|

پنجشنبه‌های هوشنگ گلشیری

آداب داستان‌خوانی در جمع دیگران با صدای بلند و بازنویسی مکرر و نقد داستان از کارگاه‌های هوشنگ گلشیری به محافل ادبی سرایت کرد و تا زمانی که هنوز در جامعه ما ادبیات امری مهم بود و حوصله پرداختن به داستان وجود داشت، این نقد و نظرات در قالب جوایز ادبی و سایر محافل دیگر دنبال می‌شد.


پنجشنبه‌های هوشنگ گلشیری

شرق: آداب داستان‌خوانی در جمع دیگران با صدای بلند و بازنویسی مکرر و نقد داستان از کارگاه‌های هوشنگ گلشیری به محافل ادبی سرایت کرد و تا زمانی که هنوز در جامعه ما ادبیات امری مهم بود و حوصله پرداختن به داستان وجود داشت، این نقد و نظرات در قالب جوایز ادبی و سایر محافل دیگر دنبال می‌شد. کارگاه‌های ادبی گلشیری یا همان جلسات هفتگی داستان‌خوانی که به پنجشنبه‌ها هم معروف شد، به ابتکار و مدیریت گلشیری به هر ترتیب که بود به‌طور مستمر برگزار می‌شد. از اواسط سال 1362 گلشیری آخر هفته‌ها جلساتی را در خانه خود برگزار می‌کرد که با شرکت نزدیکان و دوستانش و بعدها نویسندگان جوان تا سال‌ها ادامه یافت. در دورانی که مجله کارنامه را نیز منتشر می‌کرد، جلسات نقد شعر و داستان را در دفتر این مجله برگزار می‌کرد که مخاطبان بسیار داشت. تا حدی که تا چند دهه بعد از او یکی از افتخارات نویسندگان نسل بعد از گلشیری، شرکت در این جمع‌ها و حضور در محفل گلشیری بود و در زمانه خود گلشیری نیز چنان این محافل سر زبان‌ها افتاده بود که هر‌کس شیفته داستان‌نویسی بود، دست‌کم یک بار در جلسات مختلف نقد و بررسی داستان گلشیری شرکت می‌کرد. در این جلسات که تا اواخر سال 1367 برقرار بود، چهره‌هایی همچون محمد محمدعلی، محمدرضا صفدری، آذر نفیسی، عباس معروفی، منصور کوشان، حسین سناپور، شهریار مندنی‌پور، منیرو روانی‌پور، قاضی ربیحاوی، ناصر زراعتی، رضا فرخفال، اکبر سردوزامی، بیژن بیجاری، اصغر عبداللهی، حسین مرتضاییان‌آبکنار، ابوتراب خسروی و دیگران حضور می‌یافتند و در این سال‌های بعد از گلشیری روایت‌های مختلفی از آن کارگاه‌ها و نحوه حضور گلشیری مطرح شده است. برخی معتقدند آنچه موجب شد گلشیری به فکر برگزاری چنین جلساتی بیفتد، تعلیق او از دانشکده هنرهای زیبا بود که امکان تدریس را از او گرفت و او را معلمی خانه‌نشین کرد. گلشیری سال‌ها پیش معلمی را تجربه کرده بود و از همان سال 1337 که در دهی دورافتاده، سر راه اصفهان به یزد معلم شد، تا آخر عمر معلمی پیشه کرد. بعد از تعلیق از دانشگاه، گلشیری در خانه و کارگاه‌ها و مجلات خود، هر‌جا امکانش فراهم می‌شد، جلسات ادبی برپا می‌کرد. البته سابقه این جلسات به جنگ اصفهان هم می‌رسد. بخش عمده‌ای از آثار ادبی متعلق به این دهه در همین جلسات به بحث و نقد گذاشته شد که بیشتر آنها به بازنویسی‌های مکرر کشید. همچنین آثاری از شهرنوش پارسی‌پور، سیمین دانشور، تقی مدرسی، محمود دولت‌آبادی، رضا جولایی، ابوالحسن نجفی، رضا براهنی، نجف دریابندری و اکبر رادی در حضور خود آنها نقد و بررسی شد. گلشیری تدریس ادبیات داستانی را که پس از اخراج از دانشگاه مدت کوتاهی در دفتر مجله «مفید» ادامه داد، در سال ۱۳۶۹ با اجاره محلی در تهران و برگزاری کلاس‌های آموزشی و جلسات آزاد ماهانه از سر گرفت. در این دوره که به دوره تالار کسری هم معروف شد، ابوالحسن نجفی، محمدعلی سپانلو و رضا براهنی نیز به دعوت گلشیری کلاس‌هایی برگزار کردند. این دوره از درخشان‌ترین نشست‌های این سال‌ها بود اما به بهانه‌های مختلف ازجمله کمبود مالی و دخالت‌های پنهان به خانه منتقل شد که جلوه‌ای دیگر یافت و به هم‌سخنی و محفل دوستانه شبیه‌تر شد تا کلاس‌های رسمی آموزشی. گلشیری اما علاوه‌ بر توجه به ادبیات و نقد معاصر، بر شناخت ادبیات کهن هم تأکید داشت و از این‌رو به همراه دوستانی از اهل قلم در این جلسات بسیاری از آثار ادبیات قدیم را نیز بازخوانی و بررسی و تفسیر کردند. گلشیری در تابستان 1377 سردبیری ماهنامه ادبی کارنامه را پذیرفت و جلسات بررسی شعر و داستان را در دفتر کارنامه راه انداخت. کارگاه‌های ادبی گلشیری با تعداد بسیاری از شاگردان و نویسندگان حرفه‌ای و مبتدی و شاعر و منتقد و اهل قلم، فضایی برای گفت‌وگو و تعامل بود و با اینکه بسیاری از حاضران در این کارگا‌ه‌ها گلشیری را استاد خود می‌دانستند، او از سخنران صِرف بودن خودداری می‌کرد. کارگاه‌های او جلوه مدرسه نداشت و به‌ گواه حاضران در این جلسات و شاگردانش، او هرگز اجازه نمی‌داد جلسه یک‌تنه به دست او باشد و دیگران منفعل و بی‌نظر در آن بنشینند و تنها شنونده باشند. فرزانه طاهری، مترجم و همسر هوشنگ گلشیری، درباره فضای حاکم بر جلسات می‌گوید: «اگر کسی آن مایه اولیه را می‌داشت، می‌توانست از گلشیری خیلی چیزها بیاموزد. در کارگاه‌هایش به‌صورت مشارکتی و نه فرمایشی، هر‌کس می‌دید که با داستانش چه باید بکند تا همان داستانی که می‌خواهد، بهتر شود. یعنی مثلِ خود نوشتن را به آنها تحمیل نمی‌کرد. اصلا تقلید از خودش را نمی‌پسندید، خودش هم از خودش تقلید نمی‌کرد. اسمش روش است دیگر، تقلید. پس اگر تقلید می‌دید، به‌شدت مقابله می‌کرد. اگر اصالت می‌دید و بستر مناسب، تمام تلاشش را می‌کرد تا آن نویسنده را پرورش دهد».