فقر، کلیدواژه جدانشدنی از سیستان و بلوچستان
براساس اکثر اقدامات بینالمللی توافقشده، استان سیستان و بلوچستان یکی از فقیرترین و محرومترین استانهای کشور است.
مینو لباسچی: براساس اکثر اقدامات بینالمللی توافقشده، استان سیستان و بلوچستان یکی از فقیرترین و محرومترین استانهای کشور است. بیش از 50 درصد جمعیت سیستان و بلوچستان در روستاها زندگی میکنند که این رقم در کل کشور 25 درصد است. اکثر این روستاها فاقد امکانات رفاهی اولیه مانند لولهکشی، آب آشامیدنی و برق هستند. در این شرایط، تعجب کمی دارد که مدارس به معنای سنتی آن کم و زیاد هستند.
سرشماری سال 1395 نشان داد که نرخ بیسوادی در سیستان و بلوچستان بالاترین میزان در کشور بوده و برای مردان 18.7 درصد و برای زنان 29.1 درصد بوده است. وضعیت برای دختران سختتر بود، زیرا در مناطق روستایی بسیاری از خانوادهها از ابتدا به دخترانشان اجازه نمیدهند به مدرسه بروند. درعوض، آنها اغلب هرچه زودتر ازدواج میکنند که امکانپذیر باشد و چشمانداز آینده آنها را فلج میکند.
سیستان و بلوچستان، دومین استان بزرگ ایران از 31 استان است. اما جمعیت آن کم است و تنها 2.8 میلیون نفر، یعنی کمی بیش از سه درصد از جمعیت 84 میلیونی ایران را دارد. این تنها استانی است که در آن جمعیت بیشتری – 51 درصد – در مناطق روستایی نسبت به شهرها زندگی میکنند. 74 درصد ایران شهری است. بیش از 600 هزار نفر در زاهدان مرکز استان و اطراف آن زندگی میکنند.
«سیستان» مشتقشده از فارسی باستان «سکاستانا» به بخش شمالی این استان در نزدیکی مرز افغانستان و قومیتی پارسی ساکن در آن اطلاق میشود. فارسها اکثریت جمعیت ایران را تشکیل میدهند، اما در استان سیستان و بلوچستان در اقلیت هستند.
بلوچستان به نواحی جنوبی، غربی و شرقی استان اطلاق میشود که قوم بلوچ در آنجا متمرکز شدهاند. ایران محل زندگی 1.5 تا دو میلیون بلوچ است که حدود دو درصد از جمعیت کشور را اما اکثریت سیستان و بلوچستان را تشکیل میدهند. اکثریت قریب به اتفاق بلوچها سنی هستند و در کشوری عمدتا شیعه زندگی میکنند. جامعه بر اساس خطوط قبیلهای سازماندهی شده است. بیش از شش میلیون بلوچ در کشور همسایه پاکستان و 600 هزار نفر دیگر در افغانستان زندگی میکنند.
در دوران باستان، این منطقه تمدنها و تجارت بین آسیای جنوبی و خاورمیانه را به هم متصل میکرد. این بخشی از امپراتوری ایران باستان در زمان داریوش اول بود که از 522 تا 486 قبل از میلاد حکومت کرد. اسکندر مقدونی در سال 326 قبل از میلاد با لشکرکشی از منطقه به هند رسید و سال بعد در سفر برگشت، سربازان زیادی را در شرایط سخت و زمینهای ناهموار از دست داد. منطقهای که سیستان و بلوچستان کنونی را شامل میشود و از نظر تاریخی بخشی از امپراتوریهای افغانستان، عرب، یونان، هند، مغول، فارس و ترک بوده، در طول هزارهها بارها دست به دست شده است. ریشه بلوچها مشخص نیست، اما برای اولین بار در متون فارسی و عربی در قرن هشتم و نهم پس از میلاد ذکر شده است. بلوچها در طول تاریخ به شدت مستقل ماندهاند. سلسلههای محلی بین قرنهای 11 و 17 به درجات مختلفی از خودمختاری یا استقلال دست یافتند.
فقر آموزشی
استان سیستان و بلوچستان دومین استان پهناور و در عین حال محرومترین استان کشور است. این استان علیرغم موقعیت استراتژیک خود و قرارگرفتن در کریدور شمال به جنوب، نتوانسته همپای مناطق دیگر کشور، رشد و توسعه متوازن را تجربه کند و در بسیاری از شاخصهای توسعه در عقبماندگی شدیدی به سر میبرد. به دلیل حجم زیاد عقبماندگیها در این استان و انباشت آن در سالیان متمادی، آموزش و پرورش این استان نیز در شاخصهای مختلف آموزشی، اختلاف قابل توجهی نسبت به سایر استانهای کشور دارد. در اکثر شاخصهای آموزشی کشور، سیستان و بلوچستان محرومترین استان کشور است. بهگونهای که براساس آمار رسمی و اعلامی توسط مسئولین و سازمان آموزش و پرورش استان، متوسط سرانه فضای آموزشی در کشور، 4/5 دهم مترمربع برای هر دانشآموز است که در این استان این فضا تقریبا سه مترمربع است. از حدود 120 کلاس درس در کشور، بیشترین مدارس تخریبی در استان سیستان و بلوچستان قرار دارند؛ به گونهای که از حدود 18 هزار کلاس درسی که در این استان وجود دارد شش هزار کلاس درس تخریب شده است. 169 هزار کودک بازمانده از تحصیل در استان سیستان و بلوچستان و وجود مدارس کپری زیاد، این استان را به عنوان محرومترین استان کشور در بحث آموزش معرفی کرده است.
اقتصاد در سیستان و بلوچستان
فقدان زیرساختهای صنعتی، کشاورزی و حملونقل تعداد فرصتهای شغلی را در سیستان و بلوچستان محدود کرده و خشکسالی عملا معیشت مردم را نشانه گرفته است. آمارها حاکی از آن است که بیکاری در برخی از مناطق سیستان و بلوچستان بین 40 تا 60 درصد است. این استان با وجود اینکه در 370 کیلومتری آب در شمال خلیج عمان قرار دارد و با وجود دسترسی به اقیانوس و داشتن دو سد بزرگ دشتیاری و زیرداران کمترین دسترسی به آب شرب را در کشور دارد.
این استان همچنین از توفانهای گرد و غبار ناشی از دو دهه خشکسالی و درجه حرارت بالا رنج میبرد که در تابستان به 110 درجه میرسد. فصل توفانهای گرد و غبار از 120 روز در سال به 180 روز افزایش یافته است. استانی که از دیرباز به کشاورزی وابسته است که هم با آبیاری و هم از باران طبیعی تغذیه میشود، تحت تأثیر خشکسالی قرار گرفته است. براساس مطالعات دانشگاهی، علت اصلی وقوع باد 120روزه در سیستان، اختلاف فشاری است که در طول دوره گرم سال میان منطقه کمفشار پاکستان و پرفشار دریای خزر در شرق فلات قاره ایران ایجاد میشود. مک ماهان در قرن نوزدهم درباره بادهای سیستان مینویسد «اگر منطقهای شایسته عنوان سرزمین بادها باشد؛ آن سرزمین سیستان است». تغییرات اقلیمی بر میزان و سرعت وزش بادها افزوده، خاک بیرمق شده و کمآبی دشمن شماره یک مردم سیستان شده ولی میتوان آن را کنترل و مهار کرد اگر با شناخت مشکل و مدیریت صحیح، تدبیر جای تخدیر را بگیرد.
ریزگردها بهویژه توفانهای شن جریان زندگی و معیشت را در سیستان مختل کرده و باعث مهاجرت مردم محلی به استانهای همجواری چون خراسان شده است. این تغییرات شدید اقلیمی اما نه تنها به سیاست سازگاری با اقلیم و مدیریت بهینه منابع آبی منجر نشد بلکه بهانه بهرهبرداری وسیع از سفرههای آب زیرزمینی در دشتهای سیستان شد تا جانمایه اعماق خاک صرف آبیاری درخت پرتقال و خودکفایی در گندم شود. سیاستهای غلط دولتی در افزایش جمعیت بر خانوارهای سیستانی افزوده و نرخ رشد ۱.۸۴ درصد در سیستان خشکیده به امید یارانه و حقابه و کشاورزی سوبسیدی به تقاضای بیشتر آب منجر شده است.
ایران یکی از دلایل مشکلات کمآبی در این استان را تصمیم کابل برای سدسازی فزاینده رودخانه هیرمند که به ایران میریزد، میداند. از دهه 1950، افغانستان دو بند به نامهای کجکی و گریشک بر روی رودخانه هیرمند ساخت. رودخانه هیرمند در ایران در دو دهه گذشته به طور فزایندهای خشک شده است. بخشهایی از رودخانه تا 10 ماه از سال خشک میشود. شهرهای بزرگ استان همچون زاهدان، ایرانشهر و چابهار با آمار وحشتناک حاشیهنشینی مواجهند. زاهدان به عنوان مرکز استان، دومین شهر حاشیهنشین کشور است و چابهار به عنوان یک بندر استراتژیک بیش از ۶۰ درصد جمعیتش به طرز فاجعهباری در حاشیه شهر زندگی میکنند.
یکهفتم کودکان بازمانده از تحصیل در این استان زندگی میکنند که اغلب به دلیل فقر و نبود امکانات آموزشی نمیتوانند به مدرسه بروند. متوسط فاصله مدرسههای روستایی در سیستان و بلوچستان ۳۰ کیلومتر است.