چین سرخ تا رویش سبز فالونی
گویا اتفاقات دور از عقل هم عمری طولانی دارند. زمانی در ایران، عدهای با احساسات داغ به این نتیجه رسیدند که سوسیالیسم چینی راهحل مبارزه با رژیم وابسته پهلوی است. این یک موج بود که در حاشیه خیزش گسترده مردم، غلیانی کوچک از خود نشان داد.
گویا اتفاقات دور از عقل هم عمری طولانی دارند. زمانی در ایران، عدهای با احساسات داغ به این نتیجه رسیدند که سوسیالیسم چینی راهحل مبارزه با رژیم وابسته پهلوی است. این یک موج بود که در حاشیه خیزش گسترده مردم، غلیانی کوچک از خود نشان داد. جوانانی در این طیف به میدان آمدند، سر از پا نشناختند و دل اندر رؤیای خود بسته و پکن را آرمانشهر خود حساب کردند. روش انقلابی مائو تسه تونگ پیشوای چینی، خط مشی مبارزهشان شد. در این راستا، تشکیلاتی اواخر دهه 50 خورشیدی پدید آوردند که به نام حزب رنجبران مشهور شد. مائوئیستها خواسته بودند در فضای ایرانی، برای چین سرخ سرود وفاداری بخوانند. همخوانی وجود نداشت. ایدهشان، تکیه بر دسترنج دهقانان بود و کلید پیشرفت را در زمینِ آباد میجستند. این چپها با چپهای دیگری رقابت داشتند که پرچمشان، بازهم رنگ قرمز داشت اما آبشخورشان مسکو بود. آنان برخلاف مائوئیستها، اتحاد جماهیر شوروی را مرکز آمال و آرزوی خود میدیدند و عنوانهای آشنایی هم داشتند مثل سازمان پیکار، راه کارگر، چریکهای فدایی خلق و اسمهایی از این دست. شعار این چپها در میتینگشان حول اتحاد کارگران میچرخید. بحث روز همیشه برقرار بود؛ حلقه به حلقه، ایستاده در حاشیه خیابانها با کتابهای مارکسیست لنینیستی چیده بر کف پیادهرو، آذینشده از ستارههای بازهم قرمز روی تراکتها و پوسترهایشان. نیروهای چپی به سبیلهای پرپشت فکر میکردند. با چند اصطلاح دهانپرکن مثل «دیکتاتوری پرولتاریا» و «انحلال ارتش» و «قطع رابطه اقتصادی با غرب» همراه با عکسهایی از «ارنستو چهگوارا» و «سالوادور آلنده»، بساط خود را به رخ عابران بیخبر میکشیدند. پرسشها نیز گل میکرد؛ کدامیک از این گروههای چپ، به مردم راست میگفتند؟ تاریخ ملتها درباره هر دو اردوگاه چپ، داوریهای پندآموزی کرده که در جای خود خواندنی است. اما در اینجا به جذابیت یک کتاب اشاره میشود که اشتباهی، به خاطره جمعی ایرانیان راه یافت؛ اثری به نام «چین سرخ». این اقبال از کجا ناشی میشد که ناگهان یک جزوه خاطرهنویسی، چنین بازار داغی پیدا کند؟ البته فقط آوازهاش بود که بالا گرفت درحالیکه تعداد مطالعهکنندگان کتاب اندک بود. فقط مد روز شد. واقعا چند نفر آن را کامل خوانده بودند یا به فضای متن ورود کرده بودند؟ تنها در بستر یک فرهنگ شفاهی است که عنصر تحقیق و مطالعه، به حاشیه رانده میشود و بهجای آن گوشها تیز میشود که جو حاکم به کدام سمت است تا بر له یا علیه کتابی یا شخصی یا کشوری قرار جمعی گذاشته شود. البته ورد زبان شدن این اثر، تنها محدود به یک مقطع تاریخی باقی ماند و در گذر زمان، رو به فراموشی رفت. این رویآوری جمعی از روی خردمندی نبود. حاصل تبلیغات چپهایی بود که از چین خط میگرفتند تا چیزی را مد روز کنند. این اثر خارجی در قطع جیبی، در واقع شرحی بود از سالهای فعالیت کمونیستها برای فتح پکن که نویسنده، آنها را یادداشت کرده بود. آنها که دوره داغ یکی، دو سال نخست انقلاب را تجربه کردند، به یاد میآورند کتاب فوق بهعنوان مانیفست مبارزه توده، در بحثها ارائه میشد. کتابچه سرخ مدتی در ویترین کتابفروشیهای خیابان انقلاب خودنمایی کرد و در میان کتابخوانان، دستبهدست شد تا پز جدید آدمها تعیین شود و در گپوگفتها جلوی چشم باشد. نویسنده چین سرخ برخلاف تصور اولیه، چشمبادامی نبود؛ نامش ادگار اسنو (Edgar Snow) و زادهشده میسوری آمریکا بود. او هفت سال در چین به سر برد. حتی چنان ارج و قربی پیدا کرد که در دانشگاه «ین چینگ» مشغول تدریس شد. بخت، یار این آمریکایی بود که در آستانه خیزش اجتماعی چینیها، خاطرات اغراقآمیز و حماسی خود را از قیام جمعی به روی کاغذ آورد. اما چند دهه گذشت تا حقایق پنهانی از چین سرخ عیان شود؛ تندبادها از راه رسیدند تا ابرهای غلیظ و تیره به کناری رانده شود؛ جنبشی اعتراضی با نام «فالون دافا» (falundafa) در سرزمین پهناور چین به منصه ظهور رسید. این روش مبارزه، اولینبار توسط «لی هنگ ژی» در منطقه «چانگچون» چین، به سال ۱۹۹۲ به مردم معرفی شد و تا بیش از صد کشور جهان گسترش یافت. خبرگزاری مستقلی به نام «مینگهویی» (minghui) گزارش داد که پیگرد و سرکوب اعضای جنبش از دهه 90 میلادی آغاز شده است. آگاهیبخشی در خلال ورزش جمعی سبب شده تا روزی ۷ تا ۱۰ نفر از تمرینگران دافا به بازجویی برده شوند. گاهی کارشان به جاهای باریکی میرسد که نفسها را بند میآورد؛ تعرض به حریم تن زندانیان، در زمانی که هنوز آنان زندهاند و بهرهبرداری از اعضای بدن برای مصارف اقتصادی، تنها به این جرم که نسبت به کمونیسم و دروغهای حکومتی شوریدهاند. حکومت در حدود ۲۳ سال پیش، مبلغ هنگفتی برای کشتن لی هنگ ژی جایزه تعیین کرد. در روستاهای صعبالعبور و دور از پایتخت چین فرمان پیگرد صادر شد. حتی به کشورهایی که هواداران مخالف در آنجا حضور داشتند، هشدار قرمز داده شد تا اجازه کنشگری نیابند. اما اعتراضات به پکن کشیده میشود و در برابر دیدگان یگان سرکوب، میدان بزرگ «تیان آن من» نمایشی از حماسه حقیقی ارائه میدهد و قرارهایی برای تمرین بهمثابه اعتراض به حکومت چپها گذاشته میشود. درگیری و مصدومیت شدید تا حبسهای درازمدت نتیجه ماجراست. اکنون دیگر از کتابهای جدیدی مانند «جوان فالون» بهجای «چین سرخ» رونمایی میشود. دوره محبوبیت تغییر کرده. چنانچه این کتاب سبز را در وسایل شخصی کسی بیابند، سالیانی باید بیگاری و شکنجه را تحمل کند. در کشورهایی چون کره شمالی که تعهدی به سرزمین مادر دارد، خبرگزاری مستقل جنبش را مسدود کردند و مطالب دروغی مثل ارتباط جنسی گروه را به آنها بستند. زیرا هدف، مخدوشکردن ذهن مردم است. در بیان شکنجهها زبان ناتوان میشود؛ درحالیکه مبارزان حتی در روستاهای دورافتاده هم مشغول روشنگری هستند. آنها بنرهایی در دست میگیرند که رویش نوشته «حقیقت»، «نیکخواهی» و «بردباری». راهپیمایان، اغلب جوان هستند و در جشنوارههای خارج از کشور با گلهای نیلوفر آبی حضور مییابند. آواز در کنار طبل کمری که قدمتی ۲۵۰۰ساله دارد و چینیها برای جشن برداشت محصول و همچنین سال نوی چینی، آن را مینوازند. آنها با تیشرت زرد روشن، خواهان رهایی از تمامیتخواهی حکومت و ترویج صلح و مودت هستند. در تمرینها، حرکات آهسته و مدیتیشن غالب است. در جشنوارههای سالانه در نقاط گوناگون عالم، افراد زیادی جذب دافا میشوند و برای کمک به پایان آزار و شکنجه، دادخواست امضا میکنند. جیانگ زمین، رئیسجمهور پیشین چین، در نطق تشریفاتی خود، محبوبیت روزافزون آنان را بهعنوان تهدید ایدئولوژی الحادی تلقی کرد و از ۲۰ جولای ۱۹۹۹ دستور ممنوعیت گروه فالون گونگ را صادر کرد. با توجه به مسدودسازی اطلاعات، تخمین زده میشود که تعداد واقعی مرگومیر بیش از هزاران نفر در چین باشد. آنها به خاطر ایمانشان به زندان افتاده و شکنجه شدهاند. گفته شده با اقدام شخص جیانگ زمین، اداره «۶۱۰» تأسیس شده که مجموعه امنیتی و فراقضائی است. یگانها، فراتر از رویه پلیس شهری، بیرحمی و ددمنشی خود را به نمایش عموم میگذارند. خبرگزاری مینگهویی در آخرین شماره خود از ریزش ۴۰۰ میلیونی اعضای حزب کمونیست در طول ۲۰ سال اخیر خبر داد. این نشانگر آن است که قطره قطره حقیقت، کار خود را با سنگ خارا به پیش میبرد. این قانون را به همه زبانهای دنیا میتوان ترجمه کرد.