|

معرفی کتاب آشوب: نقاط عطف برای کشورهای بحران‌زده

هر فرد یا کشوری در هر جای جهان، دست‌کم یک یا چند بار دستخوش بحران می‌شود. از این رو، مسئله وجود بحران نیست؛ بلکه چگونگی مواجهه با آن است. اگرچه بحران‌ها هولناک و شوک‌آورند اما، امکاناتی نیز پیش‌رویمان می‌گذارند. درواقع افراد یا کشورهایی هستند که با عملکرد خود، بحران‌ها را امکانی برای پیشرفت بدل می‌کنند.

معرفی کتاب آشوب: نقاط عطف برای کشورهای بحران‌زده

علی بیغش

 1(  مقدمه

هر فرد یا کشوری در هر جای جهان، دست‌کم یک یا چند بار دستخوش بحران می‌شود. از این رو، مسئله وجود بحران نیست؛ بلکه چگونگی مواجهه با آن است. اگرچه بحران‌ها هولناک و شوک‌آورند اما، امکاناتی نیز پیش‌رویمان می‌گذارند. درواقع افراد یا کشورهایی هستند که با عملکرد خود، بحران‌ها را امکانی برای پیشرفت بدل می‌کنند. کتاب آشوب جرد دایموند نیز داستان چنین کشورهایی است. کشورهایی که آن قول معروف فیلسوف مشهور آلمانی نیچه را تصدیق می‌کنند که می‌گفت: «هرچه مرا نکشد، قوی‌ترم می‌سازد». دایموند در این کتاب، با روشی تطبیقی-روایی، به بررسی نوع مواجهه هفت کشور (آلمان، آمریکا، فنلاند، ژاپن، اندونزی، شیلی و استرالیا) با بحران پرداخته که در این معرفی، تنها به نمونه فنلاند اشاره خواهیم کرد.

2(چیستی  بحران

بحران را می‌توان بر اساس«دفعات رخداد مختلف، طول مدت‌های مختلف و مقیاس‌های مختلف اثرگذاری»، به شیوه‌های مختلف تعریف کرد. در این رابطه دو رویکرد افراطی وجود دارد؛ رویکرد افراطی نخست، بحران را به دوره‌های طولانی و آشوب‌های نادر و چشمگیر منحصر می‌سازد. اما رویکرد افراطی دوم، رویکردی است که «بحران‌های کوچک مکرر» را درنظر می‌گیرند که مدام رخ می‌دهد. رویکرد دایموند، بینابین این دو رویکرد افراطی قرار می‌گیرد که وی آن را یک «بحرانِ عمده» می‌نامد. از نظر دایموند، «بحران را باید «لحظه سرنوشت‌ساز» و آن نقطه عطفی دانست که اوضاع «قبل» و «پس» از آن «لحظه»، با تفاوت بین قبل و بعد «اکثر» لحظات دیگر به شدت فرق کند» (دایموند، 20:1399). نکته مهم دیگر مورد اشاره دایموند ناگهانی رخ‌ندادن بحران‌هاست. اگرچه در ظاهر بحران‌ها ناگهانی‌اند، اما بسیاری از آنها دارای پیشینه و زمینه هستند. به عبارت دیگر، «اکثر بحران‌های فردی و ملی، نتیجه نهایی تغییرات تطوری بودند که در سالیان مختلف بسط می‌یابند» (همان،23).

3( شیوه‌های فردی  و  جمعی  مواجهه  با  بحران

بحران‌ها می‌توانند هم در سطح فردی و هم در سطح کشوری رخ دهند، ترمیم بشوند یا نشوند. این دو نوع بحران در عین تفاوت با یکدیگر، دارای هم‌پوشانی‌های قابل‌توجهی هستند. در بحران‌های شخصی، افراد با اذعان به قرارداشتن در بحران، پذیرش مسئولیت شخصی، صلابت نفس، خودسنجی صادقانه، رهایی از قیود شخصی و... به مصاف بحران می‌روند. در بحران‌های جمعی (کشوری) نیز این عوامل با صورت متفاوتی وجود دارند و همین کار را دشوار و پیچیده‌تر خواهد کرد. از این رو در بحران‌های کشوری، عامل اذعان به قرارداشتن در بحران، جای خود را به «اجماع‌سازی ملی» درباره در بحران قرارداشتن کشور، عامل «صلابت نفس»، جای خود را به «هویت ملی»، عنصر تجربه شخصی جای خود را به «تجربه تاریخی» و شرط «رهایی از قیود شخصی» جای خود را به «رهایی از قیود جغرافیایی تاریخی» می‌دهد.

5( نمونه  درس‌آموز  فنلاند

یکی از بحران‌های مورد اشاره، چالش فنلاند در ارتباط دخالت‌های مکرر شوروی در کشورش است. داستان از این قرار است که شوروی در سال 1939 به رهبری استالین، از فنلاند می‌خواهد که از مرزهای خود عقب بنشیند. عدم سازش فنلاند با شوروی منجر به جنگ می‌شود. شوروی با چهار لشکر خود که 500 هزار نفر بود و با توپخانه به‌روز و تجهیزات نظامی پیشرفته به فنلاند حمله می‌کند. فنلاند با ارتشی کمتر از120 هزار نفر و بدون سلاح‌های ضد تانک و ضد هوایی همه را شوکه می‌کند و مانع از اشغال کشورش توسط شوروی می‌شود.

اما این پایان این روایت نیست، زیرا بازهم شوروی به فنلاند حمله می‌کند. با وجود مقاومت‌های دوباره فنلاند، دولتمردان فنلاند متوجه چالش وجود یک ابرقدرت در کنار خود می‌شوند و رویکردی نو در راستای خنثی‌کردنِ توطئه‌های شوروی اتخاذ می‌کنند. رویکردی که به پاسی‌کیوی- ککونن مشهور شد. فنلاندی‌ها با این رویکرد که به نام دو نفر از نخست‌وزیران فنلاند بود، با نگاهی واقع‌بینانه دریافته بودند که انگیزه هدایت‌کننده استالین در رابطه‌اش با فنلاند، انگیزه راهبردی و جغرافیایی بود نه ایدئولوژیک؛ یعنی به مشکل نظامی اتحاد جماهیر شوروی در دفاع از شهر لنینگراد در برابر حملات احتمالی از طریق خاک فنلاند برمی‌گشت. در نتیجه فنلاندی‌ها باید می‌پذیرفتند که برای رفع نگرانی‌های شوروی باید مدام با مسئولان شوروی از بالا تا پایین گفت‌و‌گو کنند. تا وقتی شوروی احساس ناامنی می‌کرد، فنلاند هم امن نمی‌شد. این رویکرد موفق شد و این موفقیت تا جایی خود را نشان داد که وقتی یک بار از استالین پرسیده شد چرا تلاش نکرد حزب کمونیست را در فنلاند به قدرت برساند، او پاسخ داد: وقتی پاسی کیوی را دارم، چه نیازی به حزب کمونیست فنلاند هست؟ در واقع این سیاست، نوعی تدبیر بازدارندگی بود که ‌توانست موازنه‌ای بین حیات ملی و محیط جغرافیایی- سیاسی فنلاند ایجاد کند. سیایت خارجی فنلاند نمونه‌ای از استفاده بهینه از بحران است. در نتیجه این سیاست، فنلاند از کشوری فقیر و مبتنی بر تولید کشاورزی به کشوری ثروتمند و صنعتی بدل شد. علاوه بر این سیاست خارجی فنلاندی‌ها نمونه بارزی از انعطاف‌پذیری این کشور در بحران هم هست، زیرا این کشور در واکنش به ترس‌ها و حساسیت‌های شوروی و برای حفظ استقلال ملی خود، اقداماتی انجام داد که در هیچ نظام مردم‌سالار دیگری فکرش را هم نمی‌توان کرد: فنلاند، رهبران خود را محاکمه کرد، انتخابات ریاست‌جمهوری را به تعویق انداخت و مطبوعات کشور را به خودسانسوری مطالبی سوق داد که ممکن بود شوروی را آزرده سازد.

6(  درس‌هایی  برای  آینده

دستاورد ملموس پیروزی این رویکرد فنلاند رفتاری است که شوروی در این 70 سال اخیر داشته است. شوروی در این 70 سال نه به فنلاند حمله کرده و نه برای به قدرت رسیدن حزب کمونیست در فنلاند تلاشی انجام داده است. علاوه بر این پایگاه نظامی‌اش را در سال 1955 تخلیه کرده است. از این بابت رویکرد پاسی کیوی-ککونن، آموزنده است. اگرچه دایموند به این نکته واقف است که هیچ راه جهان‌شمولی برای رفع خطر یک ابرقدرت وجود ندارد، اما این بخش از تاریخ به ما گوشزد می‌کند که اقناع یک همسایه قدرتمند همراه با رویکرد واقع‌بینانه چقدر اهمیت دارد. درواقع درس جهان‌شمول این است: خطر وجود یک همسایه قدرتمند برای کشورهای کوچک غیرقابل انکار است. برای رفع چنین خطری باید گزینه‌های مختلف را در نظر گرفت و آن گزینه‌ها را واقع‌بینانه ارزیابی کرد. آن‌ گزینه‌ها می‌توانند ترکیبی از ایستادگی، سیاست‌ورزی واقع‌بینانه و محافظه‌کارانه باشند که هم استقلال ملی را حفظ کند هم مانعی در جهت توسعه کشور نباشد. کتاب «آشوب: نقاط عطف برای کشورهای بحران‌زده» نوشته جرد دایموند و ترجمه اصلان قودجانی را انتشارات طرح نو در 636 صفحه منتشر کرده است.

به‌منظور معرفی کامل‌تر و خرید کتاب از طریق صفحه اینستاگرام برگ‌برگ 

(@barggbargg) اقدام کنید. با اسکن بارکد زیر، به برگ‌برگ بپیوندید.