|

یادی از به‌آذین در سالمرگ او

مترجم رمان‌های بزرگ

محمود اعتمادزاده یا آن‌طور که بیشتر مشهور است، به‌آذین، از نسل طلایی مترجمانی است که بنا بر ضرورت و باوری دست به انتخاب کتابی برای ترجمه می‌زدند. او به تعهد و مسئولیت نویسنده در قبال جامعه باور داشت و معتقد بود می‌توان و باید به یاری هنر جامعه را دگرگون کرد. محمود اعتمادزاده در بیست‌وسوم دی‌ماه 1293 شمسی در خانواده‌ای که بازرگان و خرده‌مالک بودند، متولد شد.

مترجم رمان‌های بزرگ

شرق: محمود اعتمادزاده یا آن‌طور که بیشتر مشهور است، به‌آذین، از نسل طلایی مترجمانی است که بنا بر ضرورت و باوری دست به انتخاب کتابی برای ترجمه می‌زدند. او به تعهد و مسئولیت نویسنده در قبال جامعه باور داشت و معتقد بود می‌توان و باید به یاری هنر جامعه را دگرگون کرد. محمود اعتمادزاده در بیست‌وسوم دی‌ماه 1293 شمسی در خانواده‌ای که بازرگان و خرده‌مالک بودند، متولد شد. به‌آذین نیز مانند بسیاری دیگر از هم‌نسلانش هم پایی در سیاست داشت هم پایی در ادبیات و داستان‌نویسی. در کارنامه به‌جامانده از او تعداد زیادی داستان و ترجمه به‌‌جا مانده که البته داستان‌های او امروز فقط بخشی از تاریخ ادبیات معاصرند و جزء آثار شاخص معاصر جای نمی‌گیرند؛ اما او در ترجمه چهره مهم‌تری است و آثاری اغلب کلاسیک با ترجمه او که گاه از زبان واسطه انجام شده‌اند، منتشر شده است. به‌آذین همچنین سردبیر مجلاتی مثل «کتاب‌ هفته»، «پیام نوین» و «صدف» بود. در زندگی به‌آذین دو نقطه درخور‌توجه دیگر هم دیده می‌شود؛ یکی نقشش در کانون نویسندگان ایران و دیگری عضویتش در حزب توده ایران. به‌آذین در رشت متولد شد و تحصیلات ابتدایی‌اش را در همان شهر گذراند و در اواخر تابستان 1306 با خانواده‌اش به مشهد رفت. پس از سه سال درس‌خواندن در این شهر به تهران رفت و در آنجا ادامه تحصیل داد. او به ادبیات علاقه‌ای زیاد داشت؛ اگرچه تحصیلات دانشگاهی‌اش را در رشته‌ای بی‌ارتباط با ادبیات گذراند. درباره علاقه‌اش به ادبیات گفته بود: «روی‌آوردنم به ادبیات داستانی شاید از تأثیر ماندگاری باشد که در کودکی شنیدن قصه‌های دیو و پری در من داشت و نیز تماشای تصویر‌های خیال‌انگیز کتاب‌های پدرم که برایم سراسر شگفتی بود... باز از این همه گذشته، فضای پر‌ از کشاکش و اضطراب جنگ و انقلاب گیلان که سال‌های نخست کودکی را در خود فرو می‌گرفت و نقش‌های خیال را در ذهنم به پرواز درمی‌آورد. چنین بود که سپس در دبستان از راه کتاب‌هایی که می‌خواندم، با شعر و داستان آموخته شدم. با فرونشستن آشوب خون‌بار آن سال‌ها خانواده‌مان به مشهد کوچ کرد. آنجا در کنار آموزش دبیرستانی، بیشتر وقتم به خواندن همه جور کتاب می‌گذشت و از آن میان به‌ویژه دیوان‌های شاعران که در کتابخانه شهر به آن دسترسی می‌یافتم. کم‌کم غنای خوش‌آهنگ زبان فارسی بر من آشکار می‌شد و هم‌زمان به سنگلاخ پهناوری که نثر سنتی گذشته را از شعر جدا می‌کرد، پی می‌بردم». در شهریور 1311 به‌آذین به‌ همراه گروهی دیگر از جوانان ایرانی که بورسیه دولت بودند، برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی و ریاضیات به فرانسه رفت؛ اما به قول خودش وقتش را با شور و کنجکاوی به خواندن آثار ادبی و تا اندازه‌ای فلسفی یا تاریخی می‌گذراند. او در سال 1317 به ایران بازگشت و به‌عنوان ستوان دوم به نیروی دریایی پیوست و به خرمشهر رفت. دو سال بعد که سروان شد به انزلی رفت و در آنجا مسئول بخشی در نیروی دریایی شد که اگرچه به قول خودش دهن‌پُرکن بود؛ اما برای او راضی‌کننده نبود. در جریان جنگ دوم جهانی و در شهریور بیست که نیروهای شوروی و انگلیس وارد ایران شدند، به‌آذین به‌عنوان افسری از نیروی دریایی هنوز در انزلی بود. او اگرچه از بمباران انزلی جان سالم به در برد؛ اما سخت مجروح شد و یادگار آن دوران با قطع بازو و دست چپش تا پایان عمر همراهش ماند. پس از شهریور بیست به‌آذین جذب تفکر چپ شد؛ آن‌طور که خودش بعدها گفت با «اندیشه و احساس». در خرداد 1323 از ارتش جدا شد و به حزب توده پیوست که چند سالی از تأسیس‌ آن می‌گذشت. با جدایی از ارتش به‌آذین به معلمی روی آورد و به‌عنوان معلم ریاضی و فیزیک مشغول به کار شد. در همین دوران بود که او نام مستعار به‌آذین را برای خود انتخاب کرد. به‌آذین، در کنار فعالیت‌های سیاسی‌اش علاقه‌اش به ادبیات را هم حفظ کرد و اگرچه علاقه داشت که به‌عنوان نویسنده به کار بپردازد؛ اما آن‌طور که خودش گفته بود مجبور شد به ترجمه هم بپردازد: «آنچه من را از پیگیری آزمون دختر رعیت و از ادامه خانواده امین‌زادگان بازداشت، فشار تنگدستی و لزوم تأمین زندگی خانواده بود. در آن زمان آثار نویسندگان ایرانی کمتر خواننده می‌یافت و به اندازه بخور و نمیر هم درآمدی نداشت. بی‌کار بودم. ناگزیر پیشنهاد ترجمه بابا گوریو اثر بالزاک را در برابر هزار تومان پذیرفتم و یک‌ماهه کار را تحویل دادم. گشایشی بود». او آثار مهمی ترجمه کرد و اگرچه امروز به ترجمه‌هایش می‌توان نقدهایی وارد کرد؛ اما در اینکه او نقش مهمی در آشنایی جامعه ادبی ایران با آثار مهم ادبیات جهانی داشت، شکی نیست. شهرت به‌آذین بیشتر مرهون ترجمه رمان‌های بزرگ و کلاسیک است. رمان‌های ژان کریستف اثر رومن رولان و بابا گوریو و چرم ساغری نوشته بالزاک و دن آرام اثر شولوخف و اتللو اثر شکسپیر از‌جمله ترجمه‌های اوست که خدمت بزرگ به‌آذین به فرهنگ ماست.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها