عرصههای عمومی؛ آرامسازی از طریق کاپوچینو
تعریف مفهوم عرصه عمومی کار آسانی نیست. میتوان آن را جنبههایی از جامعه دانست که هنوز حوزه خصوصی در اشکالی همچون مالکیت خصوصی آنها را به انحصار خود درنیاورده است. عرصه عمومی ترکیبی از ابعاد درهمتنیدهای است که هریک میتواند مورد توجه نظریهها و رشتههای دانشگاهی خاص باشد.
تعریف مفهوم عرصه عمومی کار آسانی نیست. میتوان آن را جنبههایی از جامعه دانست که هنوز حوزه خصوصی در اشکالی همچون مالکیت خصوصی آنها را به انحصار خود درنیاورده است. عرصه عمومی ترکیبی از ابعاد درهمتنیدهای است که هریک میتواند مورد توجه نظریهها و رشتههای دانشگاهی خاص باشد. اگر عرصه عمومی را شامل ابعاد فضایی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بدانیم، جغرافیدانان به بررسی ابعاد فضایی عرصه عمومی چه محیطهای مصنوع و چه محیطهای مجازی به عنوان مکانهایی برای تجلی زندگی عمومی میپردازند. اندیشمندان سیاسی، عرصه عمومی سیاسی را به شکلی انتزاعیتر به عنوان فضای گفتوگو در نظر میگیرند که در آن دولت و جامعه مدنی ایفای نقش کرده، بازتولید شده و چانهزنی میکنند. عرصه عمومی اقتصادی هم که شامل ارزشگذاری کالاهای عمومی و مدیریت مالیه عمومی است، و البته مورد توجه اقتصاددانان است. در نهایت، جامعهشناسان، عرصه عمومی اجتماعی را به عنوان مکان تعاملات روزمره، جایی که هویتها و معانی مشترک ساخته میشوند، بررسی میکنند. درون هریک از این ابعاد، توجه اغلب معطوف به فرسایش عرصه عمومی و تغییر جهت به سوی جامعه خصوصی شده است. این ابعاد چندگانه ارتباط نزدیکی دارند و مستقیم یا غیرمستقیم بر یکدیگر تأثیر میگذارند، همه آنها را که در چارچوبی یگانه گرد آوریم مشتمل میشوند بر: (1) عرصه عمومی فضایی، مکانی را فراهم میکند برای (2) انجام مباحثه در عرصه عمومی سیاسی (3) درباره منابع در عرصه عمومی اقتصادی از طریق (4) افراد و گروههایی که ادراکات مشترکی در قلمرو عمومی اجتماعی ساختهاند. فضای عمومی اشاره به آن فضاهایی دارد که اصولا باز و دسترسپذیر برای عموم مردم هستند. اگر قرار به ارائه نمونه از چنین فضاهایی باشد میتوان به مکانهایی چون پارکها، خیابانها و پیادهروها، یا کتابخانههای عمومی و سراهای محله اشاره کرد. البته، همه فضاهای عمومی، کالبدی نیستند؛ مکانهای گردهم آمدن مجازی همچون اتاقهای گفتوگوی آنلاین را میتوان فضای عمومی مجازی نامید. در بسیاری از موارد هم، مکانهایی که از نظر فنی خصوصی اما از نظر کاربردی عمومی هستند همچون مالها، رستورانها و کافیشاپها تحت عنوان فضای عمومی شناخته میشوند. فضاهای عمومی برای گستره وسیع و درهمتنیدهای از فعالیتها مورد استفاده قرار میگیرند. به عنوان مثال فضاهای اجتماعی، پارکها و میدانها (پلازاها) برای گروهها و افراد فرصت گردهم آمدن و معاشرت را فراهم میکنند. به عنوان فضاهای فرهنگی، آنها اغلب مکانهای اجراهای هنری، از اجراهای رسمی چون کنسرتها در پارک گرفته تا فعالیتهای غیررسمی شبیه نقاشیهای گچی پیادهرو را در برمیگیرند. آنها میتوانند به عنوان فضاهای سیاسی هم عمل کنند جایی که اعتراضات علیه دولت میتواند طرح شود و منازعات علیه قدرت و اقتدار صورت گیرد. تحقیقات دانشگاهی و رسانههای عمومی، هر دو، اغلب به مسئله زوال عمومیت این فضاها توجه کردهاند. پلیس محلی، نگهبانان امنیتی خصوصی، و دوربینهای مداربسته اغلب برای مقرراتگذاری آشکار بر استفاده از فضاهای عمومی مشخصی به خدمت گرفته شدهاند. در مواردی دیگر، مقرراتگذاری از طریق وسایل غیرمستقیم به دست آمده است، همچون زمانی که قهوهفروشیهای سیار در میدان واشنگتن شهر نیویورک کار خود را شروع کردند تا مردمان دارا را جذب کنند و محیط کمتر خوشایندی برای دلالان مواد مخدر و ولگردها، از طریق جریانی که شارون زوکین آن را «آرامسازی از طریق کاپوچینو» مینامد، ایجاد کنند. طراحی فضاهای عمومی نیز نقش مهمی دارد در چگونگی بهره بردن یا نبردن از آنها و از سوی چه کسانی. مثلا در محلههای دروازهدار که فضاهای عمومی سنتی همچون خیابانها و پیادهروها برای استفاده انحصاری ساکنان است از موانع فیزیکی برای محدودیت دسترسی غریبهها بهره گرفته میشود. با آنکه عرصههای عمومی رو به زوال هستند اما همزمان اهمیت آنها برای اجتماعات انسانی بیشتر میشود. در عصری زندگی میکنیم که فردگرایی و به اصطلاح اتمیزهشدن آدمها شتابی رو به فزون گرفته است. تنهایی بدل به یک اپیدمی جهانی شده است. در این شرایط پرسش این است که چگونه میتوان امکانی را فراهم ساخت که آدمهای تنها فرصت آشنایی را با هم پیدا کنند. یکی از مهمترین امکانات بیگمان عرصههای عمومی است. عرصهای بیرون از مرزهای کنترل و انحصار فرد یا گروه کوچک که میتواند برای انواعی از مقاصد کارکردی و نمادین و اغلب در هم آمیخته به کار آید. مردم با حضور در عرصههای عمومی دسترسی به فضاها، فعالیتها، اطلاعات و منابع پیدا میکنند. این عرصهها میتوانند به افراد گرفتار در محدودیتهای گروههای کوچک، فرصتی برای دستیابی به روابط جدید و امکانات بیشتر بدهند. مدتی است که طرح بحث جالبی شده است از سوی یک جامعهشناس شهری به نام اریک کلایننبرگ درخصوص اهمیت عرصههای عمومی بهویژه آن نوعی که او آن را «زیرساخت اجتماعی» مینامد. برای مثال کتابخانه عمومی یک زیرساخت اجتماعی است. نوعی کالای عمومی که برای همه دسترسیپذیر است و کسی را نمیتوان از استفاده از آن منع کرد. اگرچه در عصر فناوریهای پیشرفته و فردگرایی هستیم و برخی فکر میکنند که کتابخانهها مراکزی متعلق به زمان گذشته هستند با این حال نباید از اهمیت آنها به عنوان مرکز فرهنگی و اجتماعی محلات شهر و روستاها کاست. روابط مبتنی بر اینترنت و پلتفرمهایی مانند فیسبوک، واتساپ و توییتر هیچگاه جایگزین روابط واقعی نمیشوند و یکی از بهترین راههای درمان فردگرایی افسارگسیخته در دنیای امروز که موجب آسیبها و بیماریهای روانی بسیار شده است، تقویت و تجهیز مراکزی چون کتابخانههای عمومی است. آنها زیرساخت اجتماعی هستند و بدون آنها شکلگیری و دوام روابط اجتماعی امکانپذیر نیست. درک راز علاقه مردم به کتابخانه سخت نیست. کلایننبرگ در کتابش به نام «کاخهایی برای مردم» مینویسد در جریان تحقیق در شهر نیویورک آموخته است که کتابخانهها و زیرساختهای اجتماعی نه فقط برای پویایی محلهها اهمیت حیاتی دارند بلکه برای انواعی از مشکلات شخصی مثل انزوا و تنهایی هم مثل ضربهگیر عمل میکنند. کتابخانهها در سراسر دنیا، کتابخانهها و کتابداران محله خدمات فوق انتظاری را برای عده بیشماری انجام میدهند. مأموریت اصلی آنها کمک به آدمهاست تا خودشان را ارتقا داده و وضعشان را بهتر کنند. کتابخانهها اصولا این کار را با تأمین دسترسی آزاد به گستردهترین انواع ممکن دادههای فرهنگی، برای مردمی از تمامی سنین، از تمامی قومیتها و گروهها، انجام میدهند.