|

برای آقا کریم؛ آقای بامعرفت

آقا کریم ما را چه شده و چه با او کرده و می‌کنند که زبان به شکوه و شکایت گشوده؟ آقا کریم، آقایی که یکی از آرام‌ترین و معقول‌ترین مردان ریش‌سپیدکرده این فوتبال است، کسی که در این فوتبال آشوب‌زده که تا بوده و هست رحم به هیچ صغیر و کبیرش نکرده و نمی‌کند، بدون هیچ تجلیل و بازی خداحافظی با آویختن پیراهن گرانبهایش گل میخ بازنشستگی سالیان سال است جدا از آن دوران پرشکوهش به‌عنوان بازیکن، به‌عنوان یک مربی باشخصیت، در دل دوست و دشمن جایگاهی ویژه دارد

شهرام وزیری: آقا کریم ما را چه شده و چه با او کرده و می‌کنند که زبان به شکوه و شکایت گشوده؟ آقا کریم، آقایی که یکی از آرام‌ترین و معقول‌ترین مردان ریش‌سپیدکرده این فوتبال است، کسی که در این فوتبال آشوب‌زده که تا بوده و هست رحم به هیچ صغیر و کبیرش نکرده و نمی‌کند، بدون هیچ تجلیل و بازی خداحافظی با آویختن پیراهن گرانبهایش گل میخ بازنشستگی سالیان سال است جدا از آن دوران پرشکوهش به‌عنوان بازیکن، به‌عنوان یک مربی باشخصیت، در دل دوست و دشمن جایگاهی ویژه دارد. مردی مأخوذ به حیا که با توجه به منش و شخصیت والایش کمتر دهان، حتی به اندازه، باز می‌کند. نه چون آنانی که در کنارش روی آن نیمکت کذا با منم‌منم‌های تکراری در هنگامه برد و باخت‌ها مدام زبان‌بازی می‌کنند.

ازآنجایی‌که امروزه جریان‌سازی رسانه‌ای چه از نوع مجازی و چه حقیقی‌اش، تمهیدی شده برای جلب مخاطبان بیشتر– بخوان انحراف فکری - بنابراین بسیاری مواقع با زیرسؤال‌بردن بعضی قهرمانان و بزرگان بستر را چنان آماده می‌کنند که تا مدتی از قِبَل بگومگوهای معرکه‌ساز به خواسته‌های خود برسند!

بنابراین در این روزگار هردمبیل خبری، باید هم از آدمی مثل کریم باقری سوء‌استفاده خبری کنند و این مرد آرام را فریادکشان به خشم آورند! خب ازآنجایی‌که همچنان می‌طلبد برای پرکردن خلأ خبری چند نفری را هفته به هفته به جان هم بیندازند و خبرسازی کنند و دیگر هم تاریخ مصرف سخنان گهربار و تکراری آقاوحید‌ها و کلمات قصار آقامرتضی‌ها و بیانات آقاضیاها و... گذشته و بوی نا گرفته، بنابراین باید هم با بسترسازی‌های خبرپرکن بروند سراغ آقاکریم‌های کم‌حرف‌و‌حدیث و نجیب، و به زبان این و آن، چنین مربی خوش‌نامی را به ناظم و ناظم‌الدوله در تیم‌ها ملقبش کنند تا سفره خبری‌شان یک چندی پروپیمان شود. باید هم با جریان‌سازی‌ها کاری کنند که این مرد نجیب بر سر دوراهی تیم ملی و پرسپولیس وا بماند و در دل جعلیات به رقم قرارداد -نگرفته‌اش- در تیم ملی پیله کنند و مدام او را زیر سؤال ببرند! همین آقا کریم، آقایی که وحید هاشمیان بغل دستش، او را یک برند در فوتبالمان می‌داند و اعتقاد دارد این بزرگمرد در شرایطی به کمک تیم ملی آمد که مجموعه تیم شرایط خوبی نداشت و خیلی برای تیم ملی زحمت کشیده و ما و همه بازیکنان به لحاظ اخلاقی و فنی دوستش داریم و ایشان برای همه ما یک الگوی تمام‌عیار است. ازآنجایی‌که بسیاری مواقع حافظه تاریخی ما ملت چه خواسته و چه ناخواسته دچار زنگ‌زدگی شده و می‌شود، باید هم بزرگمردی که سالیان سال مرد توانمند میانه میدان‌های ملی و باشگاهی ما بوده و سپس به‌عنوان یک مربی کارآمد کنار علی‌دایی‌ها و برانکوها و کالدرون‌ها و همین گلمحمدی‌ها، کارنامه پرباری دارد، در دل نسیان‌زدگی ما ملت، چنان عرصه را بر او تنگ کنند که در ارتباط با حق و حقوق پایمال‌شده‌اش خشمگین و خروشان فریاد برآورد که بابا پدرآمرزیده‌ها من قرارداد بسته‌ام دزدی که نکرده‌ام چرا این‌قدر برایم حرف و حدیث می‌سازید!؟ در این فوتبالی که از پایین تا سرگردنه‌اش پر از ایرادهای ریزودرشت است و انگار نه انگار که کسی چون ویلموتس‌ها آمده و به سلامتی زده و به سلامتی رفته، باید هم بی‌خیال هرچه کریم باقری و وحید هاشمیان و حمید استیلی و مهدی مهدوی‌کیا و... است بر دل این تیم ملی بود!