بحران پزشکی در ایران
آنقدر آش بحران پزشکی در ایران شور شده که حتی صدای آنهایی که زمانی به این قشر زحمتکش تهمت میزدند نیز درآمده است. حالا از گوشه و کنار میتوان صداهایی را شنید که نگران وضعیت درمان و سلامت مردم شدهاند. بانگی که البته به نظر میرسد مدتها بعد از مرگ سهراب بلند شده است.
آنقدر آش بحران پزشکی در ایران شور شده که حتی صدای آنهایی که زمانی به این قشر زحمتکش تهمت میزدند نیز درآمده است. حالا از گوشه و کنار میتوان صداهایی را شنید که نگران وضعیت درمان و سلامت مردم شدهاند. بانگی که البته به نظر میرسد مدتها بعد از مرگ سهراب بلند شده است. طبق آمار بیانشده از سوی ریاست محترم نظام پزشکی امسال برای جراحی قلب که نیازمند 18 نفر بوده، هیچکس ثبتنام نکرده است و در رشته بسیار مهم جراحی اطفال فقط دو نفر فارغالتحصیل داشتهایم. این را اضافه کنید به حجم بالای پزشکانی که از ایران خارج میشوند و کیفیت بسیار پایین دانشجویانی که به مدد سهمیههای بسیار وارد این رشته میشوند. نتیجه چیزی نخواهد بود جز فاجعهای بسیار بزرگ در سیستم درمان این کشور. وقتی روز و شب به پزشکان و کادر درمان اهانت میشود، حقوق آنها پایمال میشود، دریافتیهای آنها اندک و بسیار دیر صورت میگیرد، قشر بزرگی از آنها در معیشت روزانه خود مشکل دارند و سازمان مالیاتی کشور فقط دنبال این است که کدام پزشک دستگاه پوز ندارد، وقتی هر روز خبری مبنی بر ضربوجرح یک پزشک منتشر میشود، نباید جز این را نیز انتظار داشت. کسی که حرمتش پایمال میشود، چرا و به چه امیدی در این کشور بماند؟ معلوم است که میگذارد و میرود. وقتی میبینیم که نظام بهداشت و درمان ما به جای حل این موضوع و بهترکردن شرایط معیشتی و زندگی پزشکان، سهمیهها را تا حد انفجار بالا میبرد؛ بهطوریکه هر کسی بتواند بر کرسی دانشجویی پزشکی بنشیند، بیتوجه به اینکه آیا اصلا چنین فردی لیاقت و توان گذراندن چنین رشتهای را دارد یا خیر، مشخص است که نتیجه کار چه خواهد شد. در سیستمهای دانشگاهی نهتنها بسیار نگران کیفیت دانشجویانی هستیم که وارد مقاطع عمومی و تخصصی میشوند، بلکه اکنون با معضل بزرگتری نیز روبهرو هستیم. حجم زیادی از پزشکانی که در دو سال گذشته ایران را ترک کردهاند، شامل اعضای هیئت علمیای هستند که هریک تجربهای گرانبها از تحقیق و تدریس و درمان داشتهاند. متأسفانه در جایگزینی این افراد ارزشمند نیز مانند بسیاری دیگر از موارد، سهمیهها دخیل بوده و آنچه مورد ارزیابی قرار نمیگیرد، توانایی و صلاحیت علمی و آموزشی افراد است. کاملا مشخص است که در انتها چه چیزی از سیستم درمان ایران باقی خواهد ماند. کسانی که متضرر میشوند، مردم هستند و کسانی که مسئول این وضعیت اسفناک هستند، مسئولانی هستند که بدون تفکر و بدون لحاظکردن ملزومات این کشور چنین وضعیتی را به وجود آوردهاند. درست است که راهحل این مشکل با انبوه دیگر مشکلات مملکت ما گره خورده، اما به نظر میرسد تخریب هدفمند و اصطلاحا سیستماتیک پزشکان یکی از مهمترین عوامل چنین فاجعهای است. متأسفانه خیلی زود رشادتها و تلاشهای کادر درمان در دوران پاندمیهای کرونا فراموش شده است. اگر در آن زمان این کادر درمان بودند که بدون حمایتهای سیستمهای ذیربط و با کمترین امکانات در برابر موجهای کشنده کرونا ایستادند و متأسفانه بسیاری نیز به درجه رفیع شهادت نائل شدند، اما به نظر میرسد که با شرایط کنونی اگر بار دیگر با چنین معضلات درمانی روبهرو شویم، دیگر سد بازدارندهای وجود نداشته و سیل همه را با هم خواهد برد. اینکه چگونه میتوان چنین ساختار متزلزلی را حفظ کرد، کار بسیار مشکلی است. اگر سیاستگذاران و مسئولان امر به فکر نباشند، همین بنای موجود نیز بهزودی فرو خواهد ریخت.