|

«شرق» در گفت وگو با محسن فایضی نقش اسرائیل در عدم احیای برجام را بررسی کرد

اسرائیل، بازیگر اصلی عدم احیای برجام

با توجه به مجموعه اتفاقاتی که در حوزه برجامی و غیربرجامی در روزهای اخیر برای ایران روی داده است، به نظر می‌رسد بازیگر اصلی و کلیدی در افزایش فشار و هجمه به تهران، تنها و تنها اسرائیل است. آن‌گونه که مطرح است، تل‌آویو تمام تلاش خود را برای فشار به دولت بایدن با هدف خودداری کاخ سفید از احیای برجام به کار بست و در‌این‌بین اختلافات پادمانی که به یکی از مهم‌ترین موانع بر سر احیای برجام بدل شده، توانست تا حد زیادی به لاپید کمک کند تا جایی که خبرها حکایت از آن دارد دولت بایدن تضمینی به اسرائیل برای تأخیر در احیای برجام تا پس از انتخابات پارلمانی در سرزمین‌های اشغالی یا انتخابات کنگره آمریکا داده است.

اسرائیل، بازیگر اصلی 
عدم احیای برجام

عبدالرحمن فتح‌الهی: با توجه به مجموعه اتفاقاتی که در حوزه برجامی و غیربرجامی در روزهای اخیر برای ایران روی داده است، به نظر می‌رسد بازیگر اصلی و کلیدی در افزایش فشار و هجمه به تهران، تنها و تنها اسرائیل است. آن‌گونه که مطرح است، تل‌آویو تمام تلاش خود را برای فشار به دولت بایدن با هدف خودداری کاخ سفید از احیای برجام به کار بست و در‌این‌بین اختلافات پادمانی که به یکی از مهم‌ترین موانع بر سر احیای برجام بدل شده، توانست تا حد زیادی به لاپید کمک کند تا جایی که خبرها حکایت از آن دارد دولت بایدن تضمینی به اسرائیل برای تأخیر در احیای برجام تا پس از انتخابات پارلمانی در سرزمین‌های اشغالی یا انتخابات کنگره آمریکا داده است. در‌عین‌حال با آغاز نشست فصلی شورای حکام از دیروز دوشنبه این تردید و نگرانی هم وجود دارد که اسرائیل بتواند با نقش‌آفرینی مخرب خود مانند نشست پیشین، فضا را برای تصویب قطع‌نامه علیه ایران فراهم کند. از‌این‌رو «شرق» در گفت‌وگو با محسن فایضی سعی کرده است به شکل دقیقی میزان اثرگذاری و چگونگی تأثیر مخرب اسرائیل در روند ضد‌ایرانی و ضد‌برجامی را بررسی کند. آنچه در ادامه می‌خوانید، ماحصل گپ‌و‌گفت با این تحلیلگر ارشد مسائل اسرائیل است.

‌با توجه به آنکه از تب‌و‌تاب و امید چند هفته قبل درباره احیای برجام خبری نیست و اکنون دوباره شاهد رکود، بن‌بست، اختلاف و فرسایشی‌شدن مذاکرات هستیم و عمده چالش فعلی هم ناظر به مسائل پادمانی است، به نظر می‌رسد اسرائیل توانسته است تا اندازه بسیار زیادی به اهداف خود در احیانشدن برجام دست پیدا کند. حال به طور مشخص نقش تل‌آویو در دامن‌زدن به مسائل پادمانی و چالش کنونی برجام چیست؟

‌اگر بخواهیم به‌طور صریح و روشن به نقش اسرائیل در حوزه اختلافات پادمانی و مسائل مربوط به پرونده فعالیت‌های هسته‌ای رجوع کنیم، به باور من تل‌آویو موتور محرکه شکل‌گیری و دامن‌زدن به PMD یا همان «ابعاد نظامی پرونده فعالیت‌های هسته‌ای» است که تا به اکنون هم ادامه دارد؛ یعنی آنچه از زبان سه کشور اروپایی در بیانیه روز شنبه مطرح شد یا آمریکایی‌ها و از همه مهم‌تر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره برخی اتهامات به ایران مطرح می‌کنند و در قالب اختلافات پادمانی مانع از احیای برجام شده است، به شکل مشخص از سوی اسرائیل مطرح و پیگیری شد. به‌هر‌حال باید بپذیریم که اسرائیل از همان ابتدا مخالف اصلی شکل‌گیری برجام در سال ۲۰۱۵ بود و اکنون هم مخالف اصلی احیای آن است. همان‌گونه که در سؤال گفته شد و اکنون بسیاری از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر هم بر آن اعتقاد دارند، یکی از عوامل اصلی احیانشدن برجام به همین اختلافات پادمانی بازمی‌گردد.

‌همین‌جا توقف کنیم. به واقع چرا تا به این حد اختلافات پادمانی مانع احیای برجام شده است؟ تل‌آویو به‌طور مشخص چگونه با اهرم اختلافات پادمانی توانسته است از کابینه بایدن این تضمین را بگیرد که حصول توافق با تهران، حداقل تا پیش از برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی در اسرائیل و انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره در آمریکا به تعویق خواهد افتاد؟

به‌هر‌حال ایران اعتقاد دارد اساسا به‌واسطه نقش‌آفرینی مخرب اسرائیل در سایه اقداماتی مانند جاسوسی، ترور، خرابکاری و سرقت اسناد هسته‌ای عملا هرگونه ادعایی از سوی ایالات متحده آمریکا، تروئیکای اروپایی و حتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و مدیر کل آن یعنی رافائل گروسی، نه به‌عنوان یک ادعای حقوقی و فنی درباره فعالیت‌های هسته‌ای کشور‌ بلکه یک پروژه سیاسی - امنیتی علیه تهران در سایه تحریکات اسرائیل است. به‌همین‌دلیل جمهوری اسلامی ایران سعی دارد این مسئله یعنی اختلافات پادمانی و ادعاها علیه فعالیت‌های هسته‌ای خود را در حوزه ابعاد احتمالی نظامی، ذیل گفت‌وگوهای وین و به‌صورت سیاسی و دیپلماتیک مختومه کند، همچنان که در سال ۲۰۱۵ و با حصول برجام این امر شکل گرفت؛ چون ایران اعتقاد دارد تا زمانی که مسائل پادمانی و ادعاها، سؤالات، ابهامات و ایرادات درباره فعالیت‌های هسته‌ای با تمرکز بر اتهاماتی درباره فعالیت‌های نظامی و رسیدن به نقطه گریز هسته‌ای ادامه داشته باشد و پرونده آن باز باشد، چیزی به نام برجام ارزش و کارکردی ندارد؛ چون هر زمان این امکان وجود دارد که دوباره با تحریک اسرائیل، آمریکایی‌ها یا اروپایی‌ها یا آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دوباره ادعایی را علیه ایران مطرح کنند؛ بنابراین تلاش شده با احیای برجام این پرونده هم به‌طور‌کامل بسته شود؛ ولی اینجا اسرائیل سعی دارد با دامن‌زدن به برخی ادعاها درباره اقدامات و فعالیت‌های پنهانی ایران در حوزه هسته‌ای به PMD یا ابعاد نظامی احتمالی فعالیت‌های هسته‌ای ایران دامن بزند تا از این طریق اروپایی‌ها، آمریکا و مهم‌تر از همه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از احیای برجام منصرف شوند و به‌تدریج فضا برای ارجاع پرونده از شورای حکام به شورای امنیت فراهم شود. اینجاست که نقش اصلی اسرائیل به شکل بارز و پررنگی در احیانشدن برجام با استفاده از اهرم اختلافات پادمانی خود را آشکار می‌کند.

‌اگر به طور جزئی‌تر و عمیق‌تر به مسئله نقش اسرائیل در اختلافات پادمانی بپردازیم، واقعا تل‌آویو با چه سازوکاری در این حوزه توانسته است مانع احیای برجام شود؟

بگذارید صریح بگویم، هر اسمی که در قالب دانشمندان هسته‌ای ایران طرح می‌شود و سعی می‌کنند از آنها به‌عنوان افرادی مؤثر در نظامی‌کردن توان هسته‌ای ایران نام ببرند یا هر تأسیسات هسته‌ای که نامی از آن برده می‌شود و برخی از آنها ذیل تأسیسات اعلام‌نشده هسته‌ای ایران پیش می‌کشند، از سوی اسرائیل تهیه شده است. اصطلاحا تمام آتش تهیه و همه اطلاعات مربوط به اتهام‌زنی به ایران در حوزه هسته‌ای با تمرکز بر ابعاد احتمالی نظامی از سوی اسرائیل تهیه می‌شود.

‌مشخصا از 24 مرداد/ 15 آگوست با ارسال پاسخ مکتوب ایران به بروکسل درباره متن پیشنهادی جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اسرائیل به شکل پررنگی تحرکات دیپلماتیک خود را با سفر به آمریکا و فشار به کابینه بایدن برای عدم احیای برجام تشدید کرد، از سفر 23 آگوست/ اول شهریور ایال هولاتا، مشاور امنیت ملی و دو بار سفر بنی گانتس، وزیر دفاع اسرائیل به آمریکا تا سفر دیوید بارنیا، رئیس موساد به واشنگتن و تلاش‌های راه دور یائیر لاپید، نخست‌وزیر اسرائیل برای گفت‌وگو با جو بایدن؛ حتی طبق اخبار قرار است در جریان نشست سالانه سران سازمان ملل هم یائیر لاپید با جو بایدن درباره مسئله هسته‌ای ایران گفت‌وگو و دیداری داشته باشد که همه آنها در راستای تحرکات تل‌آویو برای عدم احیای برجام قابل ارزیابی است. حال سؤالی که باید پرسید این است که آیا در آستانه برگزاری انتخابات کنست، عدم احیای برجام برگ برنده برای لاپید خواهد بود که این‌گونه خود را به آب‌و‌آتش زده تا حصول توافق از دستور کار واشنگتن خارج شود یا اساسا فارغ از اینکه چه کسی و از چه جریانی نخست‌وزیر شود، اسرائیل سعی دارد که عدم احیای برجام کلید بخورد؟

هر دو مسئله در این میان تا اندازه‌ای نقش‌آفرین هستند؛ یعنی از یک سو یائیر لاپید و جریان وابسته سعی می‌کند در آستانه برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی از عدم احیای برجام به‌عنوان برگ برنده انتخاباتی نهایت استفاده را ببرد، به‌‌ویژه آنکه در مقابل بنیامین نتانیاهو و حزب‌ لیکود، لاپید و این کابینه ائتلافی را متهم به مماشات و عقب‌نشینی در برابر ایران کرده‌اند. نتانیاهو در اسرائیل بارها عنوان کرده است که اگر کابینه‌اش ادامه پیدا می‌کرد و او روی کار بود، مذاکرات وین تا به این حد پیشرفت نمی‌کرد و احیای برجام تا این اندازه جلو نمی‌رفت؛ بنابراین عدم احیای برجام و گرفتن تضمین‌هایی از کابینه بایدن برای عدم حصول توافق تا پیش از برگزاری انتخابات کنست می‌تواند یک برگ برنده برای لاپید باشد. اما در سوی دیگر باید این را هم در نظر گرفت که اساسا فعالیت‌ها و تحرکات ایران در همه ابعاد، چه حوزه هسته‌ای، چه توان موشکی و دفاعی و چه نفوذ منطقه‌ای از خطوط قرمز امنیتی و راهبردی اسرائیل به‌شمار می‌روند؛ بنابراین فارغ از اینکه چه جریان، چه حزب و چه شخصیتی روی کار باشد یا حتی انتخابات زودهنگامی در کار باشد یا نباشد، اسرائیل همواره سعی دارد مانع از احیای برجام شود. همان‌گونه که قبلا گفتم و دوباره بر آن تأکید دارم اسرائیل از همان ابتدا مهم‌ترین بازیگر مخالف برجام بود، این مخالفت هم در سال ۲۰۱۵ و زمان شکل‌گیری برجام و هم در دوران فعلی برای احیای برجام کاملا مشهود است؛ چراکه تل‌آویو این اعتقاد را دارد که با احیای برجام و لغو تحریم‌های آمریکا و بازگشت منابع مالی و پول و سرمایه به ایران، جمهوری اسلامی به موازات تقویت توان هسته‌ای می‌تواند توان موشکی، نظامی و نفوذ منطقه‌ای خود را افزایش دهد و در مقابل امنیت اسرائیل به شکل جدی و پررنگی زیر سؤال خواهد رفت. پس در کل می‌توان این‌گونه گفت که نتانیاهو، بنت، لاپید و هر شخص و جریان اسرائیلی در عدم احیای برجام با همدیگر اتفاق نظر دارند و هم‌مسیر هستند‌ اما هرکدام از آنها هم می‌‌کوشند به شکل مقطعی و تاکتیکی استفاده‌های خود را از عدم احیای برجام ببرند.

‌همان‌گونه که در سؤال قبلی هم اشاره شد، آیا آن‌گونه که برخی منابع اسرائیلی مطرح می‌کنند با تضمین کابینه بایدن برای عدم احیای برجام به لاپید آیا کابینه مستقر در آمریکا به دنبال حمایت مشخص از خود لاپید و کابینه فعلی در اسرائیل برای پیروزی در برابر بنیامین نتانیاهو است یا تضمین بایدن در نگاهی کلان‌تر برای امنیت اسرائیل بوده است، چون بسیاری معتقدند اختلافات نتانیاهو و بایدن باعث شده است رئیس‌جمهور آمریکا به شکل جدی حمایت از لاپید را در دستور کار خود قرار دهد؟

من منکر تأثیر احیای برجام بر انتخابات اسرائیل نیستم‌ اما اینکه تصور کنیم جو بایدن بخواهد یک برگ برنده اختصاصی را به لاپید بدهد تا نتانیاهو روی کار نیاید، قدری دور از واقعیت است، چون به نظر می‌رسد عدم احیای برجام تا پیش از برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی در اسرائیل و دادن تضمین کابینه بایدن به اسرائیل فقط مختص لاپید نیست. ضمنا ما با تعدد انتخابات هم مواجه هستیم؛ یعنی به فاصله چند روز پس از انتخابات زودهنگام در اسرائیل، انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره هم برگزار خواهد شد؛ بنابراین نتانیاهو، لاپید یا هر فرد دیگری که در انتخابات اسرائیل حضور داشته باشد، نقش چندان مؤثری در این مسئله نداشته است که جو بایدن بخواهد تضمینی به کابینه لاپید بدهد تا از آن به‌عنوان برگ برنده انتخاباتی استفاده کند. واقعیت آن است که ما با یک فضای شکننده در سرزمین‌های اشغالی روبه‌رو هستیم و در آستانه برگزاری انتخابات زودهنگام این حساسیت و شکنندگی به اوج رسیده است. حال در چنین شرایطی اگر برجام احیا می‌شد به واقع ما با یک فروپاشی تمام‌عیار روبه‌رو می‌بودیم؛ بنابراین جو بایدن سعی کرده است با احیانکردن برجام و تأخیر در حصول توافق و موکول‌کردن آن به پس از برگزاری انتخابات، به نوعی فضای شکننده سرزمین‌های اشغالی را در آستانه در انتخابات مدیریت کند. پس این ربطی به لاپید یا نتانیاهو ندارد. در ضمن باید به این نکته اشاره کنم که اکنون برای کابینه بایدن انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره در آمریکا به‌مراتب از اهمیت و تأثیر بیشتری نسبت به انتخابات در اسرائیل برخوردار است؛ یعنی اگر بخواهیم بین یک تا ۱۰۰، اهمیت برای این دو انتخابات قائل باشیم، به نظر من بایدن چیزی بین ۹۰ تا ۹۵ درصد اهمیت برای انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره و حفظ قدرت دموکرات‌ها با هدف تداوم سیاست‌های خود قائل است تا آنکه بخواهد توجهی به انتخابات در سرزمین‌های اشغالی داشته باشد و تأخیر در احیای برجام را به‌عنوان برگ برنده‌ای به لاپید یا هر فرد دیگری اعطا کند.‌ به باور من تعویق در احیای برجام بیشتر ناشی از تحولات داخلی در آمریکا با محوریت انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره است و در این بین کابینه بایدن سعی کرده به‌نوعی این تضمین را هم به تل‌آویو بدهد که برجام احیا نمی‌شود؛ اگرچه همان‌گونه که گفتم قطعا آمریکا در نگاه غایی خود این باور را دارد که برای حفظ وضعیت شکننده کنونی، برجام تا بعد از انتخابات کنست احیا نشود. پس اگر انتخابات در سرزمین‌های اشغالی برگزار نمی‌شد، بایدن در این شرایط به‌واسطه انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره احیای برجام را به تأخیر می‌انداخت. اکنون ما با بی‌ثباتی سیاسی در سرزمین‌های اشغالی مواجهیم؛ به‌طوری‌که در چهار سال گذشته، پنج انتخابات پارلمانی برگزار شده است. بنابراین قرار نیست آمریکایی‌ها و کابینه بایدن بخواهند برای این بی‌ثباتی سیاسی در اسرائیل که کماکان ادامه دارد، احیای برجام را به تعویق بیندازند.

‌ولی بالاخره این واقعیت هم وجود دارد که کابینه بایدن و شخص رئیس‌جمهور به دنبال پیروزی لاپید در انتخابات اسرائیل است تا نتانیاهو؛ چون اختلافات جدی بایدن با جریان رادیکال عملا گزینه مطلوب را لاپید قرار داده است؛ آیا منکر این مسئله هستید؟

به‌هیچ‌عنوان. اما به‌هر‌حال اکنون آمریکا با مسائل عمده دیگری دست‌به‌گریبان است؛ از جنگ اوکراین و بحران انرژی گرفته تا مسئله تایوان، چین و به‌خصوص انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره. بنابراین انتخابات اسرائیل و اینکه چه فردی در این انتخابات بتواند قدرت را به دست بگیرد از اهمیت چندان جدی نسبت به کابینه ترامپ یا حتی کابینه اوباما برای کابینه بایدن برخوردار نیست. البته باز هم تکرار می‌کنم من منکر آن نیستم که بایدن اختلافات جدی با جریان تندرو و فردی مانند نتانیاهو دارد، اما باید بپذیریم که اولویت کابینه بایدن در قبال انتخابات اسرائیل به‌مراتب کمتر از دوران گذشته است. بله در دوران ریاست‌جمهوری اوباما یا در آغاز دوره ریاست‌جمهوری خودش، بایدن اختلافاتی با نتانیاهو داشت، اما اینکه بایدن بخواهد به شکل مستقیمی بر روی انتخابات اسرائیل تأثیر بگذارد یا به هر قیمتی لاپید به کارش ادامه دهد، گزاره چندان صحیحی نیست.

‌دوشنبه گذشته آمریکا اقدام به عبور دو بمب‌افکن B-52 از آسمان اسرائیل در مسیر خلیج فارس، آن‌هم با اسکورت سه جنگنده اسرائیلی «اف۱۶آی» کرد. مضافا اخیرا ادعایی از سوی مقامات تل‌آویو در‌خصوص تجاوز جنگنده‌های اف‌– 35 از حریم هوایی ایران مطرح شد. آیا به واقع این دست اقدامات در این برهه زمانی می‌تواند در چارچوب فشار به تهران در برجام تفسیر و تعبیر شود؟

تقابل اسرائیل و ایران یک تقابل همه‌جانبه در مسائل مختلف است؛ برجام هم می‌تواند یکی از این مقولات باشد. اما باید پذیرفت در این تقابل جدی و همه‌جانبه که مسائل سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، نظامی، دفاعی، اطلاعاتی، جاسوسی و‌... را در بر می‌گیرد، قطعا علاوه بر تلاش‌ها برای فشار دیپلماتیک به اروپا، آمریکا و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، اسرائیل سعی دارد در حوزه میدانی، نظامی و دفاعی هم دست به موازنه‌سازی در برابر تهران بزند.

‌ولی به نظر می‌رسد این مسئله بیشتر از موضع‌گیری اسرائیل در جهت موازنه‌سازی با ایران باشد؛ چون آن‌گونه که تل‌آویو عنوان کرده است، حتی با احیای برجام، اسرائیل حق حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را برای خود محفوظ می‌داند؟

اینکه اسرائیل بخواهد بعد از احیای برجام شرایطی را رقم بزند که در سایه آن بتواند حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را در دستور کار خود قرار دهد، کاملا دور از واقعیت است؛ چون این ادعایی بوده که در سال‌های متمادی مطرح شده و تاکنون هم از مرز تهدید لفظی بیشتر نرفته است. من منکر برخی خرابکاری‌ها، حملات پهپادی، ترور و جاسوسی اسرائیل در حوزه هسته‌ای نیستم اما مسئله حمله مستقیم اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران از آن دست مواضعی است که چه در صورت احیای برجام و چه عدم احیای برجام نمی‌تواند شکل حقیقی به خود بگیرد. با‌این‌حال، این مسئله را هم باید در نظر گرفت که اسرائیل کماکان به فعالیت‌های ضد‌امنیتی خود در حوزه هسته‌ای علیه ایران ادامه خواهد داد. کما‌اینکه هم پیش از برجام و هم در دوران برجام و هم در دوران کنونی که طرفین به دنبال احیای برجام هستند، اسرائیل عملیات‌های خود را در داخل خاک ایران انجام داده است.

‌اجازه دهید نگاهی هم درخصوص نوع رفتار تهران درباره پرونده فعالیت هسته‌ای‌اش با تمرکز بر ابعاد نظامی آن داشته باشیم. در جریان ادعای سرقت اسناد هسته‌ای توسط اسرائیل و مطرح‌شدن برخی از دعاها از سوی بنیامین نتانیاهو در قالب پروژه عماد، تورقوزآباد و‌... شاهد برخی واکنش‌های سیاسی، دیپلماتیک و رسانه‌ای بودیم که عمدتا به دنبال تمسخر اتهامات و ادعاهای تل‌آویو بود، اما در ماه‌های اخیر شایعاتی برای رسیدن به نقطه گریز هسته‌ای مطرح بوده و پیش از آن هم به وجود تأسیسات هسته‌ای در تورقوزآباد اشاره شد. آیا این سیر حرکتی هم در این میان باعث نشده که اسرائیل تا حدود زیادی بتواند با مانور بر اتهام‌زنی خود مانع از احیای برجام و اوج‌گیری اختلافات پادمانی بین ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی شود؟

ببینید اسرائیل سعی دارد با یک برنامه‌ریزی دقیق، برخی اطلاعات صحیح یا نیمه‌صحیح را با طیف گسترده‌ای از اطلاعات غلط و گمراه‌کننده همراه کند تا این‌گونه وانمود شود که اساسا تمام اسامی دانشمندان هسته‌ای، محل‌ها و مراکز هسته‌ای یا هرگونه ادعایی درباره فعالیت‌ها و تحرکات هسته‌ای در ایران کاملا درست و مستند است. اتفاقا به همین دلیل است که آمریکا، اروپایی‌ها و به‌خصوص آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در حوزه پادمانی به شکل تمام‌عیاری در برابر ایران قرار گرفته‌اند. چون اسرائیل توانست با ملغمه‌ای از اطلاعات درست و غلط و به دنبالش تحریک آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با این اطلاعات درست و غلط مسئله نظارت و اختلافات پادمانی را از حالت فنی و حقوقی خارج کرده و آن را به شکل یک مسئله حساس نظامی، امنیتی و سیاسی درآورد تا جایی که دیگر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و مدیر‌کل آن هم یک خوانش فنی ندارند بلکه به دنبال بهره‌برداری سیاسی از مسائل پادمانی با ایران هستند. به همین دلیل است که تهران وقتی می‌بیند مسائل پادمانی و اختلافات با آژانس دیگر مقوله‌ای فنی نیست و حالت سیاسی پیدا کرده است، پس باید به شکل سیاسی و دیپلماتیک هم در مذاکرات وین مختومه شود. یعنی اگر ایران این تصور را داشت که اختلافات پادمانی در قالب فنی و حقوقی بسته خواهد شد، قطعا همکاری خود را با آژانس ادامه می‌داد، اما اینجا اسرائیل مسئله نظارت و حوزه فعالیت‌های آژانس را از مقوله فنی به حوزه سیاسی کشانده است و عملا به‌عنوان اهرمی در جهت منافع تل‌آویو گام برمی‌دارد. پس به‌هیچ‌وجه عقلانی نیست که ما هم بخواهیم همکاری‌های فنی خود را با آژانس ادامه دهیم، در‌حالی‌که آژانس نگاه سیاسی به ایران دارد.

‌حال که احیای برجام به‌واسطه انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره به بعد از تعیین تکلیف این دو انتخابات موکول شده است، این سؤال بیشتر خودنمایی می‌کند که در صورت پیروزی لاپید، نتانیاهو و‌... باز هم اسرائیل به دنبال احیای عدم احیای برجام خواهد بود یا حداقل با حساسیت کمتری در این خصوص عمل خواهد کرد؟

احیای برجام به پارامترهای متعددی وابسته است که مسئله حساسیت اسرائیل، چه پس از انتخابات کنست و چه پیش از آن نیز یکی از این پارامترهاست. اما در کنار آن مسئله انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره و احتمال برتری جمهوری‌خواهان و جریان ضد برجام در کنگره هم تأثیر به‌مراتب جدی‌تری خواهد داشت. لذا لاپید، نتانیاهو یا هر فرد دیگری که بتواند در انتخابات اسرائیل قدرت را به دست بگیرد، با فضای مساعدتری برای فشار بیشتر بر کابینه بایدن در جهت عدم احیای برجام مواجه خواهد بود. ضمن اینکه در پاسخ به سؤالات قبلی شما اشاره کردم مهم‌ترین مخالف برجام اسرائیل است. این مخالفت از سال ۲۰۱۵ و پیش از آن تا‌کنون ادامه دارد. بله به‌واسطه انتخابات پارلمانی پیش‌رو در اسرائیل حساسیت تل‌آویو برای عدم احیای برجام پررنگ‌تر شده است‌ اما قرار نیست بعد از انتخابات هم این حساسیت‌ها کم‌رنگ‌تر شود.

‌در صورت ادامه این فضای شکننده در اسرائیل که امکان دارد انتخابات زودهنگام پارلمانی دیگری را به‌واسطه ناکامی در تشکیل کابینه یا سقوط کابینه آتی به دنبال داشته باشد، می‌تواند روی حساسیت اسرائیل بر عدم احیای برجام تأثیرگذار باشد؛ چرا‌که این گزاره مطرح است در سایه تداوم وضعیت کنونی در اسرائیل، تل‌آویو برای آنکه بتواند فضا را به نفع خود مدیریت کند، ناچار است همه تلاشش را برای عدم احیای برجام به کار ببرد؟

اولا بهترین و ایدئال‌ترین سناریو برای جمهوری اسلامی ایران تداوم وضعیت شکننده کنونی در سرزمین‌های اشغالی و ادامه سلسله انتخابات زودهنگام در اسرائیل، شکست کابینه‌ها و سقوط و فروپاشی آنهاست؛ چون این مسئله می‌تواند به‌صورت یک پروسه و روند به فروپاشی اجتماعی در اسرائیل هم منجر شود. اما این نکته شما کاملا درست است که اگر بعد از انتخابات پیش‌رو در اسرائیل کماکان وضعیت شکننده برای تشکیل ائتلاف برتر در جهت ایجاد کابینه ادامه داشته باشد یا حتی در صورت تشکیل کابینه، عمر آن طولانی نباشد و نتواند دوره قانونی خود را به پایان برساند و شاهد انتخابات زودهنگام دیگری در سرزمین‌های اشغالی باشیم، قطعا تل‌آویو به عدم احیای برجام نیاز بیشتری دارد. چون اگر این وضعیت ادامه پیدا کند و در کنار آن برجام احیا شود و قدرت نظامی و منطقه‌ای ایران افزایش پیدا کند، اسرائیل به‌معنای واقعی کلمه در یک نقطه شکننده قرار خواهد گرفت.

‌از دیروز دوشنبه نشست فصلی شورای حکام آغاز به کار کرد و تا جمعه هم ادامه دارد. یکی از دستور کارهای شورای حکام بررسی پرونده فعالیت‌های اصلی ایران است. در این بین اگر‌چه تا‌کنون خبر مستقیم و مستدلی در‌خصوص احتمال تصویب قطع‌نامه علیه ایران مطرح نیست‌ اما به نظر می‌رسد بستر لازم برای این امر فراهم است. حال به باور شما اسرائیل به شکل مستقیم یا غیرمستقیم توان اثرگذاری روی شورای حکام را دارد؛ کما‌اینکه در نشست فصلی دوره قبل که با سفر سوم ژوئن/ 13 خرداد رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به اسرائیل همراه بود، در‌نهایت شاهد تصویب قطع‌نامه علیه ایران در شورای حکام بودیم؟

در‌این‌باره گفتم و دوباره تأکید می‌کنم که اسرائیل بازیگر اصلی اتهام‌زنی آژانس به ایران در حوزه فعالیت‌های هسته‌ای است. یعنی در تمام قطع‌نامه‌هایی که شورای حکام علیه ایران تصویب کرده است، اسرائیل نقش اصلی، کلیدی و محوری را داشت؛ چون تل‌آویو با موج‌سواری سیاسی، دیپلماتیک و رسانه‌ای و همچنین دادن اطلاعات غلط و جاسوسی به دنبال تحریک و انحراف در فعالیت‌های آژانس و مدیر‌کل آن بوده است. البته این مسئله تنها مختص به رافائل گروسی نیست‌ بلکه در دوره‌های قبل هم چنین رفتاری از سوی اسرائیل مشاهده شده، اما در دوره‌ای که گروسی روی کار آمده است، شدت تأثیرگذاری اسرائیل بر عملکرد آژانس به‌شدت پررنگ‌تر از سابق شده است. اینکه که فقط به فاصله چند روز پیش از برگزاری نشست فصلی شورای حکام در خرداد شاهد سفر گروسی به سرزمین‌های اشغالی هستیم، نشان می‌دهد اسرائیل تا چه اندازه می‌تواند روی آژانس و شورای حکام اثر مخرب مستقیم داشته باشد. با‌این‌حال آن‌گونه که در سؤال مطرح کردید، فعلا با وجود اختلافات، جامعه جهانی علاقه‌ای به صدور بیانیه ندارد.

‌چرا؟

چون با تصویب قطع‌نامه در شورای حکام، فضا در آستانه انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره بیش از پیش متشنج می‌شود. بایدن سعی دارد فضا را مدیریت کند تا بتواند در این دوره گذار، ایران به سمت نقطه گریز هسته‌ای حرکت نکند. در صورت تصویب قطع‌نامه دیگری در شورای حکام، تهران واکنش خود را در چارچوب فعالیت‌های هسته‌ای نشان خواهد داد و این یعنی جمهوری اسلامی یک گام دیگر به گریز هسته‌ای نزدیک خواهد شد و می‌تواند روی وزن‌کشی سیاسی در آستانه انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره اثر بگذارد.