه اعلام ورشکستگی کردهاند و خودشان را به بدبختی زدهاند یا افراد متمولی که برای رسیدن به مناصب کلیدی زندگی زاهدانه و سادهای برگزیده و به نمایش گذاشتهاند. اینها دروغگویان قهاری هستند.
«سرقت ادبی» هم دزدی است و هم دروغ. کپیکردن دانش، ایده، محصول یا شیوه کار دیگران و ثبت و ضبط آن به نام خود نوعی سرقت است. از این منظر تمام کسانی که به هر نحو از طریق نامتعارف وارد دانشگاه شدهاند، کسانی که پایاننامه دیگران را کپی یا جعل کردهاند، کسانی که خودشان پایاننامه ننوشتهاند؛ بلکه از دیگران خریدهاند، کسانی که کتاب و مقالات دیگران را از اینترنت کپی و به نام خودشان سند زدهاند و کسانی که از مقالات و یادداشتهای دیگران بدون ذکر منبع استفاده کردهاند، جزء این دستهاند.
«دروغ اجباری» اغلب ناشی از عزت نفس پایین و نیاز به توجه است. در واقع، دروغگو در اینگونه موارد خود را مجبور به دروغگویی میبیند. او دروغ میگوید درحالیکه میداند گفتن حقیقت آسانتر و بهتر است و نجات آدمی در راستگویی است؛ «النجاه فی الصدق». از شما میپرسند: «رشته تحصیلیتان چیست؟» درحالیکه دیپلمهاید به اجبار و برای پوشاندن نقصی که فکر میکنید باعث سرشکستگی شماست میگویید: «دکترا از فلان دانشگاه دارم» و این بیش از آنکه مضحک باشد، یک تراژدی است!
ممکن است بتوانید برای مدتی دروغ بگویید؛ اما در نهایت عواقب آن دوباره به شما خواهد رسید. چیزی که بهعنوان دروغ سفید ساده شروع میشود، در طول زمان میتواند به عادتی ویرانگر و بهتدریج به اغراق، شایعه، سرقت و فریب تبدیل شود؛ همانگونه که «تخممرغ دزد، شتر دزد میشود». این مهم است که بدانیم زیباییهای زندگی با حقیقت تداوم دارد و ترس، اضطراب و تزلزل در زندگی ناشی از دروغ است. البته ترک دروغ دل و جرئت میخواهد؛ چون کاری بس دشوار است، بهویژه وقتی قبح آن ریخت و به مراتب بعدی رسید، دشوارتر هم خواهد شد. به نظر میرسد که دروغ فارغ از آنکه از گناهان کبیره است؛ اما قبح آن در جامعه ما ریخته شده و فراوانی قابل ملاحظه و آسیبهای فراوان دارد. بسیاری از دشواریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که جامعه امروز ایران با آن دستوپنجه نرم میکند، ناشی از رواج انواع دروغ در نسج و بافت جامعه و حتی در مدیریتهاست. رفع این بیماری مهلک اول به دانش و شناخت ریشههای مسئله، دوم به برنامهریزی و آموزشهای مستمر رسمی و غیررسمی، سوم به ابزارهای ترویجی و سلبی و مهمتر از همه تجدیدنظر در برخی شیوههای حکمرانی بستگی دارد؛ وگرنه آش همین آش و کاسه همین کاسه خواهد بود و درحالیکه ملل راستگو گوی سبقت را از ما میربایند، درجا خواهیم زد.