نتایج جستجو :
-
بیابان بیمرز
کوروش اسدی در سالهایی که هر نویسندهای پا به دوران پختگی میگذارد، با مرگی زودهنگام و ناگهانی از دنیا رفت. اسدی در…
-
تاریک نمیمانیم
«صندلیها میگویند از سنگینی یا سبکی میفهمند که هرکس چقدر تاریک است... تلخی را از صدای فنرها فهمیده بودند. ما تلخ…
-
آواز درد
گلشیری میگوید این فریادی است از سر خشم و «فریادی که بر اثر دردی کشیده شود، بیانکننده دردیست که موجب فریاد بوده است.…
-
گلشیری و حال و روز اکنون ما
یکی از ویژگیهای جامعۀ ادبی ما در دو دهۀ اخیر این است که از خود رغبتی برای کار جمعی نشان نمیدهد. شاعران و نویسندگان…
-
یاد دوستِ رفته و آن رؤیای باورنکردنی...
عصر یک روز گرم تابستان بود. در ساحل دریای مازندران بودیم، نزدیک ساری. مثل بیشتر وقتها که موشکباران تهران اوج…
-
بازگشت به گلشیری
بیش از دو دهه از مرگ هوشنگ گلشیری میگذرد و بازخوانی میراث به جامانده از او نه فقط بررسی کارنامه و آثار یک داستاننویس…
-
سرخ و سیاهِ یک نویسنده سیاسی
نسبت واقعیت و ادبیات از مقولاتی است که بیش از همه مورد توجه نویسندگانی بوده که خود را به سیاست و اجتماع متعهد…
-
پنجشنبههای هوشنگ گلشیری
آداب داستانخوانی در جمع دیگران با صدای بلند و بازنویسی مکرر و نقد داستان از کارگاههای هوشنگ گلشیری به محافل ادبی…
-
اسطوره شکست
«چراغ من در این خانه میسوزد!»؛ این یکی از گفتههای نغز و دلنشین احمد شاملو است که زبانزد عام و خاص شده است. در اینجا…