|

چرا سیستان‌و‌بلوچستان محروم است

منطقه‌ای پهناور است، از شمال تا شرقی‌ترین نقطه‌اش آمیخته‌ای از زیبایی و سادگی را می‌شود دید، سیستان‌و‌بلوچستان همان‌طور که بارها نوشته و گفته‌اند، رنگین‌کمانی باشکوه از اقوام و مذاهب ایران است، استانی که در بسیاری از شاخص‌های توسعه نظیر سرمایه انسانی یا همان نیروی انسانی، در رأس است؛

سعیده خاشی-فعال مدنی و سیاسی سیستان‌و‌بلوچستان:  منطقه‌ای پهناور است، از شمال تا شرقی‌ترین نقطه‌اش آمیخته‌ای از زیبایی و سادگی را می‌شود دید، سیستان‌و‌بلوچستان همان‌طور که بارها نوشته و گفته‌اند، رنگین‌کمانی باشکوه از اقوام و مذاهب ایران است، استانی که در بسیاری از شاخص‌های توسعه نظیر سرمایه انسانی یا همان نیروی انسانی، در رأس است؛ اما به همان میزان جایگاهش در برخی از شاخص‌های توسعه در قعر جدول است. استانی واجد کارکرد توسعه که منابع طبیعی فراوان و طبیعت بکر داشته و از‌این‌رو به تعبیر رهبر انقلاب گنج پنهان است و ضرورت دارد احصای ظرفیت‌هایش به‌عنوان دستور کاری مهم برای مدیران قرار گیرد. حتما شما هم بارها و بارها در رسانه‌ها و دریچه‌های گوناگون مجازی و تلویزیون‌های مختلف، خوانده، شنیده و دیده‌اید که ملازم همواره همراه سیستان‌و‌بلوچستان، واژه «محروم» است. بسیاری بعد از شنیدن نام استان سیستان‌و‌بلوچستان با غمی سنگین به وضعیت این استان می‌اندیشند و جمع دیگری نیز با آنچه سال‌ها از این استان به نمایش گذاشته شده، از تصور خیابان و مردمش، می‌هراسند. حالا برگردیم به واژه محرومیت. و در حقیقت محرومیت از چه؟ اصلا این واژه به‌درستی به همراهی سیستان‌و‌بلوچستان درآمده است؟

بررسی وضعیت 31 استان ایران بر اساس پنج شاخص عمده مسکن، آب و انرژی، آموزش، بهداشت و خدمات مالی، حاکی است: با وجود ناهمگونی پراکندگی محرومیت‌ها در این شاخص‌ها، استان سیستان‌وبلوچستان در مجموع نسبت به میانگین کشور وضع نامساعدتری را تجربه می‌کند؛ به‌ گونه‌ای که از نظر نرخ بدمسکنی بعد از استان هرمزگان، بدترین شرایط را دارد و براساس شاخص‌های آموزش، شمول مالی و فقر بهداشت و سلامت نیز بدترین وضعیت کل کشور را به‌ خود اختصاص داده است. این استان از نظر شاخص فقر انرژی و آب نیز با وجود شرایط مساعد ایران در جهان و پرداخت یارانه‌های سراسری، وضعیت نامساعدتری نسبت به میانگین کشور دارد و بعد از استان کرمان، محروم‌ترین استان ایران محسوب می‌شود. چرایی این توسعه‌نیافتگی را که پیشنهاد می‌شود به جای کلمه محروم نوشته شود، میدانی از علل شامل می‌شود و تورق تاریخی بر تحولات مختلف سیاسی و اجتماعی به ما نشان می‌دهد که همواره فربگی نهادهایی مانند نهادهای قومی و نفوذ گسترده‌شان به همه مناسبات سیاسی و قدرت و نبود مدیریت صحیح آنان برای پیشبرد برنامه‌های توسعه‌محور و در واقع نبود راهبرد جدی برای مواجهه با چالش‌های عمیق و موجود در جامعه سنتی، مانند سدی چرخه همه فرایندهای توسعه را با سختی مواجه کرده است. از این رو است که مردم این استان در تقاطعی از بحران‌های مختلف در هر بزنگاه اعم از بحران‌های طبیعی نظیر سیل و کرونا، وضعیتی بسیار صعب‌تر از دیگر استان‌ها را تجربه می‌کنند. بی‌شک نگارش سطور بالا از سوی نگارنده، رنجش بسیاری از بزرگان محترم اقوام و طوایف را در بر خواهد داشت؛ اما حقیقت مانند سیلی همواره آماده فرودآمدن بر پیکر سیستان‌و‌بلوچستان است و از این نظر است که بارها و بارها بر اهمیت شکستن تابوهای قدیمی قومی تأکید کرده‌ایم. توسعه نامتوازن بسیاری از امکانات و هر آنچه با خود نشانی از توسعه دارد تا به این استان برسد، تنها واژه توسعه را حمل کرده است.

دستاوردهای مهم در بعد از انقلاب در زمینه‌های عمرانی و تقویت زیرساخت مربوط به آن در این استان پهناور انکارکردنی نیست؛ اما چگونگی مدیریت و سیر تحول آن همواره محل نزاع دغدغه‌مندان محلی بوده است.

اینجاست که دوباره به نقش‌آفرینی سران اقوام می‌پردازیم؛ چراکه با نگاهی به تحولات کشورهای مختلف جهان می‌توان به مدل‌های موفق مدیریت صحیح در بهره‌وری از ظرفیت‌های جامعه برای توسعه رسید، آنان می‌توانند سفیران توسعه منطقه خود باشند؛ اما انتخاب کرده‌اند همچنان در گعده‌های خود حتی اگر رنگ و لعاب مدرن به خود گرفته باشد، به‌ ترویج تفکر کلاسیک خود پرداخته و تنها در برخی ضرورت‌های توسعه که همان ویترینی پر‌زرق‌و‌برق است، حضوری فعال داشته باشند و در توسعه و پرورش نیروهای انسانی و صیانت از آن چندان موفق نبوده‌اند. در شرح بیشتر چرایی اهمیت نقش‌آفرینی آن در مبحث توسعه می‌توان به مجلس شورای اسلامی نگاهی انداخت و میزان موفقیت نمایندگان راه‌یافته از استان به این مجلس را سنجید، در دهه‌های مختلف و به صورت کلی چندان دستاورد موفقیت‌آمیزی را به همراه نداشته‌اند و از طرفی در بسیاری از بزنگاه‌های مختلف به‌ویژه در مباحث اجتماعی همواره نگاهی منفعل داشته و از پس صیانت از جامعه برنیامدند. در پایش فقر چند‌بعدی در سیستان‌و‌بلوچستان بسیار به عوامل مختلف پرداخته شده است و آمارهای مستند فراوانی در این زمینه منتشر شده است؛ اما مسئله‌ای که مغفول مانده، بررسی تبعات مواجهه شهروندان این استان با احساس محرومیت همه‌جانبه است.

تبعات این احساس بی‌شک تأثیری بلند بر پیشانی توسعه می‌گذارد و آنچه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، هراس بسیاری از فعالان محلی نسبت به عادی‌شدن این توسعه‌نیافتگی است، به‌طوری‌که بسیاری از اتفاقات ناگوار این جغرافیای کلان وطن مرتب وایرال شود و احساس دیگر هم‌وطنان طبیعی‌بودن آن باشد.

همان‌طور که تا اینجای این متن خواندید، فقر یا محرومیت و در نهایت همان توسعه‌نیافتگی همه جوانب یک هویت را دستخوش تحولات می‌کند و «مای جمعی» را با چالش‌های جدی روبه‌رو می‌کند. امید است که سیستان‌و‌بلوچستان آن گنج پنهان و سرزمین پهناور به‌عنوان یک استان در همه مناسبات دیده شود و محرومیت‌های تاریخی مربوط به آن در همان تاریخ بماند، روزی فرا برسد که همه مشکلات این منطقه بدون هیچ قضاوتی به‌عنوان دغدغه ملی مورد توجه رسانه و مدیران ارشد کشوری قرار گیرد و نیروی پرتلاش اما بی‌ادعا و توانمند انسانی این استان در هر مناسبت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در فراغ بال به انتظار به چالش کشیدن تنها توانمندی و دانش‌شان بنشینند.