|

تبعیض؛ نقطه آغاز و پایان شهر

تبعیض واژه‌ای بسیار خاص است و آن را در طول تاریخ همواره مشاهده کرده‌ایم؛ آنچه امروز به‌عنوان «تبعیض در شهر» درباره‌اش می‌خوانیم، با آن روبه‌رو هستیم و مشاهده‌اش می‌کنیم، تصویر مدرن ادبیات تبعیض است که در فرهنگ، سیاست، اجتماع و حتی در نگرش‌ها و رفتارهای ما شکل گرفته و امروز در چهره‌ شهرها به اشکال مختلف قابل‌ مشاهده است؛

زهرا نژادبهرام-عضو شورای پنجم شهر تهران: تبعیض واژه‌ای بسیار خاص است و آن را در طول تاریخ همواره مشاهده کرده‌ایم؛ آنچه امروز به‌عنوان «تبعیض در شهر» درباره‌اش می‌خوانیم، با آن روبه‌رو هستیم و مشاهده‌اش می‌کنیم، تصویر مدرن ادبیات تبعیض است که در فرهنگ، سیاست، اجتماع و حتی در نگرش‌ها و رفتارهای ما شکل گرفته و امروز در چهره‌ شهرها به اشکال مختلف قابل‌ مشاهده است؛ به طوری که از تبعیض کاربری گرفته تا تبعیض اجتماعی، فرهنگی و جنسیتی، مصادیقی عینی در درون شهرها دارند.

در حوزه کالبد شهر، اگر بخواهیم از تبعیض سخن بگوییم، می‌توانیم به جداسازی بین حاشیه‌ شهرها، بافت‌های فرسوده و بخش‌های تازه‌تأسیس، بین توزیع امکانات و منابع بین شهروندان، بین بهره‌وری از ظرفیت‌های موجود در شهرها، بین شهروندان دارای سلامت جسمانی یا فیزیکی با شهروندانی که سلامت جسمی و فیزیکی آنها به دلایلی برایشان محدودیت ایجاد کرده و از آنها تحت‌ عنوان افراد دارای معلولیت نام برده می‌شوند، اشاره کنیم و می‌توانیم تبعیض سنی‌ بین شهروندان در بهره‌گیری از ظرفیت‌های شهری، شهروندان سالمند، شهروندان کودک و... در درون شهرها را مثال بزنیم. می‌توانیم از تبعیض جنسیتی بگوییم و امکاناتی را برشماریم که برای زنان در مقایسه با مردان فراهم است... . می‌توانیم از امنیت در شهر بگوییم که برای زنان کم‌رنگ است یا از نبود ظرفیت‌های لازم برای بهره‌گیری از فضای عمومی شهری برای زنان و درواقع نوعی جداسازی و جدایی‌گزینی (ترویج جداسازی و جدایی‌گزینی) برای نپذیرفتن زنان در فضای عمومی بگوییم که همین مسئله در تبعیض سنی هم وجود دارد؛ چرا‌که ما نمی‌‌خواهیم فضای عمومی را در اختیار سالمندان یا کودکان قرار بدهیم و این به نوعی کنار‌گذاشتن شهروندانی است که دارای معلولیت هستند. این نگاه تبعیض‌آمیز بین شهروندان ساکن شهر با شهروندانی است که در حاشیه‌ شهرها یا در بافت‌های فرسوده یا محلات کم‌درآمد شهری زندگی می‌کنند و به‌ عبارتی، تعریف افق شمال و جنوب در درون شهرها و توزیع ناعادلانه خدمات است.

مجموعه‌ای از این عوامل، شکلی از شهر را به وجود آورده که در جای‌جای آن، تبعیض قابل‌ مشاهده است. بخش بزرگی از این تبعیض، برجای‌مانده از افکار و نگرش و رویکردهایی است که مدیران، برنامه‌سازان، تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران نسبت به سیاست‌گذاری‌های شهری اتخاذ می‌کنند. بخش بزرگی از این قضیه، برگرفته از رفتارهای بالا به پایینی است که بین شهروندان وجود دارد. این نوع تبعیض، نوعی برتری‌بینی را با خودش به همراه دارد و درواقع نوعی مقابله جدی با عدالت است؛ یعنی می‌شود گفت نقطه‌ مقابل عدالت، مسئله‌ تبعیض است.

تبعیض، اعتماد را هدف گرفته و کاهش اعتماد منجر به کاهش تفاهم عمومی می‌شود و کاهش انسجام و همبستگی اجتماعی و کاهش کارآمدی نهادی را ایجاد می‌کند و کاهش دغدغه‌ عمومی را به وجود می‌آورد و درنهایت سبب‌ساز کاهش تفاهم عمومی می‌شود و مجموع اینها سرمایه‌ اجتماعی را در درون شهرها هدف قرار می‌دهد. این نوع تبعیض علاوه‌ بر ظرفیت‌های جنسیتی، اجتماعی، کالبدی و فرهنگی‌ به‌روشنی در تصویرسازی‌ ما از شهر برای خودمان، قابل مشاهده است. شما در ورودی شهرها نوع دیگری از زندگی را مشاهده می‌کنید؛ درحالی‌که در بطن شهرها، شکل دیگری از زندگی جاری است.

احساس تبعیض، تجربه‌ا‌ی ویژه‌ را برای کسانی که مورد تبعیض واقع می‌شوند، به‌ وجود می‌آورد. این تجربه‌، منجر به جدایی‌گزینی آنها می‌شود و آنها ترجیح می‌دهند که از فضایی که به آنها اعمال تبعیض می‌کند، جدا شوند و به‌نوعی در درون حلقه‌های درونی خود قرار بگیرند. این حلقه‌های درونی می‌تواند شامل خانواده باشد، می‌تواند حلقه‌های قومی را در بر گیرد و می‌تواند ریشه در حلقه‌های فکری و طبقاتی یا حتی حلقه‌های آموزشی داشته باشد و این، ساکنان شهر را به شکل حلقه‌های منفصل و جدا از یکدیگر قرار می‌دهد. این جدایی‌گزینی‌هاست که موجب تخریب انسجام اجتماعی می‌شود؛ تعامل مشترک درون شهرها را از بین می‌برد و شهر به‌عنوان یک کلیت، هویتش را از دست می‌دهد؛ شاید از نظر کالبدی بتوان اسم آن را شهر گذاشت؛ ولی تعامل اجتماعی، ارتباطات انسانی و همبستگی عمومی مدنظر بین شهروندان یک شهر، با این جدایی‌گزینی و حلقه‌های منفصل در درون شهر، از هم می‌پاشد و هویت شهر زیر سؤال می‌رود.

تبعیض نقطه‌ آغازین و به‌نوعی نقطه‌ پایانی مفهوم شهر است. نقطه‌ آغازین است برای اینکه تمام ناکامی‌های عرصه‌های اجتماعی، همه از تبعیض شروع می‌شود. نقطه پایان است، به دلیل اینکه با کاهش همه‌ این موارد، مفهوم تبعیض بازتولید می‌شود و این بازتولید، منجر می‌شود که ایده‌ خودبرتر‌بینی و بزرگ‌بینی در قالب رفتارها و تقدس‌های اجتماعی و در قالب برنامه‌ریزی و توزیع منابع موجود در درون شهر، شکل‌ خود را به روشنی نشان دهد.

عنصری که می‌تواند تبعیض را مورد هدف قرار دهد و آن را دچار شکست کند، «رواداری» است؛ یعنی بعد از مفهوم اعتماد، بحث رواداری قرار می‌گیرد. اعتماد به همه‌ شهروندان عاملی است که می‌تواند به کاهش مسئله‌ تبعیض کمک کند. وقتی ما به یکدیگر اعتماد می‌کنیم؛ یعنی یکدیگر را قبول داریم. درواقع منی که مورد تبعیض واقع شده‌ام، به شما اعتماد می‌کنم و این نشان می‌دهد که قبول دارم که دارید در برنامه‌ریزی و در توزیع منابع، عادلانه رفتار می‌کنید. وقتی شما به من اعتماد کنید؛ یعنی می‌خواهید آن حالت بالا به پایین و نگرش جدایی‌گزین را از من دور کنید و من را در کنار خودتان ببینید.

بعد از عنصر اعتماد، بحث «رواداری» قرار می‌گیرد. رواداری یعنی پذیرش حق دیگران. یعنی همان‌قدر که من در این شهر سهیم هستم و حق دارم، شما هم سهیم هستید و حق دارید؛ یعنی همان‌قدر که یک مرد حق دارد از امکانات شهری برخوردار باشد، یک زن هم می‌تواند از همین مواهب برخوردار باشد. همان‌قدر که من نیاز به آرامش دارم و همان‌قدر که من نیاز به امنیت دارم، او هم نیاز به امنیت دارد. همان‌قدر که من از شهر سهم دارم، او نیز سهم دارد. اینجاست که رواداری مفهوم می‌گیرد و اینجاست که می‌تواند تبعیض را نشانه بگیرد و آن را دچار شکست کند. همان‌قدر که من باید از امکانات آموزشی شهر استفاده کنم، شما هم باید استفاده کنید. اگر نوعی از معلولیت در وجود شما وجود دارد، همان‌قدر که من به‌عنوان یک فرد سالم باید از فضاهای عمومی شهری برخوردار باشم، شما هم باید از این فضاها بهره ببرید. همان‌قدر که یک آدم بزرگسال باید از شهر استفاده کند، یک کودک هم باید بتواند از شهر استفاده کند؛ بنابراین مفهومی به نام مناسب‌سازی معنا پیدا می‌کند و دیگر به‌عنوان یک امر فانتزی دیده نمی‌شود. وقتی بحث مناسب‌سازی مطرح می‌شود، بودجه‌ لازم برای آن تدارک دیده می‌شود، نه اینکه آن را به‌عنوان یک پروژه‌ کنار گذاشته‌شده در صندوقچه‌ مصوبات نیمه‌کاره، حل‌نشده و استفاده‌نشده در آرشیو مصوبات شورای شهر یا در آرشیو تصمیم‌گیری‌های مدیریت شهری بگذاریم.

آنجا که مبحث امنیت اجتماعی درون شهر (امنیت از منظر اینکه فرد نه احساس ناامنی بکند و نه واقعا ناامنی برایش وجود داشته باشد) مطرح می‌شود؛ بحث رفع فضاهای بی‌دفاع شهری مثل موضوع مناسب‌سازی به صندوقچه مصوبات شورای شهر و مدیریت شهری ارجاع داده نمی‌شود. آنجا که بحث حمایت از کارآفرینی زنان مطرح می‌شود، آنجا موضوعیت پیدا می‌کند و باز مصوبه‌اش در صندوقچه قرار نمی‌گیرد. برنامه پنج‌ساله سوم توسعه‌ شهری به‌عنوان یک دستورالعمل کاری در کنار مدیران و تصمیم‌سازان قرار می‌گیرد و مفهومی به نام جداسازی و جدایی‌گزینی و از ما بودن و از شما بودن در شهر معنا پیدا نمی‌کند... و اینجاست که ما می‌توانیم تبعیض را کنار بگذاریم و تا زمانی که این اندیشه‌ نگاه بالا به پایین، این جدایی تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران ساری و جاری باشد، تبعیض را تا ادامه‌ حیات شهری با خودش همراه می‌کند و زمانی می‌تواند متوقف بشود که مفهوم اعتماد و رواداری و مفهومی همسان را در حقوق شهروندی برای همه‌ شهروندان (جدا از تفاوت‌های سنی تا تفاوت‌های جنسیتی، تفاوت‌های اقتصادی و کالبدی و اعم از مرکزنشینی یا حاشیه‌نشینی، بافت‌ فرسوده‌نشینی تا مدرن‌نشینی) در بر‌ گیرد و فرصت‌های تازه‌ای برای رشد و بالندگی شهر ایجاد ‌کند.

باور کنیم که مفهوم شهر بدون انسان‌هایش، یک مفهوم جغرافیایی است که هیچ هویتی ندارد. شهر زمانی معنا پیدا می‌کند که آدم‌ها در آن حضور داشته باشند و این آدم‌ها زمانی می‌توانند با هم و در کنار هم زندگی کنند، وقتی موفق می‌شوند مفهوم شهروندی را متولد کنند و به شهر معنا دهند که با هم و در کنار هم انسجام داشته باشند، همراه هم باشند، تعامل داشته باشند، دغدغه‌ عمومی مشترک، تفاهم و همبستگی اجتماعی داشته باشند. و زمانی می‌توانند به این چشم‌انداز برسند که در شهر احساس تبعیض نداشته باشند.