زن گابُنی؛ از معلمی تا دوچرخهسازی!
گریس مابیکا، معلم زبان انگلیسی یکی از مدارس روستایی در گابن است یا شاید بهتر است بگوییم بود! موضوعی که هنگام تدریس ذهن او را درگیر کرده بود، طولانیبودن مسیر رسیدن دانشآموزان و معلمها به مدرسه بود؛
سحر طلوعی: گریس مابیکا، معلم زبان انگلیسی یکی از مدارس روستایی در گابن است یا شاید بهتر است بگوییم بود! موضوعی که هنگام تدریس ذهن او را درگیر کرده بود، طولانیبودن مسیر رسیدن دانشآموزان و معلمها به مدرسه بود؛ مسیر طولانی و البته ناامن. این مشکلات بیش از هر گروهی پیش پای معلمهای زن و دختربچههای این روستاها قرار داشت. معلمهای زن در روستا علاوه بر تدریس، وظیفه آشپزی در خانه و کارهای دیگر هم برعهده داشتند و اگر قرار بود وقت آنها در مسیر مدرسه تا خانه تلف شود، به احتمال زیاد باید از تدریس انصراف میدادند یا دخترها باید قید تحصیل و آموزش را میزدند.
جرقه «پدال» از وجود همین مشکلات در ذهن گریس مابیکا زده شد؛ دوچرخهسواری شاید مشکل طولانیبودن مسیر و عدم امنیت را حل کند! اما واقعیت این است که دوچرخهسواری در گابن فرهنگی مردانه است و بههمیندلیل دوچرخههای وارداتی و داخلی در استانداردهای مورد قبول برای مردان ساخته میشود.گریس مابیکای 33ساله و تیم همراهش دست به کار میشوند تا نهتنها فرهنگ دوچرخهسواری را میان زنان جامعه روستایی منطقه زیست خود جا بیندازند بلکه دست به کاری بزرگتر هم بزنند؛ ساخت دوچرخههای متناسب برای دختران و زنان.
او و تیم پنجنفرهاش به این نتیجه میرسند که زنان و دختران و بهطورکل دانشآموزان با دوچرخههای سبک و ظریف راحتتر دوچرخهسواری میکنند. از سوی دیگر اینکه گابن و جنگلهای متراکم بارانی آن معدن چوبهای بامبو است! با این حساب دوچرخههای بامبویی بهترین گزینه برای دانشآموزان خواهند بود.
دوچرخهسازی مابیکا و تیمش در کنار منابع اولیه مثل بامبو، نیازمند وقت و فرصت مناسب هم بود. پاندمی کووید 19 این فرصت را در اختیار او گذاشت تا از تعطیلی مدارس و البته نیروی کار بیکارشده بهره ببرد و پروژه را عملی کند. مابیکا پس از فراغت از تدریس کارمند یک هتل محلی شده بود. هتلی که متأثر از همهگیری کووید 19 تعطیل شد. او همکاران بیکارشدهاش را در جریان این پروژه گذاشت و همگی با هم راهی جنگلهای بارانی گابن شدند.
پنج نفر از آنها هر روز در جنگل به اندازه یک کامیون چوب بامبو پر میکردند و به محل اجرای پروژه میرفتند. هر بارِ کامیون برای ساخت 200 دوچرخه کافی بود. البته تیم مابیکا ملزم بودند درختهای پنجساله بامبو را ببرند و چوبهایش را بار بزنند. چوبها پس از انتقال به محل اجرای پروژه ابتدا خشک شدند. در مرحله بعد تیم مابیکا به چوبهای خشک برای محافظت از آثار رطوبت و باران لاک زدند و سپس آنها را برای تجهیزشدن به دسته و زنجیر و رکاب و زین به دست افراد محلی سپردند. پول این تجهیزات را مابیکا تأمین کرده بود. نخستین دوچرخه ساخت مابیکا و همکارانش ساخته شد؛ دوچرخهای که در حقیقت سهچرخه و برای دختربچهها مناسب بود. مابیکا دیگر دوچرخهساز شده بود!
ساخت سهچرخه موسوم به «بامگا» باعث شد مابیکا و همکارانش سفارش ساخت دو هزار دوچرخه بگیرند، آن هم در منطقهای 20 هزار نفری! تحویل این سفارشها، باعث شد سفارش بعدی از راه برسد و نام آنها را بر سر زبانها بیندازد. با اینهمه اما هزینه ساخت و تهیه هر دوچرخه گاهی تا 550 پوند بالا میرفت و مابیکا نمیخواست برای تحقق هدفش چنین هزینهای را به جامعه زنان گابن تحمیل کند. نه به این دلیل که شاید شهروندان گابنی در پرداخت این مبلغ مشکل داشته باشند. سرانه تولید ناخالص داخلی گابن بیش از هشت هزار دلار است. گابن پنجمین کشور تولیدکننده نفت در آفریقاست و از منابع غنی طبیعی بهره میبرد. با این حساب گابنیها ثروتمند هستند و از پس تهیه دوچرخه برمیآیند؛ اما جاانداختن فرهنگ دوچرخهسواری میان زنان هدف بزرگ مابیکاست. هدفی که تحقق آن نیازمند تحمیل هزینه نیست. شاید به همین دلیل بود که او از یکی از شرکتهای واردکننده دوچرخه در گابن خواست با آنها همکاری کند و بخشی از هزینهها را متقبل شود.
موضوع مهم در دوچرخههای بامگا علاوه بر سبکی و کوچکی، این است که نیمی از آنها مخصوص زنان ساخته شده است؛ نصب سبد خرید روی دسته! رعایت این نکات باعث شد زنان برای استفاده از دوچرخه ترغیب شوند. هدف مابیکا و تیم همراهش این است که در گام اول پنج درصد از زنان گابنی را دوچرخهسوار کنند! دوچرخهسواری به آنها این امکان را میدهد که از تحصیل بازنمانند. مابیکا میخواهد 20 هزار دوچرخه بامبو بسازد و بفروشد. او میخواهد همه همشهریهایش دوچرخهسواری کنند.