کارگروهی قدیمی با دبیری جدید
در دفتر اول مثنوی، حکایتی است که بیت بالا از آن، به ضربالمثل تبدیل شده است. داستان از این قرار است که روزی یک پهلوان پیش دلاک رفت و گفت که بر شانهام عکس یک شیر را رسم کن. پهلوان روی زمین دراز کشید و دلاک شروع به نقشزدن با سوزن کرد.
امیر محمودیانزابی-کارشناس محیط زیست تالابها: شیر بی دم و سر و اشکم که دید/ اینچنین شیری خدا خود نافرید
در دفتر اول مثنوی، حکایتی است که بیت بالا از آن، به ضربالمثل تبدیل شده است. داستان از این قرار است که روزی یک پهلوان پیش دلاک رفت و گفت که بر شانهام عکس یک شیر را رسم کن. پهلوان روی زمین دراز کشید و دلاک شروع به نقشزدن با سوزن کرد. اولین سوزن را که در شانه پهلوان فرو کرد، پهلوان از درد داد کشید و گفت: آی! مرا کشتی. چه تصویری نقش میکنی؟ دلاک گفت: تو خودت خواستی که نقش شیر رسم کنم. پهلوان گفت از کدام اندام شیر آغاز کردی؟ دلاک گفت: از دُم شیر. پهلوان گفت: نفسم از درد بند آمد. دُم لازم نیست. بدین ترتیب، هر بار که دلاک خواست اندامی از شیر را نقش کند، پهلوان فریاد زد که رسم این عضو، درد دارد، برو سراغ بعدی. دلاک هم عاقبت عصبانی شد و سوزن را بر زمین زد و گفت: در کجای جهان کسی شیر بی دم و سر و شکم دیده؟ خدا هرگز چنین شیری نیافریده!
حدودا یک ماه است که موضوع دریاچه ارومیه دوباره در صدر فهرست اخبار قرار گرفته است. چهارشنبه 29 تیر و بعد از 10 روز چالش بود که خبری بدین مضمون در رسانهها منتشر شد: «عیسی کلانتری از مدیریت اجرائی احیای دریاچه ارومیه برکنار شده و استاندار آذربایجان غربی به عنوان مدیر اجرائی احیا و دبیر کارگروه به انتخاب هیئت وزیران منصوب شد». اگر در دهه گذشته پیگیر خبرهای دریاچه ارومیه بوده باشید، حتما نام کارگروه ملی نجات دریاچه ارومیه را که دبیر آن تغییر یافت، بارها شنیدهاید. کارگروهی متشکل از هفت وزیر (وزرای اطلاعات، امور اقتصادی و دارایی، جهاد کشاورزی، دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، صنعت، معدن و تجارت، کشور و نیرو)، دو معاون رئیسجمهور (رؤسای سازمان برنامه و بودجه کشور و سازمان حفاظت محیط زیست) و سه استاندار استانهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه (آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و کردستان). انتخاب یک شخص حقیقی به عنوان دبیر این کارگروه، وجه تمایزی بود که از همان ابتدا این کارگروه را از سایر کارگروههای اینچنینی، متمایز میکرد. نتیجه این انتخاب این شد که دبیر کارگروه ملی نجات دریاچه در مناسبات این کارگروه، ضمن تشکیل دبیرخانهای مستقل با محوریت دانشگاه شریف، به عنصری مطالبهگر تبدیل شده و عملکرد دستگاههای اجرائی و به ویژه وزارتین نیرو و جهاد کشاورزی را که مجریان اصلی پروژههای نجات دریاچه ارومیه بودند، زیر ذرهبین قرار داده بود. البته باید ویژگیهای شخصیتی و سابقه عملکردی عیسی کلانتری را نیز در پیشبرد اهداف کارگروه ملی نجات، دخیل دانست. حتی بعدتر که عیسی کلانتری به ریاست سازمان حفاظت محیط زیست منصوب شد، به دلیل وظیفه ذاتی و قانونی سازمان حفاظت محیط زیست در قبال دریاچهها و تالابهای کشور، اتفاقا همسویی بیشتری بین جایگاه دبیری و جایگاه ریاست سازمان به وجود آمد.
با تغییر دولت، همانگونه که انتظار میرفت، دبیر کارگروه و به دنبال آن دبیرخانه کارگروه که بیشتر در میان عموم مردم به نام ستاد احیای دریاچه ارومیه شناخته میشد، از کاندیداهای اصلی تغییر بودند. اگرچه دولت سیزدهم پس از استقرار خود، یک بار در 24 مهر 1400 کارگروه ملی نجات دریاچه ارومیه را تشکیل داده بود، اما بیرغبتی به تشکیل جلسه بعدی این کارگروه با وجود وضعیت رو به بحران دریاچه و درخواستهای مکرر دبیرخانه، از عدم تمایل دولت به ادامه کار با ساختار قبلی دلالت داشت، کما اینکه رئیسجمهور نیز 29 مهر 1400 و در دیدار با نمایندگان مجامع استانهای آذربایجان شرقی و غربی گفته بود که «ستاد احیای دریاچه ارومیه به زودی با شکل جدید فعال خواهد شد تا با کمک نمایندگان، مدیران استان و دغدغهمندان کار را دنبال کند و اقدامات لازم را انجام دهد». نقطه شروع تغییرات دولت، با دبیر کارگروه کلید خورد. اقدام دولت در تعیین استاندار آذربایجان غربی به عنوان دبیر کارگروه، احتمالا پاسخی است به درخواستِ محوریت استانهای منطقه در طرح نجات دریاچه ارومیه؛ اما این سؤال در ذهن ایجاد میشود که آیا استانداری خواهد توانست گشتاور لازم در دستگاههای اجرائی ملی برای تسریع در احیای دریاچه ارومیه را ایجاد کند و سنت مطالبهگری از اعضای کارگروه را که همگی به لحاظ نظام اداری جایگاهی فراتر از مدیریت استان دارند، استمرار بخشد یا نه؟ حتی در مقیاس منطقهای نیز همسوکردن سه استان در امر احیای دریاچه ارومیه، موضوعی است که ظرافتهای کاری زیادی داشته و آتوریته (اقتداری) فراتر از استاندار یکی از استانها برای آن مورد نیاز است.
29 تیر 1401 را میتوان نقطه شروع حرکت دولت سیزدهم پس از قریب به یک سال شک و تردید در نوع مواجهه با موضوع مطالبه احیای دریاچه ارومیه دانست و باید دید که دولت در تعیین نسبت خود با موضوع احیای دریاچه ارومیه، صرفا به تغییر دبیر کارگروه ملی بسنده خواهد کرد یا اینکه شاهد گامهای عملی بعدی دولت برای معکوسکردن روند نزولی سطح آب دریاچه ارومیه نیز خواهیم بود. باید مواظب بود که اگر قرار است کارگروه ملی نجات دریاچه ارومیه کماکان سکاندار احیای دریاچه باشد، به شیر بی دم و سر و اشکم تبدیل نشود.