زندگی در موقعیت جنگی
دهه 60 برای بسیاری از همنسلان من تصویر ذهنی روشن و تثبیتشدهای دارد. مدتهاست که فیلمسازان و سریالسازان تلاش میکنند تصویری منطبق با ویژگیهای خاص آن دهه در آثارشان ارائه دهند. با وجود تلاش قابل احترامشان من یکی را اقناع نکرده، سالهاست که اصالت آن روزها را در هر قاب مصوری جستوجو میکنم.
آیدا رمضانی: دهه 60 برای بسیاری از همنسلان من تصویر ذهنی روشن و تثبیتشدهای دارد. مدتهاست که فیلمسازان و سریالسازان تلاش میکنند تصویری منطبق با ویژگیهای خاص آن دهه در آثارشان ارائه دهند. با وجود تلاش قابل احترامشان من یکی را اقناع نکرده، سالهاست که اصالت آن روزها را در هر قاب مصوری جستوجو میکنم.
«موقعیت مهدی» شاید برای بسیاری یک فیلم جنگی تأثیرگذار باشد، اما از دیدگاه من نزدیکترین تصویر به زیست آن دوران است. «موقعیت مهدی» فراتر از یک فیلم جنگی، وقایعنگاری دورانی است که تفاوت فرهنگی غریبی با دهههای پیش و پس از خود دارد. سرنوشت نسلی که زندگیشان با انقلاب و جنگ گره خورد و مسیر متفاوتی را پیمود و امروز آن روزهای متلاطم و بحرانی بخشی از بهترین خاطرات همان نسل شدهاند. «موقعیت مهدی» رنگ و بو و عطر همان سالهای خاطرهساز را در خود دارد؛ میشود جنس اورکتهای سبزی را که خاک جنگ به خود گرفته لمس کرد یا آن کاغذدیواریهایی که زیباییشان با جای لوله بخاری پرسشده در دیوار به فنا میرفت! آن بخاریهای نفتی چندکارهای که هم گرمی خانه و غذا را فراهم میکرد و هم خشککن لباسها بود. آن کتریهایی که روی این بخاریها تا ته میجوشید اما هیچوقت نمیسوخت. آن سفرههای روی زمین که آرامآرام با دستمال پاک میشد و تا میخورد و جمع میشد. آن تراسهای بزرگ خانههای دهه 50 که شیشههایشان با ضربدرهای کاغذی، هشدار میداد که موقعیت جنگی است. آن موزاییکهای کف حیاط که کفشهای پلاستیکی بارها به برآمدگیهایش گیر میکرد. آن کوچههای باریک که از میانشان جوی آبی حکمرانی میکرد تا پیکانهای چغر برای عبور و مرور به دردسر بیفتند... دقت در ترسیم همین جزئیات به ظاهر بیاهمیت، فیلم را از همتایان دیگرش متمایز میکند.
به روشنی قابهای مشهوری از صحنههای بهیادماندنی جنگ با همان پرترههای آشنا در پلانهای جنگی بازسازی شدهاند.
جزئینگری نه تنها در طراحی صحنه و لباس که در طراحی روابط شخصیتهای فیلم هم شاخصاند. دیالوگهای ساده و کوتاه میان مهدی و همسرش که سکوت جذاب میانشان را میشکند، شادی فشردن پوست پرتقالی در خلوت دونفره ماشین، چیدن موزائیکها توسط دو برادر در حیاط، بازگشت ناامیدانه مهدی از میدان جنگ و شستوشوی سرش با آب جوش کتری در کاسه دستشویی، از نمونههای موفق این نگرش هستند.
این نگاه ظریف و هوشمندانه راه را برای روایتی ساده، گرم و عاشقانه هموار کرده است و اتفاقا هرجایی که همین جزئیات بدون ظرافت از پسزمینه بیرون میزنند و رنگ شعاری به خود میگیرند، فیلم افت میکند. مثل سکانسی که مهدی پشت فرمان ماشین از میان کوچههای پر از بنر و از مقابل پارچهنوشتههای آویخته بر دیوارها عبور میکند.
میشود به سایر ویژگیهای ممتاز فیلم نظیر بازیهای یکدست و روان و دور از اغراق، خلق لحظات عاشقانه و انسانی توأم با موقعیتهای طنزآلود، قاببندیها و میزانسنهای قابل قبول اشاره کرد؛ اما اثرگذاری فیلم بیش از هر چیزی مدیون نگاه فیلمساز و انتخاب ساختاری است که کلیت فیلم را از طریق چیدمان تدریجی جزئیات خلق میکند.
«موقعیت مهدی» ترسیمی دستیافتنی و محتمل از زندگی انسانی آرمانی در دهه 60 با ویژگیهای منحصربهفردش است؛ «زندگی در یک موقعیت جنگی».