طبیب باهوش
آیا تا به حال به پاسخ این سؤال فکر کردهاید: فرد باهوش و بااستعداد به پزشکی نیاز دارد یا پزشکی به فرد باهوش و بااستعداد؟ قضیه از این قرار است که در سالهای قبل از میلاد طرح تحول نظام سلامت، وقتی دلبرکی از خانواده در درسهای ابتدایی و بعضا در همان سال اول ابتدایی از خود استعداد نشان میداد، همه خانواده به انضمام بزرگان فامیل یک صدا نوید ظهور یک پزشک را به شهر میدادند.
آیا تا به حال به پاسخ این سؤال فکر کردهاید: فرد باهوش و بااستعداد به پزشکی نیاز دارد یا پزشکی به فرد باهوش و بااستعداد؟ قضیه از این قرار است که در سالهای قبل از میلاد طرح تحول نظام سلامت، وقتی دلبرکی از خانواده در درسهای ابتدایی و بعضا در همان سال اول ابتدایی از خود استعداد نشان میداد، همه خانواده به انضمام بزرگان فامیل یک صدا نوید ظهور یک پزشک را به شهر میدادند. به عبارت دیگر فرد بااستعداد لیاقت پزشکی را داشت و به تحصیل در رشته پزشکی نیاز داشت تا این استعداد حیف نشود و هم دردی از دردهای مردم دوا کند، هم پولش از پاروی هوش و استعدادش بالا برود و متمایز از همنسلان تنبلترش باشد؛ اما در دوران «پسا همهچیز» سرنوشت نسلها به کلی عوض شد. همنسلان درسنخوانتر زدند در کار بازار فرش و پوشاک و... درحالیکه بچه درسخوان قصه با ماهی 8، 9 میلیون با شکم خالی تنها باد بیهوده به غبغب پزشکیاش انداخت(!). اولی با میلیارد میلیارد ثروت و همخوانی با خوانندههای موسیقی کلاسیک اروپای غربی و آمریکای شرقی در خودرویی شاسی بلند نشست به مقصد ساختمان در حال ساخت. پزشک بهاصطلاح باهوش هم در ماشین بغلدستی که مربوط به بیمارستان و البته ساخت داخل است، درحالیکه فرق سرش در محاذات زانوی راننده ماشین شاسیبلند است، راهی ویزیت مریض بدحالش شد با ذکر آیهالکرسی جهت رفع بلای احتمالی... . بله زمانی که پزشکها به نان و نوایی میرسیدند، بچههای بااستعدادتر به پزشکی برای نیل به اهداف بزرگ خود نیاز داشتند و حقشان بود که این رشته را برگزینند؛ اما الان شرایط دیگر اینگونه نیست. با ظهور یک بچه بااستعداد، پدر و مادری که از همنوعان نسلهای قبل خود باهوشترند، میدانند دیگر راه پرمشقت پزشکی به درآمد پرحرف و حدیثش نمیارزد، بزرگان فامیل هم که دیگر در قید حیات نیستند تا اظهار فضل کنند. به جای آن کار در بازار اجدادی و ساختمانسازی با حمایت پدر و پول روی پول پدر گذاشتن یا حتی از آن هم سادهتر، پول از روی پول پدر برداشتن و مصرفکردن گزینههای معقولتری هستند. پس بخش اول سؤال ابتدایی ما جوابش منفی شده است، دیگر هیچ استعداد خاصی به پزشکی نیاز ندارد؛ اما بخش دوم سؤال چه میشود؟ آیا پزشکی به افراد بااستعدادتر نیاز ندارد؟ متأسفانه با منفیشدن قسمت اول سؤال ما، پاسخ قسمت دومش مثبتتر میشود. پزشکی عرصه چالشهای بزرگ ذهنی، هوشی و روحی است و فرد پزشک باید یارای مقابله با چالشهای علمی و درعینحال تسلط بر روان و ذهن خود را داشته باشد. اگر فردی غلط در رشتهای غلط از پزشکی قرار گیرد، شاید بعد از مدتی این معادله غلط به تعادلی برسد؛ اما دود این تعادل غلط به چشم جامعه میرود. برای مثال یک بیماری شناختهشده که دیگر در هیچ جای دنیا کشته نمیدهد، در معادله دو سر باخت ناشی از حضور فرد نامناسب در رشته نامناسب، هنوز در کشور ما بالای ۵۰ درصد مرگومیر دارد. کسی هم خبردار نمیشود که در این آب بهظاهر آرام، ماهی مرگ صید میشود. در کنار افزایش ظرفیت بیسابقه و امتناع افراد باهوشتر از حضور در پزشکی و جایگزینشدن آنها با افراد کماستعدادتر، کاهش روزافزون کیفیت آموزش پزشکی را هم در نظر بگیرید که یک علت عمده آن تأسیس مکرر دانشگاههای علوم پزشکی است. مهم نیست در کدام نقطه دور زندگی میکنید، سیستم نظام سلامت شما را پیدا میکند و برایتان یک دانشگاه علوم پزشکی تأسیس میکند!