در پناه سخنرانی برای تراژدی فرهنگ حفاظت از محیط زیست
چیستی و چگونگی فرهنگسازی در هر زمینهای در جامعه یک مسئله مهم و بسیار گسترده است؛ آرمانی که باید هم از منظر بزرگان و مسئولان جامعه و هم شهروندان به آن پرداخت.
ساغر شمسی: چیستی و چگونگی فرهنگسازی در هر زمینهای در جامعه یک مسئله مهم و بسیار گسترده است؛ آرمانی که باید هم از منظر بزرگان و مسئولان جامعه و هم شهروندان به آن پرداخت. فرهنگسازی در زمینه محیط زیست نیز دارای معادلاتی پیچیده است که برای شهروندان فقط با اسلوب قانون و اجبار یا حتی با نمایشهای چند سلبریتی بهظاهر (یا باطن) دلسوز هم پیش نمیرود و در خیلی از موارد به دنبال «حل» مسائل نیست و بیشتر شبیه به اظهار تأسفها یا نطقهای کوبنده سازمان ملل در مواقعی است که جامعه جهانی به مشکلات لاینحلی وارد شده است و عملا کاربردی جز سرتیتر خبرها و روزنامههای مختلف ندارد و کاربرد دیگری در زمینه فرهنگسازی برای محیط زیست ندارد و استماع و خواندن آن مطالب تکراری فرهنگ فقیر حفاظت از محیط زیست را غنی نمیکند. در فقدان فرهنگ نمیتوان دست به جعل آن زد و با نمایشهایی از قبیل شعار، کنفرانسهای مختلف و... یاد و خاطره آن مرحوم (فرهنگ محیط زیست) را زنده نگه داشت. هویداست که این انعکاس پوچ در بین بارشهای اطلاعاتی، لحظهای پیدا و لحظهای دیگر ناپدید و گم خواهد شد.
به هنگام عقیمماندن فرهنگ حفاظت از محیط زیست، توضیح و تبلیغ درباره آن فقط اشاره به مدلولهایی دارد که باید باشند؛ اما به واسطه تراژدیهای مختلف که امید را حذف میکنند، تهی از معنا و روح واقعی خود شده است (امید جانمایه خواسته اصلی جامعه است تا بتواند ضعفها و نقصان عملکردی خود را در سایه آن بهبود بخشد و فرهنگی تکین را بسازد).
فرهنگسازی حفاظت از محیط زیست خواهان چیزی بسیار فراتر از رتوریک و فصاحت کلام است. زمانی که جامعه به محیط زیست نگاهی شیءگونه دارد و همچنین نیازهای اولیه انسانی کموبیش برطرف میشوند و فراتر از آن (یعنی فرهنگسازی در این زمینه) را لوکس میداند، سرعت و اضطراب برای تخریب و نابودی منابع طبیعی نیز بیشتر میشود.
فروبردن بنیان فرهنگسازی برای حفاظت از محیط زیست در هالهای فانتزی از افسوس و اذعان به وجود مشکلی بزرگ بدون راهکاری واقعی صرفا برای گردننگرفتن این تراژدی خود یک مشکل است که نیاز به حلشدن دارد.
اما فرهنگ باید مبرا از چنین مفاهیمی باشد؛ زیرا وقتی بنیاد آن را بررسی میکنیم، همراه با اصلاح بینش فردی، فارغ از القائات بیرونی و پیرو کنش هدفمندی است که مانند نسلهای گذشته ما حتی خصوصیات اکونومی و توانمندسازی از طریق تهاتر و صرفهجوییهایی فارغ از خودخواهی را دارد. در عمل آنچه از یک شهروند مسئول انتظار میرود، دستیابی به چیزی است که «خود» او ضرورت آن را درک کرده و میداند کار صحیح کدام است. چه بسیار قوانینی که مفهوم «فراخود» دارند و در عمل همیشه محتاج به نگهبانی و پاسداری هستند تا درباره آنها تخلفی واقع نشود. درهمتنیدگی مسئولیت شهروندان و کسانی که به جامعه شکل میدهند و آنچه در روابط بین شهروندان و مسئولان جاری است، روح قوانین را بهشدت تحت تأثیر قرار داده و همین موضوع باید آموزشهای فرهنگسازی در زمینه محیط زیست را به سمت درونیکردن برای افراد سوق دهد.
اما آیا در عصر حاضر و با وجود تکنولوژی، مد (که یکی از عوامل مصرفگرایی است) و تمشیت رسانههای جمعی که شهروند را به سمت آنها تشویق میکند، ما درباره مسئولیت شهروندی در قبال محیط زیست از او توقع زیادی نداریم؟ و همچنین آیا زمانی که شهروند در موارد بسیاری خود را در جامعه محق میداند و در حال دستوپنجه نرمکردن با تورم و تحریم و... است و میخواهد که دولت شرایط معیشتش را بهبود بدهد، از شهروند برای حفاظت از محیط زیست انتظاری فراتر از آنچه باید باشد، نمیرود؟ آیا وقتی که قانونهای محیطزیستی تصویب میشوند تا حقوق انسان و طبیعت رعایت شود؛ اما در عمل همین قانون رفتاری متفاوت با افراد جامعه دارد، چطور میتوان از شهروند انتظار داشت که به قانون اعتماد کند و از ثمره آن فرهنگسازی کند؟
فرهنگسازی در این زمینه نیاز به بازوهای پرتوانی دارد که ابتدا از مسئولان جامعه انتظار میرود که آنها را نیرومند کنند و با امیدوارسازی و جلب اعتماد مردم و یکپارچهسازی قانون برای همه افراد جامعه (از مسئولان تا شهروندان) و جلوگیری از تخریب منابع طبیعی به وسیله صنایع، جانمایی صحیح و انجام مطالعات آمایش سرزمین، آبخیزداری اصولی و... از این مهم حمایت کنند و در مرحله بعد با پرورش روحیه همزیستی صحیح و مهمبودن حیات همنوعان و سایر زیستمندان در آموزش و پرورش کودکان و تشویق شهروندانی که به این اصول اعتماد کردهاند، محیط زیست رنجور و آسیبدیده کشور را میتوان در بلندمدت از این وضعیت خارج کرد.