|

در گفت و گوی «شرق» با محمد مهاجری عنوان شد

‌ بوی الرحمن برجام بلند شده است

در سایه اتفاقاتی که طی روزهای اخیر برای سیاست خارجی منطقه‌ای ایران شکل گرفت و همچنین اتخاذ مواضعی معنادار از زبان رئیس دولت سابق و وزیر امور خارجه پیشین، این گزاره در حال تقویت است که دولت رئیسی دیگر احیای برجام را کنار گذاشته است؛ پیرو این نکات اتفاقا کسانی چون محمد مهاجری مرگ برجام را جدی می‌دانند و بر این باورند که دیگر چیزی به نام توافق هسته‌ای در دیپلماسی دولت سیزدهم محلی از اعراب ندارد.

‌ بوی الرحمن برجام 
بلند شده است

در سایه اتفاقاتی که طی روزهای اخیر برای سیاست خارجی منطقه‌ای ایران شکل گرفت و همچنین اتخاذ مواضعی معنادار از زبان رئیس دولت سابق و وزیر امور خارجه پیشین، این گزاره در حال تقویت است که دولت رئیسی دیگر احیای برجام را کنار گذاشته است؛ پیرو این نکات اتفاقا کسانی چون محمد مهاجری مرگ برجام را جدی می‌دانند و بر این باورند که دیگر چیزی به نام توافق هسته‌ای در دیپلماسی دولت سیزدهم محلی از اعراب ندارد. مهاجری تأکید دارد بعد از سفر سه‌شنبه گذشته پوتین به تهران، نگاه به شرق رسما جایگزین احیای برجام شده است. در همین راستا «شرق» در گفت‌وگویی با این فعال سیاسی و رسانه‌ای سعی کرده است ارزیابی و تحلیل وی را پیرامون چرایی مرگ برجام پس از نشست سران آستانه جویا شود.

 

 

‌‌برای آغاز این مصاحبه به گفت‌وگوی قبلی‌ام با شما در روزنامه شرق پیرامون دولت در سایه بازگردیم. در آن گپ و گفت عنوان داشتید که سعید جلیلی هیچ‌گاه نمی‌تواند یک مهره جدی برای دولت در سایه، آن هم در زمان رئیسی باشد. اما واقعیت کنونی به خصوص در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی برجامی خلاف گفته‌های شما را نشان می‌دهد. امروز مذاکرات به بن‌بست کامل رسیده، روابط با مسکو به خصوص بعد از سفر رئیس‌جمهوری روسیه به تهران در جریان نشست سران روند آستانه جای برجام را گرفته و ...؛ غیر از این است؟

به رغم نکاتی که طرح کردید و من هم آنها را درست می‌دانم، کماکان بر همان گفته خود در مصاحبه پیشین با روزنامه شرق مُصر هستم که سعید جلیلی هیچ‌گاه یک مهره و وزنه تأثیرگذاری نبوده است که بتواند به عنوان رئیس دولت در سایه نگاه خود را به خصوص در حوزه سیاست خارجی، آن هم به دولت رئیسی تحمیل کند. ضمن اینکه همین الان هم آقای جلیلی در قدرت حضور ندارد. اگر به قول شما امروز مذاکرات به بن‌بست کامل رسیده، روابط با مسکو به خصوص بعد از سفر رئیس‌جمهوری روسیه به تهران در جریان نشست سران روند آستانه جای برجام را گرفته به دلیل نفوذ یک جریان است، نه یک فرد چون جلیلی؛ سعید جلیلی عضوی از یک دولت در سایه بود که در کل، آن دولت در سایه توانست تا حد زیادی از طریق خود به اعضای دولت سیزدهم اعمال نفوذ کند؛ وگرنه آقای جلیلی به لحاظ قدرت هیچ‌گونه نفوذ و تأثیرگذاری ندارد.

‌‌اما جناب مهاجری باید این واقعیت را هم در نظر گرفت که کسی مانند باقری کنی به عنوان معاون سیاسی وزارت امور خارجه و مسئول اصلی مذاکرات احیای برجام پیش‌تر در کنار همین آقای جلیلی رشد کرده است و به نظر می‌رسد که همان شیوه او را هم در گفت‌وگوها پیش می‌برد تا جایی که ظن و گمان مرگ برجام پررنگ‌تر از گذشته شده است؟

در پاسخ به این سؤال شما باید گفت که احیای برجام مهم‌تر از سعید جلیلی، باقری کنی و حتی حسین امیرعبداللهیان است. مسئله سیاست خارجی و به خصوص احیای برجام در سطح سران، شورای عالی امنیت ملی و در کل مواضع جمهوری اسلامی ایران تعریف شده است. پس موضوعات برجامی اصلاً در سطح این افراد تعریف نمی‌شود. اگر بخواهیم در مورد برجام حرف بزنیم باید سطح معادله قدرت را تغییر داد و به افراد جدی‌تر پرداخت.

‌‌بازهم باید در تقابل با گفته شما این مسئله را گوشزد کنم که همه روندها، در وین و یا در جریان گفت‌وگوهای دو روزه تهران - واشنگتن در دوحه نشان می‌دهد که چه سعید جلیلی، چه باقری‌کنی، چه حسین امیرعبداللهیان و یا هر فرد دیگری پشت این ماجرا باشد نهایتا دیدگاه جلیلی است که به کرسی نشسته است و ما شاهد این وضع هستیم؟

باز هم باید به همان گفته قبلی خود رجوع کنم که نه حسین امیرعبداللهیان، نه باقری‌کنی و نه سعید جلیلی و حتی تیم پر‌تعداد 40نفره‌ای که در روزهای اول مذاکرات وین راهی اتریش شدند و یا مذاکرات را در قطر ادامه دادند در واقع کاره‌ای در احیای برجام نیستند. البته که من به آنها حق می‌دهم این نگاه و دیدگاه را پیش ببرند و دائما احیای برجام را به تأخیر بیندازند.

‌‌چرا؟

چون آقای ظریف که با یک اقتدار کامل و با اختیارات گسترده نهایتا برجام را به نتیجه رساند، نهایتا دیدیم با آن آدم، با آن اختیارات گسترده و آن توان دیپلماتیک نهایتا چه برخوردی شد تا جایی که امروز آقای ظریف را در حد یک خیانتکار و حتی جاسوس معرفی می‌کنند. از این حیث آقای باقری‌کنی هم عاقل است. چون اگر بخواهد برجام را احیا کند سرنوشتی بهتر از آقای ظریف نخواهد داشت. به همین دلیل سیاست محافظه‌کارانه و دست‌به‌عصایی در قبال برجام، هم در وین، هم در دوحه و هم جاهای دیگر داشته و دارد. این علاوه بر آن است که این افراد توانایی گفت‌وگوهای جدی، دقیق و کارشناسانه دیپلماتیک، آن هم در سطح مذاکرات احیای برجام را ندارند.

‌‌به ظریف اشاره کردید. هرچند از بحث اصلی دور می‌شویم، اما اجازه دهید سؤالی هم در مورد وزیر امور خارجه سابق بپرسم. ایشان اخیرا در یک گفت‌وگوی مطبوعاتی و همچنین در یک سخنرانی مسائلی را مطرح کردند که با هجمه گسترده علیه ظریف همراه بود. اگرچه این دست هجمه‌ها پیش‌تر هم سابقه داشت، اما در زمان تصدی ظریف بر دستگاه سیاست خارجی بود لذا آن حملات قدری توجیه داشت. اما اکنون که ظریف تنها یک استاد دانشگاه است و بُعد حقوقی،‌ آن هم در حد وزیر امور خارجه ندارد چرا باز هم گفته‌ها و مواضعش با این میزان حساسیت، به خصوص از جانب مخالفان و منتقدانش همراه است؟ واقعا مشکل کار و نگرانی مخالفان، شخص ظریف است یا تفکر ظریف؟

ما چه از آقای ظریف خوشمان بیاید یا نیاید ایشان یک دیپلمات برجسته در سطح جهانی است. لذا سخنانی که این دیپلمات در کلاس جهانی مطرح می‌کند قطعا برد و دامنه بین‌المللی دارد؛ حالا اینکه من حسود باشم و یا به دلیل منافع سیاسی، شخصی و حزبی با گفته‌ها و نگاه وی مخالفت کنم چیزی از ظرفیت ظریف کم نمی‌کند. به هر حال ایشان حرف خود را می‌زند و تأثیر جدی هم بر افکار عمومی دارد. به همین دلیل کماکان تخریب‌ها، هجمه‌ها و توهین‌ها علیه ظریف، حتی بعد از پایان دوره کاری ایشان در سمت وزیر امور خارجه ادامه دارد. به هر حال جریان کاسب تحریم و بلندگوهای سیاسی و رسانه‌ای این جریان مخالف هرگونه اتفاقی هستند که ظریف را به سطح افکار عمومی بکشاند.

‌‌پس چرا آن زمان استعفا نداد؟

چون توانش نبود.

‌‌در همین راستا اتفاقا کسانی چون عباس عبدی اعتقاد دارند دولت روحانی در سال ۹۹ و بعد از اقدام مجلس یازدهم برای تصویب قانون خود موسوم به اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها باید استعفا می‌کرد. هرچند که برخی معتقدند دولت روحانی باید همان شب ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۹۷ بعد از خروج ترامپ از برجام استعفا می‌داد، چراکه تمام حیثیت و برنامه دولت روحانی روی برجام بود و با کناررفتن برجام باید این دولت هم کنار می‌رفت. آیا واقعا توان، فرصت و فضا برای استعفای دولت در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد؟

خیر من چنین تصوری ندارم. استعفای دولت در جمهوری اسلامی ایران کماکان یک تابوی سیاسی است، همچنانی که ما شاهد بودیم حتی برخی وزرای کلیدی چون محمدجواد ظریف بعد از سفر بشار اسد نتوانستند استعفا دهند. ضمن آنکه دیدیم چه توهین‌هایی به وی درخصوص متن استعفایش شد. بنابراین به طریق اولی حسن روحانی در هر مقطعی، چه در سال ۹۷ و چه در سال ۹۹ اگر به باور آقای عبدی استعفا می‌داد این توان برای وی وجود نداشت. هرچند که من هم معتقدم باید این تابوی سیاسی در جمهوری اسلامی ایران برای استعفای رؤسای دولت‌ها شکسته شود. چطور در مجلس یازدهم طرح عدم کفایت سیاسی حسن روحانی کلید می‌خورد، اما به وی اجازه استعفا و کناره‌گیری داده نمی‌شود؟! من معتقدم که اتفاقا اگر همان طرح مجلس یازدهم برای عدم کفایت سیاسی حسن روحانی هم به مرحله اجرا می‌رسید باز هم یک اتفاق خوب بود، چراکه به تابوشکنی سیاسی در جمهوری اسلامی ایران منجر می‌شد. رئیس‌جمهور در هر دولتی خیالش از بابت اینکه استعفا نمی‌دهد و یا اقدامی برای عدم کفایت سیاسی و برکناری‌اش مطرح نیست خود را در هر شرایطی برای 4 یا 8 سال رئیس‌جمهوری می‌بیند. در صورتی که باید رئیس‌جمهور از هر طیف و جریان سیاسی در قبال تصمیمات خود احساس مسئولیت کند و پاسخ‌گو باشد. البته برخی از مخالفان آقای عبدی اعتقاد دارند اگر آقای روحانی سال ۹۹ استعفا می‌داد یک فتنه در کشور شکل می‌گرفت. لذا به او این اجازه داده نمی‌شد. اما واقعا زمانی که برای یک دولت شرایط بحران شکل می‌گیرد و رئیس‌جمهور توان اداره کشور را ندارد یا باید استعفا دهد یا باید وی را کنار گذاشت. به هر حال آقای روحانی برخی مسائل را در حوزه سیاست خارجی مانند برجام مطرح کرد و شعارهایی داده بود، وقتی برخی‌ها در داخل در مقابل اقدامات و شعارهای دولت یازدهم و دوازدهم قرار می‌گیرند قاعدتا روحانی توانی برای اجرای آن ندارد، کمااینکه نهایتا برجام بر زمین ماند. پس من هم در راستای نکته درست شما معتقدم یا روحانی باید کنار گذاشته می‌شد و یا اینکه خودش استعفا می‌داد. اگر در 97 یا ۹۹ آقای روحانی رفته بود و مثلا آقای رئیسی جایش را گرفته بود الان کشور چند سال جلوتر بود.

‌‌با فرمان قبلی ذیل کالبدشکافی دولت در سایه به تأثیر تحولات اخیر روی آینده برجام بپردازیم. اگر سابق بر این در یک تحلیل برخی معتقد بودند طیفی از دولت رئیسی همسو با جریان جبهه پایداری در مجلس یازدهم از اساس مخالف احیای برجام است، اما شخص رئیسی به دلیل مواجهه با مشکلات کشور به دنبال احیای برجام بود، اکنون احتمال وجود این شکاف بعد از حضور سه‌شنبه هفته گذشته پوتین در تهران کنار گذاشته شده است. چون مواضع مقامات این دولت مانند سخنگو و ... حول ارتقای مناسبات و انعقاد تفاهم‌نامه‌هایی برای پیگیری مناسبات ۴۰ میلیارد دلاری با روسیه بدون احیای برجام و FATF حکایت از آن دارد که کل بدنه دولت هم دیگر نیازی به احیای توافق هسته‌ای نمی‌بیند؟ آیا به واقع با حضور پوتین در ایران بوی الرحمن برجام بلند شده است؟

بله. من هم در راستای آنچه عنوان کردید معتقدم که دیگر بوی الرحمن برجام بلند شده است و باید فاتحه احیای توافق هسته‌ای را خواند. دیگر آن برجام قابل احیا نیست، حتی اگر ما هم بخواهیم و امتیاز هم به طرف مقابل بدهیم دیگر توافق هسته‌ای قابل احیا نخواهد بود. مضافا ایالات متحده آمریکا هم دیگر سیاست خود را به سمتی پیش برده است که به دنبال دادن امتیاز به ایران نیست، کمااینکه بعد از مذاکرات دوحه مقامات آمریکایی عنوان کردند دیگر تمایلی به مذاکره با ایران در هیچ سطحی و در هیچ جایی ندارند. در عین حال ایران هم دیگر به دنبال آن نیست که نظر طرف مقابل را در برجام بپذیرد. در این شرایط به نظر می‌رسد که دولت رئیسی فکر دیگری در سیاست خارجی کرده است.

‌‌چه فکری؟

این دولت سعی دارد با چین و روسیه ببندد و به قول خود روابطش را با همسایگان پیش ببرد. پس چه بهتر که هرچه زودتر این مذاکرات احیای برجام با این شیوه غلط و با این افراد ناتوان کنار گذاشته شود و دولت رئیسی چند سالی هم با چین و روسیه و کشورهای همسایه کار کند. هرچند که پکن و مسکو موضع مشابهی با ایران در مسئله مناسبات تجاری و اقتصادی فیمابین ندارند. هر کدام از این ابرقدرت‌ها منافع خاص خود را دارند که گاهی با منافع ایران انطباق دارد و گاهی هم در تضاد با آن است. حالا که فرصت مذاکره با غرب و احیای برجام دیگر محلی از اعراب ندارد، من پیشنهاد می‌کنم که این دولت به سمت «شرق» بازگردد. اگر دولت رئیسی فکر می‌کند که آن طرف خبری است و از کشورهایی چون روسیه و چین دود سفید بلند می‌شود همان بهتر که با همین کشورها وارد تعامل شود تا چند سالی هم سیاست خارجی را با این نگاه پیش ببرد و چند وقتی هم زمان، هزینه و منافع مردم و کشور را اینجا تلف کنند و چند سالی هم دست به فرصت‌سوزی بزنند تا اینکه سه سال دیگر، چهار سال دیگر بفهمیم که کدام نگاه درست بوده است؟

‌‌پس به باور شما تفاهم‌نامه ایران و روسیه در سایه حضور پوتین و مانور دولت سیزدهم روی مناسبات ۴۰ میلیاردی تهران - مسکو بدون برجام و FATF به معنای مرگ برجام است؟

اولا چیزی که در حد یک تفاهم‌نامه و موضع گیری سیاسی است ارزش بحث ندارد. چون برای تحقق مفاد این تفاهم‌نامه به زمان زیادی نیاز است. از طرف دیگر همان‌گونه که گفتم باید درخصوص همسویی روسیه با ایران در حوزه اقتصادی و تجاری با دیده تردید نگریست. آیا روس‌ها حتی با امضای تفاهم‌نامه در عمل گامی برای اجرائی‌کردن آن بر خواهند داشت یا نه؟ چون روسیه درخصوص نیروگاه بوشهر بعد از ۴۳ سال نتوانست یا نخواست که آن را به ما تحویل بدهد، پس چگونه دولت رئیسی انتظار دارد مسکو بخواهد تفاهم‌نامه ۴۰ میلیارد دلاری را با ایران پیش ببرد؟ روسیه آن‌گونه که مقامات جمهوری اسلامی ایران تصور می‌کنند با ما برخورد نمی‌کند. مسکو بر اساس منافع خود به همراهی با جمهوری اسلامی نیاز دارد. هرگاه منافع روسیه هم ایجاب کند به راحتی ایران را کنار می‌گذارد. لذا حتی اگر در یک نگاه مثبت و خوش‌بینانه بپذیریم که این تفاهم‌نامه ۴۰ میلیاردی توسط روسیه اجرائی خواهد شد و اصطلاحاً یک «آبنبات چوبی» برای کشور ایران نیست، اما باید به فضای کنونی روسیه هم نگاه کرد؛ روس‌ها بعد از تجاوز به خاک اوکراین دچار مشکلات گسترده‌ای هستند، از انزوای دیپلماتیک تا تحریم‌های گسترده و بی‌سابقه؛ طبیعی است که روسیه در این شرایط بخواهد در برخی مسائل در برابر ایران از خود انعطاف نشان دهد؛ اما تا کی؟ تا زمانی که جنگ اوکراین تمام شود. اگر این جنگ تمام شود من بعید می‌دانم که روسیه دیگر به ساز ایران برقصد. پس اگر رئیسی تصور می‌کند که بدون احیای توافق هسته‌ای و تصویب لوایح FATF می‌تواند مناسبات ۴۰ میلیارد دلاری با روسیه و مناسبات ۳۰ میلیارد دلاری با ترکیه ببندد؛ بسم‌الله، شروع کند و دندان لق احیای برجام را برای همیشه بکند تا هزینه و منافع مردم ایران تلف نشود؛ یک دیوار در مناسبات ایران با اروپا و آمریکا بکشد و تمام پنجره‌ها را به سمت روسیه و چین باز کند.

‌‌علاوه بر مسئله سفر پوتین و تفاهم‌نامه 40 میلیاردی، نکته دیگری که می‌تواند شائبه مرگ برجام را تقویت کند به مواضع حسن روحانی در نشست با اعضای دولت یازدهم و دوازدهم در عید غدیر باز می‌گردد که به اذعان برخی از کارشناسان مانند حشمت‌الله فلاحت‌پیشه نشان می‌دهد که مرگ توافق هسته‌ای رقم خورده است. آیا شما این نگاه را نزدیک به واقعیت می‌دانید و سخنان رئیس دولت یازدهم و دوازدهم را به معنای مرگ برجام تلقی می‌کنید؟

من چنین برداشتی ندارم. ببینید آقای روحانی سعی داشت بگوید اگر در زمان مذاکرات وین آن مقاومت در برابر مذاکرات شکل نمی‌گرفت در سال ۹۹ برجام احیا می‌شد. پس گفته‌های روحانی برای روشنگری در حافظه تاریخی است که چه شد دولت دوازدهم نتوانست برجام را احیا کند؟ اما اینکه ما بخواهیم با سخنان روحانی به این جمع‌بندی برسیم که مرگ برجام رقم خورده است، نیازی به سخنان رئیس‌جمهور سابق نیست. واقعیت خود گواه می‌دهد که اتفاقات برای عدم احیای برجام افتاده است. بالاخره در کشور جریان کاسب تحریم دست برتر را دارد، هرچند در مقاطعی این تصور وجود داشت که جریان کاسب تحریم جریان چندان قوی‌ای نیست و توان نفوذ و تأثیر بالایی به خصوص در حوزه سیاست خارجی ندارد، اما امروز متأسفانه ما می‌بینیم که این جریان اتفاقا یک جریان پرنفوذ است که توانسته نگاه خود را در حوزه دیپلماسی و احیای برجام به دولت سیزدهم تحمیل کند و برجام را زمین بزند. پس واقعا نباید بر سر گوری که در آن مرده‌ای به نام برجام نیست گریه کرد.

‌‌اگرچه رجعت دولت رئیسی به سیاست نگاه به شرق با طعنه، کنایه و خوانش بدبینانه شما همراه بود، اما در یک ارزیابی و تحلیل عمیق تر به نظر می‌رسد با توجه به شرایط شکننده مردم به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی و همچنین دیگر فشارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، آستانه تحمل ملت به نقطه بدون بازگشت رسیده است. با این تفاسیر آیا دولت رئیسی توان و به خصوص فرصت آزمون و خطا در سیاست خارجی ذیل ارتقای روابط با روسیه و کنارگذاشتن برجام را دارد؟

الان واقعا چاره دیگری وجود ندارد. مقاومت‌های جدی در برابر احیای برجام شکل گرفته تا جایی که دیگر دولت رئیسی هم به این باور رسیده است که می‌تواند بدون احیای برجام روابط گسترده ۴۰ میلیارد دلاری با روسیه و ۳۰ میلیارد دلاری با ترکیه را در پیش بگیرد؛ خیلی خوب، اگر این دولت آن‌قدر به خود اطمینان دارد که می‌تواند بدون احیای برجام و رعایت مقررات پولی و بانکی در چارچوب FATF، مناسبات ۷۰ میلیارد دلاری را در پیش بگیرد چرا باید هزینه و وقت مردم را برای احیای توافق هسته‌ای تلف کنیم؟! ظاهرا راه دیگری نیست. چون واقعاً مقاومت داخلی برای عدم احیای برجام هرگونه تلاشی، هم در دولت سابق و هم در دولت فعلی در جهت ازسرگیری توافق هسته‌ای را به شکست کشانده است. پس به ناچار باید روش فعلی را بپذیریم و قبول کنیم که دولت رئیسی برود به سمت تعامل با چین، روسیه و شرق؛ خروجی این سیاست از دو حال خارج نیست، یا دولت رئیسی با این نگاه خود موفق می‌شود که ما هم حرف خود را پس می‌گیریم و می‌گوییم که حضرات درست می‌گفتند که با توجه به تحلیل‌ها و واقعیت‌های میدانی، سیاسی و دیپلماتیک عملا چنین مسئله‌ای نمی‌تواند محقق شود. یا آنکه سیاست دولت رئیسی بدون احیای برجام به شکست خواهد خورد، آن زمان احتمالا جمهوری اسلامی دوباره روابط خارجی را به سمت توازن با همه کشورها و بلوک‌ها پیش خواهد برد.

‌‌فارغ از اینکه به دلیل آستانه پایین تحمل مردم و به تبعش نبود فرصت برای آزمون و خطا در حوزه سیاست خارجی، اگر بر فرض محال این سیاست خارجی بدون احیای برجام شکست بخورد، این جریان مسئولیت آن را خواهد پذیرفت یا کماکان آن را به گردن دیگران خواهد انداخت؟

همان‌گونه که گفتم چاره‌ای نداریم. باید شکست بخوریم تا تجربه بیندوزیم. ما متأسفانه در این ۴۳ سال نشان دادیم که عادت نداریم از شکست‌های خود درس بگیریم. امید دارم که حداقل این بار از شکست پیش‌رو درس عبرت بگیریم و به جای انداختن بار مسئولیت به گردن این و آن، یک بار هم که شده یک سیاست خارجی درست، هوشمند، منعطف و فعال را در پیش بگیریم. فعلا که یک نگاه متمایز و متفاوت داریم و هر کاری هم بکنیم این نگاه تغییر پیدا نمی‌کند. این نگاه می‌گوید که برای جمهوری اسلامی ایران در روسیه و چین فرش قرمز پهن کرده‌اند. ما باید برای مدتی روی این فرش راه برویم و بخت‌آزمایی کنیم تا ببینیم چه اتفاقی می‌افتد؟

‌‌ولی سیاست خارجی یک علم است؛ چرا ما باید با این توان و ظرفیت به جایی برسیم که بخواهیم بخت‌آزمایی و آزمون و خطا را در حوزه دیپلماسی پیش بگیریم؟

من با نکته شما کاملا موافقم. ولی چرا این نقد را به من دارید؟! باید مقامات برای وضعیت فعلی سیاست خارجی پاسخ‌گو باشند.

‌‌در کنار آنچه گفته شد ادبیات مقامات برای ساخت سلاح هسته‌ای را هم دالی بر کنارگذاشتن برجام تلقی می‌کنید؟

من اعتقاد دارم این سخنانی که از زبان آقای خرازی مطرح شد بیشتر واکنشی به شرایط کنونی بوده است. به هر حال طرف‌های مقابل سعی دارند به ایران فشار وارد کنند و در عین حال نباید تحرکات اسرائیل را هم نادیده گرفت. به همین دلیل من گفته‌های وزیر امور خارجه دولت اصلاحات را در این شرایط درست و بجا می‌دانم. البته این سخنان به معنای آن نیست که ایران با کنارگذاشتن احیای برجام به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای است، چراکه جمهوری اسلامی به تبعات این مهم واقف است. مضافا من پیش‌تر گفتم نباید مسائلی مانند سخنان روحانی یا خرازی را ملاک مرگ برجام قرار داد. واقعا مسئله آن‌قدر روشن است که نیازی به برخی ادله و سخنان این و آن ندارد. متأسفانه دولت رئیسی احیای برجام را به هر دلیلی کنار گذاشته است.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها