چگونه نظم تاجهای خجالتی به هم ریخت؟
وقتی در جنگلی قدم میزنیم، نور خورشید از میان شاخ و برگ درختانی که سر به آسمان کشیدهاند، ناخودآگاه توجه ما را به سمت بالا جلب میکند و با تعجب متوجه میشویم که شاخ و برگ این درختان بلند، همچون صنوبر، با اینکه اینطور سر به فلک کشیدهاند، اما هرگز به شاخ و برگهای درخت دیگری برخورد نمیکنند تا از میان مرزبندی شاخ و برگ آنها با درختی دیگر، نور خورشید این فرصت را داشته باشد که به زمین جنگل برسد؛ پدیده منحصربهفردی که دانشمندان از آن به عنوان «تاجهای خجالتی» یاد میکنند.
وقتی در جنگلی قدم میزنیم، نور خورشید از میان شاخ و برگ درختانی که سر به آسمان کشیدهاند، ناخودآگاه توجه ما را به سمت بالا جلب میکند و با تعجب متوجه میشویم که شاخ و برگ این درختان بلند، همچون صنوبر، با اینکه اینطور سر به فلک کشیدهاند، اما هرگز به شاخ و برگهای درخت دیگری برخورد نمیکنند تا از میان مرزبندی شاخ و برگ آنها با درختی دیگر، نور خورشید این فرصت را داشته باشد که به زمین جنگل برسد؛ پدیده منحصربهفردی که دانشمندان از آن به عنوان «تاجهای خجالتی» یاد میکنند. این روند را میتوانیم در دوران جنگ سرد و 30 سال گذشته در نظم جهانی در قالبهای گوناگون دوقطبی و چندقطبی درک کنیم که با وجود آنکه در برخی مواقع تهدیدها سبب میشد معماری امنیتی حاکم بر نظم جهانی به سوی برخوردی پیش برود، اما همواره تحدید حدودی میان تضاد منافع وجود داشت؛ درست مانند مرزبندی که شاخ و برگ درختان با یکدیگر در پدیده تاجهای خجالتی دارند. اما بحران اوکراین این نظم را از هم پاشید و معماری امنیتی سنتی را با چالشی جدی روبهرو کرد. درست است که به مناقشه روسیه و اوکراین در مفهوم بحران منطقه اروپا توجه میشود، اما پوشیده نیست که پیامدهای آن نظم جهانی را دچار دگردیسی کرده است. در پاسخ به این پرسش که چه کسی در این میان بیشترین ضرر را میکند، حتما باید پاسخ داد که در گام نخست روسیه و اوکراین؛ چراکه اگر توجهی به برآوردهای بانک جهانی داشته باشیم، پیشبینی میشود تولید ناخالص ملی اوکراین در سال ۲۰۲۲ به میزان ۴۵ درصد و روسیه ۱۱ درصد کاهش یابد. در این میان ایالات متحده به دنبال آن است که اموال بیشتری از روسیه را مصادره کند تا در واقع ارائه کمکهای نظامی و مالی به اوکراین را از سهم داراییهای روسیه پرداخت کند. این رویکرد حتما میتواند مورد استقبال مالیاتدهندگان در آمریکا و اروپا باشد و کییف نیز حتما روی دهها میلیارد دلار از محل داراییهای روسیه که مصادره میشوند، حساب باز کرده است؛ اما به نظر میآید همه چیز به این راحتی نیز پیش نمیرود. درست است که مسکو با احتیاط بیشتری و دستبهعصا نسبت به مصادره داراییهای غرب رفتار میکند و همچنان از این عقلانیت برخوردار است که حفظ روابط و سرمایهگذاریها به نفع روسیه است و نمیتواند همچون غرب واکنش متقابل نشان دهد؛ اما باید به این موضوع نیز توجه داشت که سرمایهگذاری و دارایی بسیاری از نخبگان و بازرگانان روس به مثابه لنگری بود که آنها را به یک پناهگاه امن قانونی متصل میکرد؛ بااینحال شرایط موجود گسست قابل تأملی میان این طیف و غرب نیز به وجود آورده است. اگر به سناریوهای نظم جهانی پس از بحران اوکراین معطوف شویم، گزاف نیست بگوییم که به دنبال این بحران، شاهد تشدید تلاطمها در دیگر نقاط جهان نیز هستیم. برای مثال کرهشمالی به ازسرگیری آزمایشهای موشکی خود ترغیب شده است، اوضاع در قرهباغ به سوی درگیریهای جدیدی پیش میرود، رفتار ترکیه در شمال عراق و همچنین اثرات منفی در احیای برجام نیز ازجمله مثالها در این خصوص است. اما مهمترین سؤال این است که فردای بحران اوکراین چه روی میدهد؟ در این خصوص ارزیابیهای مختلفی ارائه شده است؛ از سناریوهای خوشبینانه تا پیشبینیهای آخرالزمانی. حتما یکی از مهمترین دغدغهها این است که آیا جهان پس از جنگ اوکراین به وضعیت عادی خود بازمیگردد و پدیده «تاجهای خجالتی» دوباره در نظم جهانی حکمفرما میشود یا نظام بینالملل از یک نقطه بیبازگشتی عبور کرده که بازگشت به نظم گذشته محال است؟ برای این پرسش میتوان در جنبههای مختلفی معطوف شد. برای مثال اگر از لحاظ کنترل تسلیحات و عدم اشاعه تسلیحات هستهای متمرکز شویم، در رویکردی خوشبینانه میتوان انتظار داشت که فردای بحران اوکراین نظام بینالملل از این آشوب درس بگیرد و با وضع قوانین بازدارندهای از تکرار این وضعیت جلوگیری کند. از سوی دیگر در یک سناریو بدبینانه میتوان تصور کرد که آشفتگی بحران اوکراین ادامه پیدا کند و شاهد گسترش سلاحهای کشتارجمعی، شبکههای تروریستی باشیم که تأثیر منفی بر دیگر بحرانهای منطقهای نیز داشته باشد. در شماره بعدی «در حوالی میدان سرخ» به ادامه این پرسش در فردای بحران اوکراین خواهم پرداخت که نظم جهانی به سمت اصلاح و ترمیم پیش خواهد رفت یا رقابت و افزایش تهدیدها و تنشها.