بررسی حقوقی مطالبه دستگاه قضا و جامعه برای اعدام زورگیر اتوبان نیایش در گفتوگو با محسن برهانی
اعدام درمان این درد نیست
«با قاطعیت برخورد میکنیم»، این عین عبارتی است که علی صالحی، دادستان تهران خطاب به خانوادههایی گفت که از چند و چون سرقت اموال خود توسط «زورگیر اتوبان نیایش» میگفتند. بیان این عبارت در کنار طرح مسائلی چون «محارب»دانستن این فرد، از صدور احتمالی حکم اعدام برای او خبر داد. آنچه گمانهها را تقویب کرد، اظهارات قاضی صلواتی در اولین و آخرین جلسه رسیدگی به این پرونده بود. او در شرایطی که گفته بود رأی این پرونده در هفته آتی صادر میشود، در اواخر جلسه دادگاه، تلویحا صدور حکم اعدام را تأیید کرده و گفته «براساس ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی، مجازات کشیدن سلاح به قصد جان، مال و ناموس مردم یا ارعاب آنها به نحوی که موجب ناامنی در محیط شود، محاربه خواهد بود و حکم محاربه نیز اعدام است».
«با قاطعیت برخورد میکنیم»، این عین عبارتی است که علی صالحی، دادستان تهران خطاب به خانوادههایی گفت که از چند و چون سرقت اموال خود توسط «زورگیر اتوبان نیایش» میگفتند. بیان این عبارت در کنار طرح مسائلی چون «محارب»دانستن این فرد، از صدور احتمالی حکم اعدام برای او خبر داد. آنچه گمانهها را تقویب کرد، اظهارات قاضی صلواتی در اولین و آخرین جلسه رسیدگی به این پرونده بود. او در شرایطی که گفته بود رأی این پرونده در هفته آتی صادر میشود، در اواخر جلسه دادگاه، تلویحا صدور حکم اعدام را تأیید کرده و گفته «براساس ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی، مجازات کشیدن سلاح به قصد جان، مال و ناموس مردم یا ارعاب آنها به نحوی که موجب ناامنی در محیط شود، محاربه خواهد بود و حکم محاربه نیز اعدام است». این استناد به ماده 279 قانون مجازات از یکسو و اعلام رأی، پیش از انشای آن، از سوی دیگر با انتقادات جامعه حقوقی مواجه شد. یکی از این منتقدان، محسن برهانی، معاون گروه حقوق جزا و جرمشناسی دانشگاه تهران است. این استاد حقوق جزا، نوع نگاه به مقوله زورگیری و تلاش برای محارب دانستن زورگیران را موجب نقض اصول حقوقی و فقهی دانسته و از سوی دیگر، از نخبگان جامعه میخواهد تا در مقابل «ولع جامعه» برای اعدام افراد ایستادگی کنند.
آقای برهانی از زمان بازداشت «زورگیر اتوبان نیایش»، مباحث بسیاری مبنی بر محاربدانستن او مطرح شد. سؤال این است که اساسا میتوان زورگیری را محاربه دانست یا باید آن را در زمره جرم سرقت تحلیل و بررسی کرد؟
اول اینکه زورگیری و خفتگیری اصطلاح حقوقی نیست، بلکه اصطلاح عرفی است؛ یعنی در افکار عمومی یک نوع رفتار را که در آن برخی از اشخاص به صورت علنی و با خشونت اقدام به تهدید افراد و اخذ اموال یا کالاهای آنان میکنند، عرفا زورگیری مینامند. این اصطلاح اساسا اصطلاح حقوقی و فقهی نیست؛ بنابراین زورگیری که اصطلاحی عرفی است به واسطه داشتن مؤلفههایی در مرز میان دو عنوان مجرمانه سرقت و محاربه است. بحث بر سر این است که زورگیری را سرقت بدانیم یا محاربه؟ قبول دارم که به صورت کلی نمیتوان گفت که هر زورگیریای، لابد سرقت است و همانطورکه نمیتوان گفت هیچ مصداقی از مصادیق زورگیری در زمره جرم محاربه نیست، اما به عقیده من، در بیشتر موارد، زورگیری با مؤلفههای جرم سرقت مقرون به آزار انطباق پیدا میکند نه با مؤلفههای محاربه. البته منکر آن نیستم که در بعضی موارد خاص، ممکن است زورگیری با جرم محاربه انطباق داشته باشد ولی در بیشتر موارد چنین نیست و زورگیری با ماده 652 قانون مجازات همخوانی دارد. نکته اساسی اینجاست که اگر زورگیری خواست از طریق ناامنکردن جامعه به پول برسد، دقت کنید جامعه نه فردی خاص، بعید نیست که بتوان به او جرم محاربه را نسبت داد اما زورگیرها عموما این کار را نمیکنند. آنان برای تحقق جرم، به دنبال ارعاب اجتماعی و ناامنکردن جامعه نیستند. ناامنی را نمیخواهند، آنچه میخواهند، رسیدن به پول است. مشکل اساسی دقیقا همینجاست. شخص برای اینکه به یک پولی برسد، اقدام به ترساندن شخصی خاص میکند برای گرفتن کالاهای ارزشمندش. اتفاقا همین نکته متأسفانه مورد غفلت طرفداران اطلاق عنوان محاربه برای زورگیری است.
آیا میتوان گفت که عناصر مادی و معنوی جرم محاربه در جرم زورگیری محقق نمیشود؟
به نظر من بله. نه عنصر مادی جرم محاربه در زورگیری تحقق پیدا میکند و نه عنصر معنوی جرم محاربه. چرا؟ برای اینکه در قانون مجازات اسلامی در ماده 279، برخلاف ماده 183 سابق، جرم محاربه اساسا جرمی مقید به نتیجه عنوان شده است. وقتی محاربه مقید به نتیجه شد، آن نتیجه باید تحقق پیدا کند و باید مورد خواست و اراده شخص مرتکب باشد. قید جرم، نتیجه مجرمانه است. نتیجه چیست؟ ناامنی در محیط جامعه. نمیتوانیم بگوییم این شخص که زورگیری کرد، ناامنی محقق شد. حتی اگر بگوییم که با زورگیری عدهای در جامعه احساس ناامنی کردند، بازهم جرم محاربه محقق نشده، چراکه ناامنی در جامعه، مورد خواست و اراده شخص مرتکب نبوده است. یعنی فرد زورگیر، ایجاد ناامنی عام در جامعه را بخواهد. کدام زورگیری را شما میتوانید پیدا کنید که ناامنی در جامعه را بخواهد؟ او پول طرف مقابل را میخواهد. اساسا زورگیر کاری با ناامنی در جامعه ندارد.
به عقیده شما به عنوان یک استاد حقوق جزا و وکیل دادگستری، با همه این تفاسیر، چرا از ابتدا بحث محاربه در رسانهها مطرح شد؟
به عقیده من چون بخش قابل توجهی از جامعه بزهدیده مستقیم جرم زورگیری است یا نزدیکانشان با این جرم دست به گریبان بودهاند، فضایشان به سمت برخورد خشن با مرتکبان میرود و مطالبه آنان و سیستم قضائی میشود برخورد خشن و سنگین با این افراد. معمولا هم اولین گزینه میشود اعدام و محاربدانستن فرد. نخبگان جامعه باید بکوشند جامعه را در این مسیر مهار کنند. ضمن تأکید بر اینکه زورگیری، قطعا غیرقابل قبول است و رفتاری خشن. اما آیا برای التیام جراحت وارده بر بزهدیدگان از زورگیری، باید الزاما به سمت اعدام افراد رفت؟ آن هم به صورت رندوم و شانسی! یعنی صدها زورگیری صورت میگیرد، یک نفر به طور اتفاقی در تور دوربین میافتد و این بلا بر سرش میآید و تا نزدیک اعدام سوق پیدا میکند و احتمالا هم کشته میشود. متأسفانه التهاب اجتماعی و وضعیت فعلی باعث شده خیلی زود به سمت عنوان مجرمانه شدیدتر حرکت شود، حتی اگر عنوان شدیدتر، منطبق بر رفتار فرد نباشد.
این احتمال وجود دارد که دستگاه قضا برای درس عبرت دیگر زورگیران و اصطلاحا ایجاد امنیت جامعه، حکم محاربه برای این زورگیر اتوبان نیاش صادر کند. به عقیده شما، با اعدام، جرائم کاهش پیدا میکنند؟
باید این سؤال را پرسید که آیا اساسا مجازات سنگین و خشن باعث ازبینرفتن جرم میشود؟ کدام دسته از آوردههای جرمشناسی، این مطلب را اثبات میکند؟ تحقیقات بسیاری در جرمشناسی وجود دارد که ادعا میکند مجازات سنگین باعث ازبینرفتن جرم نمیشود. آن چیزی باعث ازبینرفتن جرم میشود که در آن قطعیت و حتمیت وجود دارد. اگر مرتکبان جرم بدانند که در هر جایی مرتکب جرم شوند، با مکانیزمهای مختلفی دستگیر و بازداشت میشوند، ولو پاسخ غیرسنگین، تأثیرگذار خواهد بود. متأسفانه به جای اینکه توانمان را متمرکز کنیم بر دستگیری مرتکبان، توانمان را متمرکز میکنیم که کدام صحنه در فضای مجازی پخش شده، برویم آن شخص را دستگیر کنیم و به شدیدترین صورت، مجازاتش میکنیم. خب این چه تأثیری دارد بر کاهش جرم؟ مابقی زورگیران زندگی میکنند و ما هم دلمان خوش است که یکی را گرفتیم و بردیم در رسانهها و با او برخورد کردیم، پس آمار زورگیری کاهش پیدا کرد. در حالی که اساسا چنین فرضی در علم جرمشناسی و آمار متصور نیست.
به عنوان سؤال پایانی، با همه این ادله، حداقل درباره زورگیر اتوبان نیاش، شاهد آن بودیم که برخی افراد اصطلاحا تحصیلکرده هم با مجازات اعدام موافق بودند. این موضوع را چطور تفسیر میکنید؟
مرتکبان زورگیری چون با مطالبه برخورد سنگین از سوی جامعه مواجه هستند، کسی از حقوقشان دفاع نمیکند. نخبگان اجتماعی و سیاسی و جریانهای سیاسی سکوت میکنند، چون نفعی در این موضوع وجود ندارد. این نکته بسیار مهمی است. یعنی چنین افرادی در حقیقت چون وامانده از اجتماع هستند و چون اصحاب سیاست و ثروت و قدرت از آنان دفاع نمیکنند، به مثابه شخص بیکس و کار و بیهویت تلقی میشوند که جامعه به راحتی با حذف آنان کنار میآید. این موضوعی بسیار تلخ است که ما گویی به بخشی از جامعه به عنوان افرادی که حیاتشان چندان اهمیت ندارد، نگاه میکنیم. بنده شخصا در بسیاری از موارد با اعدام مخالف هستم، اما انصافا اینکه شخصی در یک گوشهای زورگیری کند، آسیب اجتماعی شدیدتری دارد یا شخصی که میلیاردها میلیارد از اموال عمومی را به یغما میبرد؟ چرا ما به راحتی، حذف شخص اول را قبول میکنیم؟ به هیچ وجه درباره دسته دوم قائل به اعدام نیستم اما حرفم این است که چرا ذائقه اجتماعی ما به این صورت است و به همین راحتی، اقدام به مطالبه اعدام برای یک زورگیر میکند. سؤالی که برای این جامعه اعدامپسند وجود دارد، این است که شما در چه جرائمی به اعدامنکردن قائل هستید؟ یک نفر آمد و زورگیری را انجام داد، میگویید اعدام. اگر همان شخص، متعرض جنسی هم شود، باز هم میگویید اعدام شود. اگر کسی آمد و متعرض منزل افراد شد هم باز میگویید اعدام شود. این تمامی ندارد. این چه ولعی است که ما در جامعه داریم و فقط به دنبال اعدامکردن هستیم. آنچه به عنوان راهحل برای اکثر مشکلات جامعه و کشور ارائه میشود، درحقیقت سندروم اعدامدرمانی است.