|

سلفی با خود

از هجرت شناخت حاصل می‌‌شود و این درست نقطه روبه‌روى معناى سفر است؛ همان که حاصلش خوى توریستى است. سفر بُعدى توریستى دارد و توریست در فرهنگ مدرن یعنى فردى خالى از ایده که با سمبل‌هاى محیطى که در آن ورود کرده «سلفى» می‌گیرد.

رضا صدیق

 

از هجرت شناخت حاصل می‌‌شود و این درست نقطه روبه‌روى معناى سفر است؛ همان که حاصلش خوى توریستى است. سفر بُعدى توریستى دارد و توریست در فرهنگ مدرن یعنى فردى خالى از ایده که با سمبل‌هاى محیطى که در آن ورود کرده «سلفى» می‌گیرد. همین بُعد نیز او را از اندیشه یا فهم موقعیت بازمی‌دارد و به یک ابزار صنعتى و کالاى اقتصادى تقلیل می‌دهد؛ یعنى یک موقعیت کاملا کارت‌پستالى. در همین نقطه است که تفاوت چشمگیر توریست با مهاجر آشکار می‌شود؛ فردى که هجرت می‌کند از جاذبه‌هاى موقعیت، به زیست در لایه‌هاى موقعیت تغییر موضع می‌دهد. او از عکس جدا و به موقعیت عکس راه می‌یابد. دریچه دوربین مهاجر نه منظر «سلفى» که به شکل تماشاگرى است جوینده در موقعیت با فهم مختصات خویش در محیط. مهاجرى که به بُعد هجرت نرسد، همان توریست مادام‌العمرى است که در وضعیت «سلفى» گرفتار آمده است. هجرت با سفر، در همین شکاف از هم مجزا می‌‌شوند. مهاجر کاشف وضعیت متزلزل دنیاست و مسافر بخشى از شاهدمثال تزلزل دنیا. هجرت، شکلی از خودشناسی است. آنکه مهاجرِ خویش است، از بُعد خویشیت خارج می‌شود و به کشف بى‌خویشى خواهد رسید. خطر اما آنجاست که با تعالیم دنیاى مدرن به خویش سفر کنى و در خود چون توریستى «سلفى»‌بگیر شوى؛ یا به ‌عبارتى، به کارت‌پستالى از درون قانع و در وصف خودارضاگرانه‌اش گرفتار شوی. این وضعیت همان موقعیت کاذبى است که عرفان‌هاى نوین در اشکال متفاوت و آپارتمانى یا همان شخصیت توریستی ایجاد کرده‌اند. عرفان‌هاى مجازى که از شخص توریستى ذوق‌زده می‌سازد که از کشف موقعیت عاجز است و از شهود خویش خالى، از فرد کالایى با برچسب عرفان می‌سازد و او را ابزار اقتصادى و «سلفى»‌بگیرِ کذبى به نام عرفان می‌کند؛ شباهت بسیارى است بین توریستِ در خویش با شخصى در شهربازى، هر دو خالى از ایده و در وهم وضعیت خوش گرفتار. این موقعیت در فهم مهاجرت و سفر (توریست) نهفته است. آنکه عزم شناخت خویش می‌کند، هجرت‌کننده‌اى است کَنده از خویش و آنکه توریستِ خویش می‌شود، کالایى است در جهت عدم شناخت و بخشى از مناسبات دنیاى جدید. هجرت تنیده در رنج و درد است و مسافرت توریسمی‌ آغشته به هیجان و هیاهو. تفاوت است میان آن که در خود هجرت کرده و به خود می‌پیچد، با آن که به خویش سفر کرده و در هیجان این سفر خاطره می‌سازد. اولى تو را از تصویر خالى می‌کند و دومی ‌از تو ویترینى می‌سازد با شکلک‌هاى خاطره‌ساز. همچون مهاجرانی که در بعد بیرونی، پس از سال‌ها هجرت به جغرافیایی تازه، هنوز توریست‌هایی ذوق‌زده‌اند، بدون شناخت جغرافیایی که در آن زیست می‌کنند یا شناخت خود در مواجهه با آنچه برایشان رخ می‌دهد.