|

یک روزنامه‌نگار دیگر بازداشت شد

روزنامه‌نگاری بحران در بحران

موج بازداشت‌ها در روزهای پایانی هفته نخست مهر‌ماه بار دیگر شدت گرفت و چند چهره‌ مختلف از گروه‌های متفاوت بازداشت شدند؛ از برخی شهروندان معمولی که تصاویر زندگی روزمره‌شان را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده بودند تا فوتبالیست‌ها، دانشجویان و البته طبق معمول همیشه چند روزنامه‌نگار.

سامان موحدی‌راد دبیر آنلاین شرق

سامان موحدی‌راد: موج بازداشت‌ها در روزهای پایانی هفته نخست مهر‌ماه بار دیگر شدت گرفت و چند چهره‌ مختلف از گروه‌های متفاوت بازداشت شدند؛ از برخی شهروندان معمولی که تصاویر زندگی روزمره‌شان را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده بودند تا فوتبالیست‌ها، دانشجویان و البته طبق معمول همیشه چند روزنامه‌نگار. انجمن صنفی روزنامه‌نگاران در هفته پایانی شهریور خبر داده بود که در جریان هفته نخست اعتراض‌ها 9 روزنامه‌نگار بازداشت یا احضار شده بودند. حالا در هفته دوم تداوم اعتراض‌ها، الهه محمدی، خبرنگار روزنامه هم‌میهن نیز بازداشت شد تا تعداد بازداشتی‌های مطبوعاتی افزایش پیدا کند. همچنین برخی خبرهای غیررسمی از بازداشت یک عکاس هم حکایت دارد.

بازداشت خبرنگارهای صف اول اطلاع‌رسانی

روزنامه‌نگاری در دنیای امروز ایران کار بسیار سختی است. شغلی که در دهه‌های گذشته یکی از شرافتمندانه‌ترین مشاغل شناخته می‌شد، در این سال‌ها در چنان بحرانی گرفتار شده که از سوی مردم و حاکمیت در تنگنا قرار گرفته است. دایره فعالیت‌ها محدود شده و حتی مثل دهه‌های 70 و 80 امکان حضور ندارد. از سوی دیگر این محدودشدن روایت‌ها به روایت گروه‌های اندک رسانه‌ای موجب شده که فضای رسانه‌ها با آنچه در دل جامعه یا بخش بزرگی از آن می‌گذرد، تفاوت مشهودی داشته باشد. مردمی که دغدغه‌هایشان را در رسانه نبینند هم به آن اعتمادی ندارند. در همین واقعه مرگ مهسا امینی که بیش از 10 روزی است ایران را تحت تأثیر قرار داده، برخوردها با روزنامه‌نگارانی انجام شده که در صف اطلاع‌رسانی بودند. نیلوفر حامدی خبرنگار روزنامه «شرق»، خبرنگاری بود که وقتی مهسا امینی را به بیمارستان منتقل کردند، در محل حاضر شده بود. الهه محمدی، خبرنگار روزنامه هم‌میهن نیز خبرنگاری بود که زمان خاکسپاری او در سقز در حال تولید خبر و گزارش میدانی از ماجرا بود. هر دو این خبرنگارها در ارتباط مستقیم با دبیر‌سرویس‌ها، سردبیرها و مدیرمسئول‌هایشان بودند و اخبار را هم تنها برای رسانه‌هایشان ارسال کردند. با این شرح وظیفه و انجام وظیفه‌ای واقعی، سؤال مهم این است که چرا باید چنین خبرنگارهایی بازداشت شوند؟ آن هم با درنظرگرفتن این مسئله که رسانه‌های ایرانی بخش مهمی از محتواهای تولیدشده این خبرنگارها را به دلیل خطوط قرمز منتشر نمی‌کنند. با چنین تصویر و وضعیتی از رسانه‌های ایرانی چرا باید مانع از فعالیت خبرنگارها شد؟ سؤال مهم‌تر این است که در ایران چه انتظاری از روزنامه‌نگار و خبرنگار وجود دارد؟ چه مشکلی در بیان واقعیت و حقیقت وجود دارد که تا این حد در انتشار آن مانع هست؟

روزنامه‌نگار در  بحران چه می‌کند؟

سال‌ها درپیش‌گرفتن سیاست‌های رسانه‌ای در ایران باید این مسئله را آموخته باشد که نمی‌توان جلوی انتشار خبر را گرفت؛ چه زمانی که هنوز اینترنت و گوشی‌های هوشمند فراگیر نشده بودند و اخباری نظیر مرگ زهرا کاظمی یا قتل‌های زنجیره‌ای، قتل‌های محفلی و... منتشر شد و چه در چنین روزگاری که هر شهروندی با یک گوشی تلفن همراه هوشمند می‌تواند منبع خبری باشد و گزارش‌های به‌لحظه ارسال کند. همه این تجربه‌ها باید به سیاست‌گذاران آموخته باشد که مقابل نشر را نمی‌توان گرفت. با‌این‌حال می‌بینیم که همچنان اولین اقدام در رویدادها، مقابله با خبرنگارانی است که قصد انتشار خبر را دارند. این در حالی است که برخی نهادها با چندین و چند بازوی رسانه‌ای و بودجه‌های قابل توجه اغلب نه می‌توانند خودشان صف اول انتشار خبر باشند و نه در ادامه می‌توانند افکار عمومی را مدیریت کنند. چند رویداد مهم و بحران‌آفرین را در یک دهه اخیر می‌شناسید که نخستین خبرهای آن از صداوسیمای ایران پخش شده باشد؟ در چنین وضعیتی سیاست‌گذاران چه انتظاری از خبرنگاران دارند؟ آیا می‌توان از خبرنگار خواست که از انتشار خبر دست بکشد؟ سیاست‌های اعمالی آنها آیا مانع از این شده که مردم در جریان رویدادها قرار نگیرند؟ آیا وقت بازنگری در این سیاست‌ها نرسیده؟ یک بار برای همیشه باید این سنگ را در بنای سیاست‌گذاری‌شان محکم کنند که راهی برای جلوگیری از انتشار خبر وجود ندارد. راهی برای محدودکردن خبرنگار وجود ندارد. نمی‌توان نیلوفر و الهه و صدها خبرنگار دیگر را به جرم انجام وظیفه‌شان بازداشت و محبوس کرد.