رواندا؛ از جنگهای داخلی تا ثبات و رشد اقتصادی
رواندا دههها یکی از پرمشکلترین کشورهای آفریقایی بوده است. این کشور با جنگهای داخلی قومی مخرب به ویرانهای تبدیل شده بود. جمعیت رواندا به سه گروه قومی متمایز تقسیم میشود که دارای زبان مشترکی هستند.
رواندا دههها یکی از پرمشکلترین کشورهای آفریقایی بوده است. این کشور با جنگهای داخلی قومی مخرب به ویرانهای تبدیل شده بود. جمعیت رواندا به سه گروه قومی متمایز تقسیم میشود که دارای زبان مشترکی هستند. قبیله «توا» کمتر از یک درصد جمعیت را تشکیل میدهند و به ندرت دیده میشوند. قبیله «هوتو» 85 درصد جمعیت را تشکیل میدهند؛ اعضای این قبیله نخستین ساکنان رواندا بودند و همواره به کشاورزی اشتغال دارند و ساختار سیاسی سستی دارند و پیرامون رؤسای طایفه متمرکز هستند که این مسئله آنها را در برابر تهاجم خارجی بهشدت آسیبپذیر میکند.
بیش از 400 سال پیش مردم اشرافی که «تونسی» نام داشتند، رواندا را تصرف کردند. اگرچه آنها هرگز بیش از 15 درصد جمعیت را تشکیل نمیدادند، ولی سازماندهی سلسلهمراتبی آنان که پیرامون پادشاهی به نام «ام وامی» ایجاد شده بود، ایجاد طبقات جنگجوی ویژه و مهمتر از همه گلهداری به آنها امکان تسلط بر «هوتو» را داد. ابتدا کشور در اختیار آلمانها و سپس تحت قیمومیت بلژیکیها قرار گرفت. سازمان ملل در 1946 قیمومیت این کشور را به بلزیکیها واگذار کرد. هوتوها تحت کنترل بلژیک و آلمان به حاشیه رانده شدند، ولی تونسیها مورد لطف اربابان استعمارگر قرار گرفتند.
آغاز تنشها و خشونتها
اختلافات میان تونسیها و هوتوها در سال 1969 آغاز دور جدید تنشها بود. اختلاف بر سر جانشینی پادشاه جدید موجب موجی از خشونتها شد. همهپرسی 1961 تحت نظارت سازمان ملل با پیروزی حزب «پارمه هوتو» با 80 درصد آرا و رد قاطع نظام سلطنتی همراه بود. درگیریهای ادواری میان هوتوها و تونسیها موجب گریختن هزاران نفر شد. این کشور در 1964 مستقل شد و اکثریت هوتو حکومت را در دست گرفت. تونسیها در تبعید جنبش چریکی برپا کرده و خود را وقف سرنگونی حکومت رواندا و احیای نظام سلطنتی کردند. در 1973 سرلشکر «جوونال هابیاریمانا» با کودتای نظامی بهعنوان رئیس دولت به قدرت رسید. این کودتا پاسخی به سیاستهای حکومت «کائیباندا» بود که طرفدار سیاست ریاضت و استمرار سیاستهای سختگیرانه حفاظت از خاک بود. قانون اساسی جدیدی که در سال 1978 به تصویب رسید، حکومت غیرنظامی را دوباره برقرار کرد و دولتی تکحزبی بر سر کار آمد. تونسیها در 1990 که عمدتا تبعیدی بودند، به رواندا حمله کردند و جنگ را از سر گرفتند و بر کشور مسلط شدند. حدود دو میلیون نفر که اکثرا «هوتو» بودند از کشور گریختند و در زئیر و کشورهای همسایه مستقر شدند. موج مهاجرتها در سال 1994 از کشور ادامه یافت.
قربانیان نسلکشی رواندا
در جریان نسلکشیای که در روز ششم آوریل 1994 آغاز شد و بیش از سه ماه به طول انجامید، تقریبا 800 هزار نفر از میان تونسیها و هوتویهای میانهرو، در شعلههای نفرت قومی جان باختند. جووینال هابیاریمانا، سیاستمدار سرشناس اهل قوم هوتو بود. اعضای این قوم، اقلیت تونسی را به دستداشتن در سقوط هواپیمای رئیسجمهوری وقت متهم کردند. هواپیمای حامل رئیسجمهوری وقت شش آوریل سال 1994 هنگام فرود در فرودگاه کیگالی، پایتخت رواندا، مورد اصابت دستکم یک فروند موشک قرار گرفت و سقوط کرد. بازپرسان پرونده تحقیق درباره سقوط هواپیما دلیل تصمیم خود برای اعلام ختم دادرسی را نبود «شواهد کافی» عنوان کردهاند. شماری از نزدیکان پل کاگامه، رئیسجمهوری کنونی رواندا، ازجمله افرادی بودند که نامشان در این پرونده به میان آمده بود. در سال 1994، شمار زیادی از مردم مظنون به مشارکت در این نسلکشی بودند. این تعداد به صدها هزار نفر میرسید و برای محاکمه رواندا دادگاههایی در روستاها برپا شد و بیش از یکونیم میلیون نفر محاکمه شدند؛ پدیدهای که 10 سال به طول انجامید. این دادگاهها با هدف پذیرش کسانی که در نسلکشی بودند برپا شد تا به آنچه انجام دادهاند، اقرار کنند. به این معنا که میتوانستند در صدور احکام تخفیف دهند. دولت رواندا تصمیم به پایان تمایز قائلشدن میان توتسیها و هوتوها گرفته بود. بیشتر مجرمان و رهبرانشان دستگیر شدند و به وسیله دادگاه کیفری بینالمللی برای روندا که در تانزانیا برپا شد، محاکمه شدند. همه آنان گناهکار شناخته نشده و حکم محکومیت طولانی دریافت نکردند. برخی از احکام در دادگاه تجدیدنظر کاهش یافت. برخی از فراریها نیز بازداشت نشدند. در نهایت، برخی از رهبران آنان همچنان در تبعید و در کشورهایی هستند که اجرای عدالت در موردشان به کندی صورت میگیرد.
رواندا در مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی
اگرچه پس از این حوادث اقتصاد این کشور نیز ویران شد، اما رواندا توانست در 28 سال گذشته با استفاده از کمکهای خارجی به ثبات نسبی دست یابد. رواندا با وجود آنکه در سالهای اخیر فقر را 25 درصد کاهش داده، اما هنوز 45 درصد از جمعیت 11 میلیون نفری آن زیر خطر فقر زندگی میکنند و برای تأمین 40 درصد از بودجه خود به کمکهای بینالمللی وابسته است. تولید قهوه و افزایش صادرات این محصول یکی از اهداف اصلی رواندا برای افزایش درآمد است، اما برای رسیدن به این هدف، اصلاح زیرساختهای کشاورزی و همچنین گسترش شبکه برق ضروری به نظر میرسد. آموزش به یکی از نقاط قوت سیاستهای دولت این کشور در سالهای اخیر تبدیل شده است. بیش از 96 درصد از کودکان در این کشور به مدرسه میروند و با اجرای سیاست «هر کودک یک لپتاپ»، آشنایی با انفورماتیک یکی از ملزومات برنامه آموزشی است. نزدیک به دوونیم میلیون کودک در کلاسهای خود با کامپیوتر آموزش میبینند. توسعه بخش خدمات اجتماعی و درمانی نیز برای آموزش نسل زیر 25 سال از برنامههای بلندمدت در روانداست.
رواندا با قرارگرفتن در مسیر صحیح توسعه اقتصادی، به «سنگاپور دوم» تبدیل شده و توانسته در دو دهه اخیر با بهبود شرایط حکمرانی، به اهداف خود در زمینه مهار تورم، رشد اقتصادی بالا و بهبود فضای کسبوکار دست پیدا کند. کاگامه، رئیسجمهوری کنونی رواندا، در سال 2000 پس از اینکه او و نیروهای شورشیاش نسلکشی را در سال 1994 پس از صد روز قتل که منجر به کشتهشدن حدود 800 هزار نفر شد، متوقف کردند، رئیس دولت شد. او ثبات، امنیت و رشد اقتصادی را به لطف کمکهای بینالمللی برای کشوری ازهمپاشیده به ارمغان آورد. منتقدان کاگامه او را بهعنوان عامل تضعیف دموکراسی و سرکوب مخالفان متهم میکنند و حامیانش او را بهدلیل پایاندادن به نسلکشی و ایجاد ثبات و رشد اقتصادی در رواندا تمجید میکنند.
*دیپلمات پیشین و تحلیلگر مسائل بینالملل