گفتوگو با حسن رفیعی، روانپزشک و درمانگر اعتیاد
درمانهای خودسرانه و قطع درمانهای قبلی چالش بزرگ کمپهاست
گروه زیادی از افرادی که درگیر اعتیاد هستند، مجبورند از خدمات کمپهای خصوصی ترک اعتیاد استفاده کنند؛ اما از اوضاع این کمپها اغلب اخبار امیدوارکنندهای به گوش نمیرسد. نه از نظر درمان مراجعان و نه در شیوههای برخورد با آنها اغلب استانداردها رعایت نمیشوند. حسن رفیعی، روانپزشک و درمانگر اعتیاد که سابقه همکاری با این مراکز را دارد، در گفتوگو با «شرق» به واکاوی کارکردهای این مراکز پرداخته است.
سامان موحدی راد: گروه زیادی از افرادی که درگیر اعتیاد هستند، مجبورند از خدمات کمپهای خصوصی ترک اعتیاد استفاده کنند؛ اما از اوضاع این کمپها اغلب اخبار امیدوارکنندهای به گوش نمیرسد. نه از نظر درمان مراجعان و نه در شیوههای برخورد با آنها اغلب استانداردها رعایت نمیشوند. حسن رفیعی، روانپزشک و درمانگر اعتیاد که سابقه همکاری با این مراکز را دارد، در گفتوگو با «شرق» به واکاوی کارکردهای این مراکز پرداخته است.
مسئله ترک اعتیاد تا چه میزان به کمک کمپهای ترک حلشدنی است؟
در ابتدا باید این را بدانیم که درمان اعتیاد بههیچوجه کوتاهمدت نیست و نمیتواند از «بازتوانی» جدا باشد. به عبارت دیگر اعتیاد نشانگانی است که فقط یکی از علائمش مصرف و وابستگی به مواد است و همراه با آن، ذهنیت و وضعیت روانی فرد، روابط اجتماعی او و کلا سبک زندگی او هم تغییر میکند. ازاینرو درمان اعتیاد باید همه این موارد را در بر بگیرد که بههیچوجه کاری فوری و آنی و حتی در مقیاس یکی، دو هفته نیست و احتیاج به زمان مناسبی دارد. مطالعات نشان داده که اعتیاد در ۸۰ تا ۹۰ درصد موارد با اختلالات روانپزشکی دیگر، از اضطراب و افسردگی تا انواع روانپریشی، همراه است و در درمان اعتیاد، این اختلالات همراه را هم باید هدف گرفت. در غیراینصورت، با تداوم اختلال مزبور، احتمال آنکه فرد دچار لغزش و عود اعتیاد شود، افزایش مییابد؛ چراکه اساسا در طول زمان چنین یاد گرفته که هر مشکلی را با مصرف مواد حل کند. در نتیجه کوچکترین مشکل زندگی، کمترین فشار عصبی یا استرس و خلاصه هر ناملایمتی را تبدیل به مصرف مواد میکند. یکی از مهمترین گردنهها در ترک اعتیاد همین است و به همین دلیل است که درمان اعتیاد نمیتواند کوتاهمدت باشد.
تصویر پیشروی ما از ترک اعتیاد درحالحاضر چیست؟
درحالحاضر برای درمان اعتیاد چند گزینه پیشروی ماست: یکی بیمارستان و مراکز بستری است، دیگری کلینیکهای سرپایی. گزینه دیگر که از ابتدای دهه 80 به شکل قانونمند در کشور راهاندازی شدهاند، مراکز اقامتی یا همین کمپهای ترک اعتیاد هستند. «مراکز اقامتی» چند ویژگی مهم دارند که در بیمارستانها و مراکز بستری دیده نمیشود. این به این معنی نیست که با ویژگیهای لزوما مثبتی مواجه هستیم. من تنها این ویژگیها را توصیف میکنم. یکی از این ویژگیها این است که امکانات این مراکز بهگونهای است که فرد میتواند به صورت طولانیمدت در آنجا زندگی کند و این اقامت طولانی بهترین ابزار برای تغییر سبک زندگی فرد معتاد است. ویژگی دوم این مراکز این است که بر همیاری یا peer helping مبتنی است، نه بر درمان تخصصی؛ البته باید از درمان تخصصی پزشکی و روانپزشکی و روانشناسی هم در کمپها استفاده شود؛ ولی بنای درمان بر خودیاری است؛ یعنی بخش اعظم خدمات این مراکز را «همتایاران» انجام میدهند؛ یعنی افرادی که این مشکل را خودشان در گذشته داشتهاند و الان در حال سپریکردن مرحله بهبودند و بهعنوان بخشی از فرایند بهبودشان باید در این مراکز، خدماتی به افراد دچار اعتیاد ارائه دهند. بهاینترتیب حضور آنها و خدمترسانی آنها در این مراکز موجب میشود آنها الگو واقع شوند. فردی که تازه برای درمان به این مراکز آمده از طریق یادگیری مشاهدهای میبینید که میشود بدون مواد زندگی کرد و به جامعه بازگشت و نقش مفیدی در جامعه ایفا کرد. دیگر اینکه مراکز اقامتی با یک درمان همتایاری دیگر هم مرتبط هستند. حتما اسم NA یا «معتادان گمنام» و دیگر برنامههای 12قدمی را شنیدهاید. از همان آموزهها در اداره این مراکز و اداره جلسات استفاده میشود و از این رهگذر، فردی که برای درمان پا به مراکز اقامتی میگذارد، با برنامههای 12قدمی آشنا میشود تا بعد از ترخیص هم در صورت تمایل در آنها شرکت کند و فرایند بهبودش که تا پایان عمر باید ادامه یابد، از طریق این برنامهها ادامه یابد. این چند ویژگی، در کنار هزینه کمتر مراکز اقامتی موجب میشود مراجعه به این مراکز زیاد باشد. درحالحاضر تقریبا یکسوم بار درمان اعتیاد در کشور را این مراکز خصوصی بر عهده دارند. بدون هیچ هزینهای برای دولت و با هزینههای مناسب برای خانوادهها.
با وجود این ویژگیها اما اغلب خبرهای خوبی از این مراکز شنیده نمیشود.
این موضوع به این علت است که نظارتهای خوبی روی برخی از این مراکز صورت نمیگیرد. ممکن است برخوردهای نادرستی با مراجعان داشته باشند. برخی دیگر مشکل مهمی دارند که به درمانهای تخصصی وصل نمیشوند. به این معنا که هرکدام از این مراکز به دلیل ابتلای توأم اعتیاد با سایر اختلالهای روانپزشکی باید حتما به درمانهای روانپزشکی وصل باشند؛ اما برخی از این مراکز برخلاف شیوهنامه یا پروتکل سازمان بهزیستی همه داروهای مراجع را به سرعت قطع میکنند. این اتفاق کاملا برخلاف شیوهنامه سازمان بهزیستی و مطلقا به ضرر مراجعهکننده است. اینها خطاهایی است که در این مرکز رخ میدهد. اگر بتوان این خطاها را تصحیح کرد، میتوان امید داشت که این مراکز عملکرد بهتری داشته باشند.
مهمترین اصلاحات لازم برای این مراکز چیست؟
نخست اینکه این مراکز بههیچوجه سرخود دارو تجویز نکنند. دوم اینکه به تشخیص خودشان داروهای قبلی مراجعهکننده را قطع نکنند. همچنین مخالف درمانهای روانپزشکی نباشند. اگر مراجعهکننده نیازمند روانپزشک است که بنا به تجربه و مطالعات انجامشده در ۸۰ تا ۹۰ درصد موارد چنین نیازی وجود دارد، از این کار امتناع نکنند و بیمار را تحت درمان روانپزشک قرار دهند. مسئله پایهایتر از خدمات روانپزشکی و دسترسی به درمانهای روانپزشکی این است که برای گذراندن دوره سمزدایی در این مراکز حتما لازم است که مراجعهکننده زیر نظر پزشک عمومی سمزدایی شود. برای همین استخدام پزشک عمومی در این مراکز لازم است؛ چراکه در درمان اعتیاد به مواد افیونی و الکل نباید یکباره همه مواد را قطع کرد؛ بلکه مطابق شیوهنامههای معتبر درمان، مواد باید بهتدریج و حتما زیر نظر پزشک قطع شوند. متأسفانه در این مراکز دیده میشود که دسترسی مراجعهکنندهها به مواد افیونی و الکل را یکباره قطع میکنند و این کار با عوارضی بسیار جدی مثل خطر سکته قلبی، سکته مغزی و تشنج همراه است. بههمیندلیل حضور پزشک عمومی در این مراکز واجب و ضروری است. به عبارت بهتر باید درمان پزشکی و روانپزشکی به این مراکز وصل باشد.
در بسیاری از موارد حتی میشنویم که در این مراکز مراجعهکنندگان را کتک میزنند. اخبار حاشیهای از این دست هم شنیده میشود. این موضوع چه میزان با پروتکلهای درمانی ارتباط دارد؟
برخوردی که با این مراجعهکنندگان در این مراکز میشود، در برخی موارد حاشیهساز شده است. بهویژه برخورد با مراجعهکنندگان در مراکزی که زیر نظر سازمان بهزیستی نیستند. این موضوع هم از آن مواردی است که خلاف روند صحیح ترک اعتیاد است. به نظرم اگر مرکزی در شیوه درمانیاش از کتکزدن مراجعهکننده استفاده میکند، باید تعطیل شود. بر مراکز زیر نظر بهزیستی هم باید نظارت سنگینی برقرار کنند تا شاهد چنین رفتارهایی نباشیم. به هر حال باید تمهیداتی چیده شود که وقتی مراجعهکننده وارد این مراکز میشود، از امنیت کامل برخوردار باشد و خدمات انسانی به او ارائه شود. البته لازم به ذکر است که در شیوهنامههای این مراکز چه این مورد و چه موارد مربوط به قطع درمان یا دسترسیهای پزشکی بهصراحت بیان شده است؛ ولی مثل هر شیوهنامهای که به مرحله اجرا میرسد، تخطیهایی از آن صورت میگیرد که باید به آن رسیدگی شود و با نظارت احتمال آن را کاهش داد.
حتما بسیاری از این مراجعهکنندگان بعد از درمان دوباره به اعتیاد بازمیگردند. پایشهایی صورت گرفته که علت چه بوده و درمان این مراکز چه تأثیری در آن داشته است؟
هیچ درمانی نداریم که با لغزش همراه نباشد! اینها تصورات عامیانه درباره درمان اعتیاد است که کسی با یک بار مراجعه به فلان مرکز یا فلان پزشک یا استفاده از فلان روش، به صورت قطعی این بیماری را کنار گذاشته است. اعتیاد یک بیماری مزمن است و هیچکسی نمیتواند با یک بار مراجعه به این مراکز به صورت قطعی و معجزهوار خوب شود. درمان این بیماری طولانی است و بارها و بارها ممکن است فرد دچار لغزش و حتی عود شود. هر اندازه که این تمرین مصرفنکردن انجام شود، در بلندمدت کمک میکند که فرد به سمت مصرفکردن نرود؛ بنابراین حتما خیلی از مراجعهکنندگان چه با این درمان چه هر درمان دیگری دچار لغزش میشوند. باید بدانیم که لغزش هم بخشی از درمان است. به این معنی که ما با هر لغزشی میتوانیم بفهمیم که چه موقعیت یا وضعیت روانشناختیای منجر به این وضعیت شده است. آن موقعیت یا وضعیت روانشناختی بررسی شود و بدون برخورد قضاوتگرانه، شناسایی و برای درمانش اقدام شود. مشکلی که در مراکز اقامتی و کمپها در این زمینه داریم، این است که تلاشی برای ارزشیابی عملکردشان نمیکنند؛ یعنی نه خودشان راغب هستند که ارزشیابی شوند و نه جایی مثل سازمان بهزیستی که بر آنها نظارت دارد، تاکنون توانسته ارزشیابی درستی روی آنها انجام دهد. به دلیل همین فقر ارزشیابی نمیتوانیم تصویر درستی از وضعیت آنها در درمان اعتیاد داشته باشیم.