جاده توسعه را فریاد میزند
توسعه و سرمایه اجتماعی رابطه مستقیمی باهم دارند. توسعه در تمام زمینهها میتواند تبدیل به یک سرمایه اجتماعی شود. میشود مبنای توسعه را به امور زیرساختی مرتبط دانست؛ چراکه هرچه زیرساختها قویتر باشد، کشور در راستای توسعه پایدار قدم برمیدارد.
توسعه و سرمایه اجتماعی رابطه مستقیمی باهم دارند. توسعه در تمام زمینهها میتواند تبدیل به یک سرمایه اجتماعی شود. میشود مبنای توسعه را به امور زیرساختی مرتبط دانست؛ چراکه هرچه زیرساختها قویتر باشد، کشور در راستای توسعه پایدار قدم برمیدارد. توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی، توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی، توسعه رفاهی، توسعه آموزشی، توسعه شهری، توسعه روستایی. عناوینی که با دهها زیرشاخه و پارامترهای مختلف، قابل تعریف و تبیین هستند. اهمیت، لزوم و چرایی پایبندی به حوزه توسعه برآمده از همین مفاهیم کلی است. توسعه در کشورهای پیشرفته، یک شعار نیست؛ بلکه تفکر و برنامهای عملیاتی است که نهتنها انسانهای کنونی و نیازهایشان را مورد توجه قرار میدهد بلکه نگاهی مؤثر و خردگرایانه نسبت به نسلهای آینده دارد. وقتی از توسعه و سرمایه اجتماعی سخن گفته میشود، معنایش آن است که نسلهای بعدی نیز باید از مواهب طبیعی و انواع رفاه حاصل از کنشمندی و تلاشهای تکنولوژیکی انسان امروز برخوردار شوند. مواهب طبیعی و غیرطبیعی از آنِ همه موجودات هستی از انسانها گرفته تا حیوانات و گیاهان است و ازاینرو توسعه پایدار در راستای تبدیلشدن به سرمایه اجتماعی تا نسلهای بعدی، همه انواع حیات را شامل میشود. از کوه تا جنگل و دریا، زمینهای کشاورزی تا دشت و کویر، گونههای گیاهی و جانوری، معدن و قنات و هر داشته دیگر باید تبدیل به سرمایههایی پایدار شود و این روند بهگونهای مطلوب رشد یافته، نقایص و مسائل مبتلابه را برطرف کرده، تبدیل به دستاوردی بشری برای سایر نسلها و گونههای مختلف زیستی شود.
توسعه و سرمایه اجتماعی جدا از تمام جنبههایش، در روستاها و بهویژه روستاهای دوردست در مناطق فقیر و محروممانده، اهمیت و تداعی بیشتری مییابد. روستاهایی که زمانی محل مراجعه مردمان شهر برای دریافت انواع خدمات از غذایی تا گردشگری بود، اکنون وابسته جوامع شهری است. اگرچه عوامل مختلفی بر این چرخه بیمار مرتبط است اما هنوز میتوان با رفع سوءمدیریتها و برنامهریزیهای قابل اجرا، به احیا و آینده روستاها امیدوار بود. اگرچه خشکسالی دو دهه اخیر بهویژه در مناطق روستانشین در استانی مانند سیستانوبلوچستان، موجب افول جدی کشاورزی و دامپروری و نیز توقف جدی توسعه در این استان وسیع، پرجمعیت و گرفتار انواع مشکلات خرد و کلان شده است اما واقعیت این است که این موضوع نمیتوانسته موجب ایستایی توسعه در این استان باشد. تجربه خشکسالی فقط مربوط به ایران نبوده و نیست و قدر مسلم راهکارهایی برای برونرفت این استان از فهرست محرومترین استانهای ایران وجود داشته است. یکی از بزرگترین مشکلات این استان نبود راههای ارتباطی میان روستا تا شهرهاست. جاده عامل اصلی در توسعه است. وجود راهها از زمینی تا هوایی و مسیر شوسه شاخصی جهانی و مهم در تشخیص و تعریف توسعه است؛ چراکه وجود راههاست که میتواند امکانات دیگر را نیز به روستاها ببرد. مسئله تغییر ساحت روستا و نزدیکی ساختاری به ماهیت زندگی شهری نیست بلکه اجرای عدالت در چیدمان زندگی روستاییان و برخورداری از امکاناتی است که موجب آسایش و آسودگی در زندگی آنها باشد. روستاییان مناطق محروم نباید از امکاناتی مانند پارک، کتابخانه، مدرسه، درمانگاه و دیگر خدمات رفاهی و آموزشی و بهداشتی بیبهره باشند. توجه جدی به بضاعتهای موجود در روستاها و تقویت و تبلور آن نیز ازجمله مسئولیتهای مهم برنامهریزان و سیاستگذاران روستایی است. برای مثال فراهمکردن و گسترش امکان گردشگری داخلی و تقویت صنعت توریسم، توجه به صنایع و هنرهای دستی و احیای هنرها و آیینهای رو به فراموشی، معرفی فرهنگ مختلف در مناطق روستایی، بهرهمندی از کشاورزی دقیق با توجه به وجود محدودیتهای آبی و امکان استفاده از حداقلها در راستای جلوگیری از مرگ زندگی روستایی و خالیشدن روستاها از سکنه، استفاده جدی و فراگیر از انرژیهای سبز بهخصوص انرژی باد و خورشید که در استان فراوانی دارد. برنامهریزی علمی برای جمعآوری سیلابها و ذخیره آن برای مواقع گرم و خشک سال. برنامههای حمایتی از کشاورزان و دامداران در تأمین نهادهها و علوفه و موارد اینچنینی برای عبور از مصائب خشکسالی و حتی جایگزینی مشاغل پاک.
توسعه و سرمایه اجتماعی نمیتواند صرفا چارچوبهای سیاستی بر روی کاغذهای عریضوطویل اداری و برنامههای درازمدت بیخاصیت و غیرعملی باشد. توسعه و سرمایه اجتماعی زمانی رخ میدهد که دولت دوشبهدوش کنشگران اجتماعی و نیز فعالان سایر عرصهها کشور را به شکل عملیاتی، فوری و درعینحال آگاهانه و همراه با برنامههای مدیریتی و همگام با متخصصان رو به احیا و آبادانی پیش ببرند.